1402/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/دلالت یا عدم دلالت أمر بر مرّه یا تكرار
سؤال این است که آیا این قاعده مربوط به مادّه است یا هیئت؟ شمایی که مرّة یا تکرار میگویید این سؤال را پاسخ بدهید که از مادّه ضَرْب مرّة یا مکرراً را استفاده کردهاید؟ کسانی که مرّة میگویند یک قید «مرّة» اضافه میکنند و کسانی که تکرار میگویند یک قید «مکرراً» اضافه میکنند. مثلاً میگویند: ضَرْب مکرراً یا ضَرْب مرّة. دلیل شما چیست؟ آیا در مادّه ضَرْب مرّة یا تکرار وجود دارد؟ یا اینکه در هیئت إضْرِب این مرّة یا تکرار خوابیده است؟
در مادّه صلاة، زکاة، حجّ، خمس و ... مرّه و تکرار وجود ندارد. اما وقتی أمر به صلاة یا زکات یا خمس و ... میشود، برخی از آن استفاده مرّه و برخی استفاده تکرار کردهاند. به نظر میرسد اگر بخواهد مرّه یا تکرار استفاده بشود یا نشود، باید از هیئت أمر استفاده بشود نه از مادّه أمر. در مادّه أمر نه مرّه وجود دارد و نه تکرار.
علمای معانی بیان مانند سکاکی، میفرماید: مصدر مجرّد از الف و لام، فقط دلالت بر ماهیّت میکند. ضَرْب یعنی ماهیت ضرب، صلاة یعنی ماهیّت صلاة و صوم یعنی ماهیّت صوم، مرّه و تکراری در آنها وجود ندارد. و برخی میگویند در مبدأ مشتقات این ماهیت وجود دارد و مادّه أمر در تمام صیغههای ماضی، مضارع، أمر، نهی، جهد و استفهام جریان دارد. بنابراین نتیجه این میشود که وقتی در مادّه مرّه و تکرار وجود ندارد در صیغه و اشتقاق آن هم که از همان مادّه است مرّه و تکرار وجود ندارد؛ مانند: ضَرْب که ضَرَبَ، یَضرِبُ، إضرب، ضارب، مضروب و ... از آن گرفته شده است پس وقتی مادّة مجرد از مرّة و تکرار است در هیئت و اشتقاقات آن هم مرّة و تکرار وجود ندارد.[6]
صاحب کفایه حرف نحویون و مرحوم سکاکی را قبول ندارد و میفرماید: اینکه گفته میشود مصدر اصل کلام است و همه صیغهها از مصدر گرفته شدهاند، درست نیست. بلکه ضَرَبَ، از ضَرْب گرفته نشده است و خودش به تنهایی یک لغت است و یَضرِبُ، إضرب، ضارب و مضروب هم اینچنین هستند. بنابراین این استدلال که بگویید چون در مصدر مرّه و تکرار وجود ندارد پس صیغههای آن نیز اینچنین است، درست نیست.[7]
بر فرض که فرمایش نحویون مبنی بر اینکه مصدر اصل کلام است را قبول نداشته باشیم اما میخواهیم بگوییم اشتقاق یا عدم اشتقاق از مصدر در اینجا خیلی نقش ندارد و وقتی مادّه ضَرْب در مصدر، ماضی، مضارع، أمر، فاعل، مفعول و ... هست و از نظر معنا، معنایی که برای مادّه ضَرْب (ض ر ب) وجود دارد در بقیه صیغههای آن نیز وجود دارد و وقتی این مادّه دلالت بر مرّه و تکرار ندارد در صیغه أمر (اضرب) هم مرّه و تکرار وجود نخواهد داشت.[8] [9] [10]
نظر استاد:
ما نمیخواهیم بحث لغوی یا اصولی بکنیم و نمیخواهیم بگوییم حرف صاحب کفایه درست یا نه، میگوییم بر فرض که فرمایش صاحب کفایه درست باشد ولی این حرف ما چه اشکالی دارد که بگوییم «ف ع ل» و «ض ر ب» مادّه ما هستند و بالاخره در إضرب «ض ر ب» وجود دارد و این «ض ر ب» در ضَرَبَ و یضرب و ضارب و مضروب هم وجود دارد و در این مادّه خالص «ض ر ب»، مرّة و تکرار وجود ندارد. و وقتی در این مادّه خالص مرّة و تکرار وجود ندارد وقتی طلب به آن اضافه میشود و «ض ر ب» طلب میشود و گفته میشود أطلُبُ منکَ «ض ر ب»، آیا در آن مرّة یا تکراری خوابیده است؟ خیر. بنابراین نیاز به این بحث نیست که بگوییم این مادّه اصل در مشتقات است یا نه. پس این اشکالات صاحب کفایه و جوابهای صاحب فصول و امثال ذلک در اینجا مطرح شده است خیلی مشکل ایجاد نمیکند و ما همان حرف را تکرار میکنیم که آن چیزی که در مادّه «ض ر ب» و در آن چیزی که در خود إضرب (ض ر ب) وجود دارد، در آن مرّة و تکرار وجود ندارد و طلبی که میآید طلب همان مادّه «ض ر ب» است که در آن نه مرّة و نه تکرار وجود ندارد.