1402/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاق لفظی؛ مانند: صلّ و لاتغصب، توضأ للصلاة و لاتغصب. آیا اطلاق صلّ و أوامر، تعبّدی هستند یا توصّلی؟ اگر بدانیم واجب تعبّدی است پس قصد قربت میخواهد، اینجا مسأله واضح است چرا که قصد قربت با انجام حرام مشکل است. شخص میخواهد مال مردم را بخورد و قصد قربت هم بکند! یا در خانه مردم نشسته است در حالیکه صاحبخانه راضی نیست و میخواهد نماز هم بخواند! اگر قائل به امتناع اجتماع أمر و نهی بشویم، قصد قربت متمشی نمیشود و این نماز در خانه غصبی، تقرب به خدا را حاصل نمیکند. وضو با آب غصبی تقرب به خدا نمیآورد، بنابراین در تعبّدیات این مشکل وجود دارد. اما بنا بر جواز اجتماع أمر و نهی، شخص هم گناه کرده و هم ثواب کرده است و واجب از وی ساقط شده است.
اطلاق لفظی در مشکوکات، اصالة التعبّدیة است یا اصالة التوصّلیة؟ یعنی اگر أمری از طرف شارع مقدس بیاید و ما نمیدانیم که قصد قربت لازم است یا خیر، در اینجا آیا اصل بر تعبّدی بودن أمر است که قصد قربت لازم باشد یا اصل بر توصّلی بودن أمر است تا قصد قربت لازم نباشد؟ مانند کفن کردن میّت، دفن میّت و غسل میّت. آيا در اینها قصد قربت لازم است یا خیر؟ اینکه غسال برای پول، غسل میدهد آیا این غسل او صحیح است یا خیر؟ در کفن کردن و دفن هم همینطور. کفن کردن، دفن و غسل میّت واجب است اما واجب تعبّدی است یا توصّلی؟ بنابراین بحث ما در مشکوکات است، چرا که واجبی که میدانیم تعبّدی است یا توصّلی، بحثی نداریم و میدانیم در تعبّدیات قصد قربت لازم است و در توصلیات قصد قربت لازم نیست.
برخی گفتهاند: اصالة التعبّدیة جاری است. لذا هر جا شکّ کردیم که این واجب تعبّدی است یا توصّلی، اصل این است که این واجب تعبّدی است و قصد قربت میخواهد.
و عده کثیری از علما گفتهاند: اصالة التوصّلیة جاری است. و هر جا شکّ کردیم که این واجب تعبّدی است یا توصّلی، اصل بر توصّلی بودن واجب است لذا قصد قربت نمیخواهد.
اگر قائل به اصالة التوصّلیة باشیم میگوییم قصد قربت لازم نیست، بنابراین اگر با حرام هم جمع بشود اشکالی پیش نمیآید و مانند شستن لباس در آب غصبی خواهد بود که اگر لباس با آب غصبی شسته شود اگرچه گناه کرده است ولی لباس پاک میشود و با همان لباس میتوان نماز خواند.
در اینجا دو قول وجود دارد:
اما اگر اطلاق لفظی نداشتیم و یا به جایی نرسیدیم و واجب با اجماع و حکم عقل ثابت شده بود در اینجا اصل عملی چیست؟ اصالة الإشتغال است یا اصالة البرائة و یا استصحاب؟ مثلاً سابقاً غسل میّت برای من واجب بود و من میّت را با آب غصبی غسل دادم، آیا غسلی که دادم درست یا خیر؟ استصحاب میگوید قبلاً غسل میّت واجب بود هنوز هم واجب است. و یا کفن کردن میّت با کفن غصبی، استصحاب میگوید این کفن کردن درست نیست و میّت باید با کفن مباح، کفن بشود (استصحاب بقاء وجوب).
قاعده اشتغال میگوید: اشتغال یقینی فراغ یقینی میخواهد. لذا بر ذمه مکلف است که میّت را غسل، کفن و دفن بکند ولی نمیداند بدون قصد قربت میتواند آنها را انجام بدهد یا نه؟ قاعده اشتغال میگوید اشتغال یقینی فراغ یقینی میخواهد.
مرحوم خویی میفرماید: گاهی کل واجب با کل حرام منطبق است مانند وضو با آب غصبی؛ چرا که از ابتدای وضو تا پایان وضو با آب غصبی شسته میشود. در اینجا هیچ بحثی وجود ندارد که واجب اتیان نشده است و وضو باطل است. اما گاهی واجب با حرام منطبق نیستند؛ مانند نظر به نامحرم در حین نماز که در برخی از اوقات نماز، نگاه نمازگذار به نامحرم است. در اینجا کل واجب با کل حرام منطبق نیست. در صلاة در دار غصبی، بحث است که آیا بودن در مکان غصبی جزو تمام نماز است یا اینکه فقط در رکوع و سجود غصب تحقّق پیدا میکند؟ اینکه مثلاً کسی در دار غصبی صلوات بفرستد آیا تصرّف در دار غصبی است یا خیر؟ برخی گفتهاند این تصرّف در دار غصبی نیست. لذا بنا بر قول بر عدم تصرّف، منطبق بودن هم حاصل نخواهد شد. مرحوم محقق خویی میفرماید: اگر کل واجب با کل حرام منطبق باشد، حرام و باطل است و اگر منطبق نباشد حرام است ولی باطل نیست.[4]