1402/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/جریان أصل عملي (شرعي یا عقلي) در شّك بين توصّليت و التعبّدیّت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با قصد الأمر و قصد قربت در واجبی بود که شک داریم آیا قصد قربت در آن لازم است یا قصد قربت لازم نیست؟ -در موارد یقینی تعبّدی یا توصّلی، بحثی نداریم.- کسانی که اصالة التعبّدیة هستند میگویند در موارد مشکوک، قصد قربت لازم است و کسانی که اصالة التوصّلیة هستند میگویند در موارد مشکوک، قصد قربت لازم نیست.
مباحثی را در جلسه گذشته مطرح کردیم و به تعریف اصطلاحاتی مانند: شکّ در تکلیف، شکّ در مکلفٌبه، شکّ در غرض و شکّ در محصِّل پرداختیم که در کلمات علما آمده است تا بدانیم بحث ما (قصد قربت) جزو کدامیک از موارد است. آیا جزو شکّ در تکلیف است که بگوییم برائت در آن جاری است. آيا جزو شکّ در مکلفٌبه است تا بگوییم اشتغال جاری است و باید احتیاط کرد. آيا شکّ در محصّل است تا بگوییم اشتغال جاری است و آیا شکّ در غرض است تا بگوییم برائت جاری است؟
توضیح اصطلاحات: .
شکّ در تکلیف:
گاهی شکّ در تکلیف است یعنی نمیدانیم تکلیف داریم یا نه؟ سؤال این است که مثلاً در این واجب، آیا قصد قربت لازم است یا لازم نیست؟ این شکّ در تکلیف است یا شکّ در مکلفٌبه؟ بعضی گفتهاند شکّ در تکلیف است، چون ما این قدر میدانیم که باید واجبی را انجام بدهیم ولی نمیدانیم قصد قربت لازم است یا خیر؟ پس شکّ داریم که در این تکلیف آیا قصد قربت لازم است یا لازم نیست؟ و وقتی شکّ در تکلیف شد «برائت» جاری میکنیم.
شکّ در غرض:
غرض مولی گاهی معلوم است و گاهی مشکوک است. ما وقتی میدانیم که غرض مولی فلان چیز است، باید غرض مولی را تحصیل بکنیم. اما در برخی موارد مانند: الصلاة معراج المؤمن، غرض از نماز این است که بنده به معراج برسد. الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر و الصلاة قربان کل تقیٍ، اینها چه غرضهایی هستند؟ معلوم هستند یا مشکوک؟ حکمت هستند یا علت؟
اینها حکمت هستند چرا که انسان همیشه به معراج نمیرود و کم پیدا میشود انسانی که نماز بخواند و به معراج برسد. البته سعی میکنیم به خداوند نزدیک بشویم (الصلاة قربان کل تقی) و همچنین سعی میکنیم از گناهان به دور باشیم (الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر) اما اینها همیشه حاصل نمیشود. لذا اینها شکّ در غرض هستند چرا که صددرصد خود غرض نیستند. پس وقتی شکّ داریم که آیا غرض این است یا نیست و ما نمیتوانیم همیشه به این غرض برسیم، در اینصورت شکّ در غرض داریم.
سؤال این است که آیا در واجبات، قصد قربت جزو اغراض حتمیّه است؟ یا جزو اغراض مشکوکه است؟ اکثر واجبات توصّلی هستند و قصد قربت نیاز ندارند و فقط برخی از واجبات تعبّدی هستند. بنابراین قصد قربت جزو اغراض صددرصد واجبات نمیتواند باشد. پس مصداق شکّ در غرض میشود یعنی شکّ داریم که غرض خداوند مثلاً از این واجب، آیا تعبّد است یا توصّل؟ و میخواهد که این واجب فقط انجام بشود بدون قصد قربت و یا اینکه همراه با انجام عمل قصد قربت هم باید باشد؟ لذا بزرگان فرمودهاند: اگر شکّ در غرض باشد، «برائت» جاری میشود.
بنابراین در شکّ در تکلیف و در شکّ در غرض «برائت» جاری میشود. و اگر شکّ در محصّل و شکّ در مکلفٌبه باشد یعنی واجب معلوم است و شکّ در کیفیت بجا آوردن آن است مثلاً میدانیم وضو واجب است ولی نمیدانیم مسح را چگونه باید کشید؟ که در اینصورت باید احتیاط کرد. و یا مثلاً وجوب غسل معلوم است ولی کیفیت بجا آوردن آن را نمیدانیم، باید احتیاط کرد. پس در شکّ در مکلفٌبه و در شکّ در محصل، باید «احتیاط» کرد.
سؤال: آیا اصل واجبات توصّلی هستند یا تعبّدی؟
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[1] و به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین مستقیم و پایدار!
آیا معنای آیه این است که تمام أوامر پروردگار برای قصد قربت، تعبّد و اخلاص است؟
دو احتمال در اینجا وجود دارد:
1) احتمال اول این است که منظور از وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ، این است که أمری که خداوند صادر میکند برای عبادت پروردگار است یعنی برای قصد قربت و اخلاص است و بندگان اخلاص و تعبّد پیدا بکنند. پس وقتی دانستیم أمر خداوند برای اخلاص و تعبد است، اگر جایی شکّ کردیم که آیا قصد قربت لازم است یا خیر؟ باید بگوییم قصد قربت لازم است.
2) این آیه مربوط و خطاب به بنیاسرائیل است و شأن نزول آیه برای بنیاسرائیل است. یعنی قوم بنیاسرائیل در تورات و انجیل أمر نشدهاند مگر اینکه پرستش بکنند خداوند را. منظور از عبادت پرستش، انقیاد و اطاعت است نه قصد قربت. اصلاً بحث قصد قربت نیست بلکه بحث در مقابل شرک است. یعنی شرک به خدا نداشته باشید و خدا را بپرستید و توحید داشته باشید. اخلاص در مقابل شرک است . یعنی ای قوم بنیاسرائیل مشرک نباشید و خدا را بپرستید. پس بحث، بحث اعتقادی است نه بحث فروع دین. بحث قصد قربت نیست بلکه میفرماید که شرک نداشته باشید و فقط خدا را پرستش کنید و غیر از خدا را پرستش نکنید.
اگر معنای دوم را بگیریم به بحث ما ارتباطی نخواهد داشت ولی اگر معنای اول را بگیریم به بحث ما مربوط خواهد بود یعنی به معنای این است که قصد قربت داشته باشید.
در ادامه آیه میفرماید: ﴿وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[2] نماز و زکات، مأمورٌبه است و به لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ عطف شده است. آیا تعبّد به خداوند جزو مأمورٌبه است یا غایت است؟ به عبارتی آیا غایت از عبادات، تعبّد است؟ انسان نماز میخواند تا مخلص بشود و به معراج برسد و واجبات مقدمه اخلاص است و زکات مقدمه اخلاص است. انسان باید از مال و جان خود بگذرد تا اخلاص پیدا بکند. پس یک وسیله و یک هدف داریم. وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ، لیعبدوا الله غایت و هدف است یا اینکه خود آن مأمورٌبه است؟ به عبارت دیگر سؤال این است که در این آیه ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[3] آیا نماز، زکات و لیعبدوا الله، مأمورٌبه هستند یا هدف و غایت هستند؟ نماز و زکات، به لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ عطف شده است. لازمه عطف این است که این سه مورد در کنار هم هستند. آیا اینها مأمورٌبه هستند یا هدف و غایت؟ شما میخواهید فرق بگذارید و می گویید اولی (لِيَعْبُدُوا اللَّهَ) غایت است و دومی و سومی (وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ) مأمورٌبه هستند. در حالیکه سیاق آیه این است که این سه مورد در یک ردیف هستند و همه آنها مأمورٌبه هستند. بنابراین دو حتمالی که وجود دارد مربوط میشود به برداشتی که از این آیه میکنید. اگر معنای اول را بگیرید با بحث ما مرتبط است ولی اگر معنای دوم را بگیرید که به معنای پرستش و در مقابل شرک است به بحث ما ربطی نخواهد داشت.