1402/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/اقوال در معنای قصد قربت، اصل لفظی در أوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با معنای قصد قربت در عبادات بود و گفتیم که اگر داعی، داعی الهی باشد کافی است. یعنی مثلاً اگر از شخص سؤال بشود که چرا پا شدی؟ جواب میدهد: میخواهم برای خدا غسل کنم یا میخواهم برای خدا وضو بگیرم یا میخواهم برای خدا نماز بخوانم. همین که جواب میدهد میخواهم فلان کار را بکنم داعی الهی است. حتی ممکن است انسان حرفی هم به زبان نیاورد ولی همینکه بلند شد برای انجام عملی و در قلب او انجام عمل برای خدا بود کافی است و این داعی الهی است و همین قصد قربت است. اما اینکه به زبان آورده شود که من قصد فلان عمل را دارم قربةالی الله، این لزومی ندارد و همین که اگر قلب شما را بشکافند، در ته دل شما این است که مثلاً برای خدا میخواهید وضو بگیرید یا غسل کنید یا ...
ادامه اقول در معنای قصد قربت:
قول چهارم: هو عبارة عن کل ما یکون موجبا لمرضاة الله[1]
اینکه انسان عمل را برای رضای خدا انجام دهد. مثلاً اینکه انسان برای رضای خدا نماز بخواند یا روزه بگیرد.
اما آیا این رضایت الهی برای انجام عمل کافی است یا خیر؟
اشکال:
اینکه عمل برای رضای خداوند باشد، هم در تعبّدیات و توصّلیات وجود دارد. یعنی مثلاً وقتی انسان لباس خود را میشوید، این برای رضای خدا است اما قصد قربت ندارد. پس در توصلیات هم رضای خداوند وجود دارد اما تعبدیات چیز دیگری است مثلاً در نماز به غیر از اینکه رضای خداوند وجود دارد انسان قصد قربت میکند یعنی ریا باید در آن وجود نداشته باشد. در شستن لباس انسان شاید ریا داشته باشد ولی در هر حال لباس پاک میشود و این ریا حرام هم نیست اما اگر در نماز ریا باشد نماز باطل است.
به نظر ما رضای الهی به غیر از قصد قربت است و رضای الهی هم در تعبدیات و هم در توصلیات وجود دارد و این تعریف برای قصد قربت درست نیست چرا که جامع افراد هست ولی مانع اغیار نیست. اما داعی الهی فرق میکند و معنای آن این است که من به خاطر أمر پروردگار این کار ار انجام میدهم و این قصد قربت است که در تعبدیات باید وجود داشته باشد.
قول پنجم: هو التقرب بقصد الأمر أو التقرب بقصد المحبوبيّة
آیت الله مکارم (سلمه الله تعالی) در تعریف قصد قربت فرمودهاند: قصد قربت، تقرب به قصد محبوبیّت خدا است. مثلاً انسان نماز میخواند یا روزه میگیرد یا زکات می دهد و ....، چون اینها محبوب خدا هستند.
نظر استاد: چون فقط محبوب الهی است و بلاشوب ریاء باشد و انسان آن عمل را انجام میدهد این می تواند درست باشد. یعنی فقط به خاطر محبوبیت خدا عمل انجام بگیرد نه محبوبیت شخص دیگر و ریا در آن وجود ندارد. اما اگر در کنار محبوبیت خدا محبوبیت شخص ثالثی هم باشد، درست نیست. پس اگر بر فرمایش آیت الله مکارم یک کلمه «فقط» اضافه کنیم، تعریف برای قصد قربت درست است. یعنی تعریف چنین باشد که «تقرب فقط به قصد محبوبیت خدا باشد.» درست است و این کلمه «فقط» در تعبدیات لازم است.
المقام الثالث: هل مقتضى الأصل اللفظي في الأوامر هو التعبّدیّة أو التوصلية؟ (في تأسيس الأصل)
در موارد مشکوک (در مواردی که قرینه وجود دارد بحثی وجود ندارد) که أمری از طرف شارع آمده است و ما نمیدانیم تعبدی است که قصدقربت بخواهد یا توصلی است که قصد قربت نداشته باشد، آیا مقتضای اصل لفظی در اینگونه أوامر، تعبّدیت است یا توصّلیت؟ مثلاً شارع مقدس فرموده است: اغسلوا، از این لفظ اغسلوا که أمر است، تعبّدیت فهمیده میشود یا توصّلیت؟
اقوال در این بحث: .
قول اول: یقتضي مطلوبيّته مطلقاً [2]
صاحب فصول و دستهای از علما فرمودهاند: اصل مطلوبیت فهمیده میشود. مثلاً از کلمه «إغسلوا»، فهمیده میشود که غَسْل مطلوبٌ لله است. اما این مطلوبیت میتواند به نحو توصلی باشد یا تعبدی یعنی امکان دارد قصد قربت بخواهد یا نخواهد، هر دو امکان دارد. ولی در هر حال اصل مطلوبیت از أمر فهمیده میشود.
دلیل قول اول:
در نواهی هم چنین است که مثلاً گفته میشود: زنا نکن، ربا نگیر، به زن نامحرم نگاه نکن. آیا در اینها نیاز به قصد قربت وجود دارد؟ خیر، پس همانطور که در نواهی قصد قربت نیاز نیست و فقط صرف ترک محرمات است، در أوامر هم قصد قربت لازم نیست، مگر اینکه ثابت بشود که قصدقربت لازم است و مادامی که ثابت نشده است قصد قربت لازم است، قصد لازم نیست. [3]
قول دوّم: التعبّدیّة [4]
شیخ حسین حلّی (رحمة الله علیه) که از علمای نجف است میفرماید: اصالة التعبدیة است، یعنی وقتی أمر از طرف خداست، معنایش این است که کار برای خدا باید انجام گیرد.
دلیل قول دوم:
اگر أمر الهی به خاطر تشهّی و هوای نفس انجام بگیرد، امتثال أمر الهی صورت نگرفته است و شخص برای هوای نفس خود آن کار را انجام داده است نه برای اجرای فرمان الهی. مثلاً کسانی که برای نفس خود دوست دارند تمیز باشند، امتثال أمر الهی نیست. امتثال أمر خداوند آن است که برای خدا باشد.
لذا در موارد مشکوک اگر شکّ بشود که آیا قصد قربت لازم است یا خیر؟ بعضی از علما مانند شیخ حسین حلّی (رحمة الله علیه) فرمودهاند: در موارد مشکوک باید قصد قربت کرد.
به نظر ما فرمایش صاحب فصول و دستهای از علما (اصل مطلوبیّت)، درست است و آنچه که از أمر فهمیده میشود همان مطلق مطلوبیت است که فلان کار مطلوب خداوند است و مهم انجام آن کار است و مهم نیست آن کار با چه قصد و نیتی انجام شده است، به هر دلیلی آن کار انجام بشود کافی است. مثلاً شخصی به فرزند خود بگوید: برای نهار گوشت بگیر، فرزند به نیت اینکه خوب شد نهار گوشت میخورد أمر پدر را انجام میدهد. در هر حال فرزند با اینکه به نیت دیگری گوشت گرفته ولی أمر پدر را هم امتثال کرده است.
بنابراین به نظر میرسد اصل لفظی در أمر در موارد مشکوک، توصّلیت است و نیازی به قصد قربت نیست و تعبّدیت دلیل خاص میخواهد. پس اگر دلیلی بر لزوم قصد قربت داشته باشیم، قصد قربت لازم است و الا لازم نیست و اصل توصّلیت است.