1402/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/تعریف تعبّدی و توصّلی
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با تعریف توصّلی و تعبّدی بود که تعاریف متفاوت آن در جلسات قبل بیان شد.
المقام الثاني: في اعتبار قصد القربة في الطاعة و عدمه (في إمکان أخذ قصد الأمر في المأمور به و عدمه)
در اینجا دو تا سؤال مطرح است:
سؤال اوّل: آیا قصد القربة یا قصد الأمر یا قصد الإمتثال در عبادات یک مطلب عقلی است یا شرعی؟ یعنی آیا عقل دستور به قصد قربت یا قصد الأمر یا امتثال میکند یا شرع؟
سؤال دوّم: آیا قصد قربت، در مأموربه شرط است یا در امتثال؟ به عبارت دیگر قصد قربت آیا جزء مأموربه است یا خارج از مأموربه است؟ مأموربه دارای اجزائی است مثلاً در نماز از تکبیرة الاحرام تا سلام نماز همه جزء نماز هستند، در همین نماز قصد قربت آیا جزء نماز است یا خارج از نماز؟ قصد قربت مانند طهارت، باید از اول نماز تا آخر نماز باشد، آیا این قصد قربت داخل در نماز است یا خارج از نماز؟
سؤال اوّل: آیا قصد القربة یا قصد الأمر یا قصد الإمتثال در عبادات یک مطلب عقلی است یا شرعی؟
اقوال در این بحث
قول اول: قصد القربة معتبر في الطاعة عقلا، لا شرعاً[1]
جواب مرحوم آخوند از سؤال اول: قصد قربت و قصدالأمر و قصد امتثال را نمیتوان از لسان شارع استفاده کرد ولی عقل میگوید اگر میخواهی عبادت خدا را انجام بدهی باید قصد قربت داشته باشی، پس قصد قربت دستور عقل است نه شرع. [2] مثلاً در نماز گفته میشود حمد، رکوع، سجود و ... جزء نماز هستند و شارع آنها را دستور داده است. اما در قصد قربت گفته میشود که شارع به آن دستور نداده است و حکم عقل است.
دلیل قول اول:
وقتی أمر به ذیالمقدمه میشود ما برداشت میکنیم که مقدمه واجب است. مثلاً وقتی گفته میشود: «کُن علی السطح» بالای پشتبام باش یعنی نردبان بگذار و بالای پشت با برو، چون بدون نردبان نمیتوان پشتبام رفت. پس «کُن علی السطح» را شرع میگوید و «نَصب سُلّم» گذاشتن نردبان که واجب و مقدمه پشت بام بودن است را عقل میگوید. بنابراین از لسان شرع گفته میشود مقدمه واجب، واجب است. مرحوم آخوند هم در اینجا میگوید: وقتی گفته میشود أعبدوا الله، این یعنی قصد قربت. و عقل میگوید لازمه أمر عبادی این است که انسان قصد قربت داشته باشد. پس قصد القربة واجب عقلیٌ لا واجبٌ شرعی لإستحالة أخذ قصدالأمر فی متعلق الأمر، یعنی قصد قربت واجب عقلی است به دلیل اینکه محال است و شارع نمیتواند قصدالأمر را واجب بکند چرا که مأموربه دارای اجزائ و شرائطی است و باید مأموربه تمام بشود و سپس قصد قربت نسبت به آن مأموربه أمر. أمر احتیاج به مأموربه دارد پس اول باید مأموربه مشخص بشود تا أمر بر آن تعلق بگیرد مثلاً نماز که ده جزء و مأموربه است، أمر بر این ده جزء آمده است. شخص مأمور که میخواهد این ده جزء را قصد بکند باید این ده جزء تمام بشود تا أمر بر این ده جزء تعلق بگیرد. اگر خود این قصد قربت جزء مأموربه باشد، مأموربه یازده جزء خواهد شد نه ده جزء، چون فرض این است که این قصد قربت هم مأموربه است در حالیکه قصد قربت در جایی است که مأموربه تمام شده است و شخص مأمور میخواهد آن را قصد بکند. پس اگر خود قصد قربت جزء مأموربه باشد چگونه میتوان آن را قصد کرد؟ لذا میفرماید: این محال است.[3]
اشکال بر فرمایش مرحوم آخوند:
مرحوم نائینی با تعبیر «متمّم الجعل» میفرماید: خیر محال نیست، شرع هم میتواند حکم بکند و قصد قربت هم عقلاً و هم شرعاً لازم است. با أمر اول شاید بتوان گفت محال است ولی با أمر دوم محال نیست. یعنی اینکه مثلاً شارع در أمر اوّل بگوید نماز ده جزءاست و در أمر دوّم بگوید قصد قربت هم بکن و با متمم جعل أمر دوم را بیان میفرماید.[4]
به نظر ما فرمایش مرحوم نائینی درست است و اشکالی ندارد که با متمم جعل مسئله را درست کنیم، در حالیکه با أمر اوّل هم میتوان درست کرد.
سؤال دوّم: آیا قصد قربت، در مأموربه شرط است یا در امتثال؟ به عبارت دیگر قصد قربت آیا جزء مأموربه است یا خارج از مأموربه است؟
توضیح اینکه گاهی مصلحت در جعل است و گاهی مصلحت در مجعول است و گاهی در هر دوی آنهاست. مثلاً گاهی انسان به بچه خود دستور میدهد که فلان کار را بکن و در واقع انجام آن کار برای شخص از طرف بچه مهم نیست بلکه شخص میخواهد بچه کاری را یاد بگیرد، به این مصلحت در جعل گفته میشود. اما گاهی مصلحت در مجعول است و محتوای کار مهم است مثلاً اگر این شخص آن کار را انجام نداد و کس دیگری آن را انجام داد مهم نیست و مشکل حل شده است. و اگر قصد قربت هم نداشت مشکل حل است مثلاً مهم این است که برای طهارت آب فراهم بشود اما اینکه قصد قربت داشته باشد یا نه مهم نیست و مصلحت در مجعول است پس اگر آب فراهم بشود نیاز برطرف میشود چه شخص قصد قربت داشته باشد یا نه.
و گاهی نیز مصلحت در هر دو (جعل و مجعول) است. مثلاً خواسته میشود که شخص هم قصد قربت داشته باشد و هم عمل مورد نظر را انجام دهد. قیام، قعود، رکوع و سجود مصلحت دارند اما باید با قصد قربت باشند. یعنی مصلحت هم در جعل است و هم در مجعول. لذا در عبادات مصلحت هم در جعل است و هم در مجعول و باید هم قصد قربت باشد و هم آن عبادت به جا آورده شود و اشکالی ندارد که شارع مصلحت را هم در جعل و هم در مجعول، بیان بکند.