1401/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/تعریف واجب توصّلی و تعبّدی
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در این بود که اگر شک کردیم در واجبی که آيا قصد قربت لازم است یا لازم نیست؟ آيا اصل این است که این واجب توصلی است (اصالة التوصلیة) یا تعبدی (اصالة التعبدیة)؟ مثلاً در غسل یا دفن میت آیا قصد قربت لازم است یا لازم نیست؟ در صورت شکّ به آیه یا روایت که مراجعه میشود میفرمایند واجب است ولی نمیفرمایند که قصد قربت لازم است و اطلاق دارند. آیا میتوان گفت تعبدی است و قصد قربت لازم است و یا اینکه توصلی است و قصد قربت لازم نیست؟ برای توضیح این بحث جلسه قبل هم گفتیم که باید تعریف توصلی و تعبدی را بدانیم.
المقام أوّل: در تعریف واجب توصلی و تعبّدی و فرق بين آن دو
تعریفهای متعددی در واجب توصّلی و تعبّدی آمده است که به توضیح هر یک از آنها میپردازیم:
2) شیخ انصاری (رحمة الله علیه) میفرماید: التعبّدی «ما یشترط فیه القربة»، در واجب تعبدی قصد قربت شرط است. و التوصّلي «ما لایشترط فیه القربة» و در واجب توصّلی قصد قربت شرط نیست.[1]
محقق رشتی (رحمة الله علیه) میفرماید: واجبی که داعی در وجوب آن تعبّد است و یا اینکه داعی در وجوب آن تعبد نیست. یعنی علت اینکه واجب شده است به خاطر تقرب به خدا یا اینکه تقرب به خداوند متعال مهم نیست و فقط مهم این است که این واجب انجام بشود چه قصد قربت باشد یا نباشد. مثل اداء دین، اداء دین واجب است ولی آیا به خاطر تقرب به خداوند اداء دین لازم است؟ یا اینکه مالی که از کسی گرفته شده، باید به صاحب آن برگردانده شود؟ قصد قربت در اینجا دخالتی ندارد. در دفن میت نیز چه قصد قربت باشد یا نباشد، میت باید دفن بشود.[2]
معنای قصد قربت:
از قصد قربت به «الاخطار بالبال» تفسیر شده است. یعنی مثلاً وقتی انسان میخواهد نماز بخواند حالت توجه و اخطار در قلب به وجود بیاید که این نماز را به خاطر خداوند متعال انجام میدهد. بنابراین اگر انسان توجه نداشته باشد که نماز را برای خداوند متعال میخواند نماز باطل است.
معنای داعی (محرّک) :
اینکه مثلاً انسان وضو میگیرد تا نماز بخواند داعی او این است که برای خداوند متعال این کار را انجام میدهد در اینجا اخطار در قلب لازم نیست یعنی ممکن است این توجه وجود نداشته باشد که این نماز را برای خدا انجام میدهد ولی اینکه انسان از خواب بلند شده است و وضو گرفته و سجاده را پهن کرده است، داعی وی خداوند متعال بوده است و همین کفایت میکند و لو اینکه در موقع نماز انسان نه در زبان و نه در ذهن توجه به این نکته نداشته باشد حتی اخطار بالبال هم نداشته باشد که قصد قربت دارد یا نه. ولی داعی وی برای بلند شدن از خواب و وضو گرفتن و ... برای خداوند متعال است و اگر از وی سؤال بشود که چرا بلند شدهای و چرا وضو میگیری؟ میگوید میخواهد نماز بخواند، این داعی (محرّک) است و حتی اخطار بالبال هم لازم نیست و اینکه حتما باید توجهی به قصد قربت داشته باشد یا نه و یا به زبان بیاورد و یا از قلب خود بگذراند، هیچکدام لازم نیست. و یا در وضو گرفتن، همین که اگر از وی سؤال بشود که چرا داری وضو میگیری؟ در جواب بگوید: میخواهم برای خدا نماز بخوانم کافی است. پس معنای قصد قربت ممکن است اخطار قلبی یا زبانی و یا داعی (محرّک) باشد و محرک خداوند متعال است بأیِّ نحوٍ تحقّق.
تعبیر دیگر از واجب توصلی و تعبدی:
تعبیر دیگری که از واجب که واجب توصلی و تعبدی وجود دارد این است که یحصل بمجرد حصول الواجب و یسقط بمجرد وجوده؛ گاهی وجود واجبی مهم است به هر نحوی که تحقق پیدا کند. واجب توصلی واجبی است که وجود آن لازم است و باید وجود پیدا بکند مثلاً دفن میت باید تحقق پیدا بکند و قصد باشد یا نباشد مهم نیست. و یا اینکه لباس باید پاک بشود لذا چه با آب غصبی و چه با غیرغصبی پاک میشود. این وجود طهارت است بأیِ نحوٍ اتفق. با آب غصبی که لباس را شسته است مرتکب گناه شده است ولی لباس پاک شده است و میتواند با آن نماز بخواند و مشکلی هم ندارد، چون واجب واجب توصلی است و فقط وجود آن لازم است اما اینکه تقرّبی در آن باشد یا نباشد تأثیری در آن ندارد.[3]
تعبیر دیگر از واجب توصلی و تعبدی:
اختیار مکلف آیا تأثیری در واجب دارد یا ندارد؟ بعضیها مانند محقق عراقی بحث اراده و اختیار را در اینجا ذکر کردهاند.[4] در واجب توصّلی، اراده و اختیار شخص لازم نیست و بدون اراده و اختیار مکلف هم انجام بشود درست است. مثلاً اگر ظرف بدون اراده و اختیار مکلف آب کشیده بشود، ظرف پاک میشود. اما در واجب تعبّدی باید با اراده و اختیار مکلف باشد. مثلاً در وضو، تیمم، غسل و عبادات باید اراده و اختیار مکلف باشد.