1401/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/وقوع الأمر عقیب الحظر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با وقوع الأمر عقیب الحظر بود. یعنی اول نهی شده و بعد از آن أمر آمده است. اگر اول نهی آمده باشد و بعد از آن أمر بیاید آیا این أمر دلالت بر اباحه دارد یا نه؟
القول الأول: أنّها تدل على الإباحة
شیخ مفید (رحمة الله علیه) میفرماید: زمانی که لفظ أمر بعد از حظر وارد شود افاده اباحه میکند نه وجوب مثلاً در آیه ﴿إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[1] چون برای نماز روز جمعه ندا دهند، به سوی ذکر خدا بشتابید، فَاسْعَوْا فعل أمر است و آیه دیگر میفرماید: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ﴾[2] پس آنگاه که نماز پایان یافت (بعد از ظهر جمعه باز در پی کسب و کار خود رفته و) روی زمین منتشر شوید. فَانْتَشِرُوا فعل أمر است و وقوع الأمر بعد الحظر است که دلالت بر اباحه دارد.[3]
آیه دیگر میفرماید: : ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾[4] (امّا) وقتی ماههای حرام (ذیقعده، ذیحجه، محرم و رجب که مدت امان است) پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید. فَاقْتُلُوا وجوب است یا اباحه، یا اینکه حکم سابق را دارد؟ اگر مشرین محارب هستند جنگ با آنها و قتل آنها لازم است اما اگر محارب نبودند لازم نیست. قبل از الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ هر حکمی که داشته الان همان حکم را دارد. اگر قبل از الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ قتل آنها واجب بوده الان هم واجب است و اگر واجب نبوده الان هم واجب نیست. قتال در اشهر الحرم ممنوع بود اما بعد از اشهر الحرم این ممنوعیت برداشته شد و در سابق هر حکمی داشت الان همان بار میشود.
إشکال في القول الأول
در اینجا یک تعارض وجود دارد و آن اینکه شما از یک طرف میگویید کشتن مشرکین محارب واجب است و میگویید در اشهر حرم، حرام است و بعد از تمام شدن اشهر حرم، دوباره میگویید: فقتلوا المشرکین. در اینجا اگر بگوییم الأمر بعد الحظر یفید الإباحة، این درست نیست به دلیل اینکه فقتلوا ممکن است واجب باشد چون شاید قبلاً محارب بودند پس الان باید با آنها بجنگیم. و اگر با ما صلح کردند جایز نیست، پس شرایط متفاوت است. پس اگر در اینجا قائل به اباحه باشیم این آیه با آن آیه منافات دارد، چون اباحه معنایش این است که واجب نیست ولی امکان دارد که واجب باشد. پس بگوییم در اینجا اباحه بمعنی الأعم است نه اباحه بمعنی الأخص؛ یعنی میتواند مستحب، واجب، مکروه و یا مباح باشد، در اینصورت تعارضی پیش نمیآید.
مثال دیگر:
﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ﴾[5] و از تو، در باره خون حیض سؤال میکنند، بگو: «چیز زیانبار و آلودهای است؛ از اینرو در حالت قاعدگی، از آنان کنارهگیری کنید! و با آنها نزدیکی ننماید، تا پاک شوند! و هنگامی که پاک شدند، از طریقی که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید!. کلمه حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ به دو صورت خوانده شده است یکی يَطْهُرْنَ (پاک بشوند) و دیگری يَطَهَّرْنَ (خود را پاک بکنند یعنی بعد از غسل حیض). در اینجا فَأْتُوهُنَّ فعل أمر است و دلالت بر وجوب ندارد بلکه به معنای این است که آن حرمت قبلی برداشته شد. پس معنای أمر عقیب الحظر، این است که مانعی که بود برداشته شد و الان که مانع (حرمت) برداشته شد حکم قبلی جاری است و این حکم قبلی ممکن است واجب، مستحب، مکروه یا مباح باشد.
به نظر ما الأمر عقیب الحظر افاده اباحه بمعنی الأعم دارد یعنی ممکن است استحباب، وجوب، کراهت یا اباحه باشد و کدام از آنها نیاز به قرینه دارد. وقتی حرمت برداشته شد به دلیل روایاتی که داریم اینکه اول ماه است مستحب است و در جمعه شب کراهت دارد و بعد از چهار ماه واجب است. این قاعده در همه مثالها تطبیق میکند لذا اگر در مثالهای متعدد قرآن در بحث الأمر عقیب الحظر دقت شود، اگر قائل به اباحه، وجوب، کراهت یا مباح باشیم در خیلی جاها اشکال وارد است ولی اگر قائل به اباحه بمعنی الأعم باشیم در اینصورت میتوان نسبت به تمام موارد جوابگو بود لذا در جایی که قرینه استحباب وجود دارد میگویم مستحب است و اگر قرینه وجوب باشد میگوییم واجب است و هکذا.