1401/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با این بود که آیا صیغه أمر دلالت بر وجوب می کند یا دلالت بر مطلق طلب دارد؟ دسته کثیری از علما نظرشان بر این بود که صیغه أمر دلالت بر وجوب دارد.
دلائل قائلین بر وجوب صیغه أمر: .
الدليل السادس: الانصراف
اگر أمری از مولی صادر بشود این أمر انصراف به وجوب پیدا می کند. یعنی با شنیدن أمر از مولی، ذهن به طرف وجوب میرود و لازم است که این کار انجام بشود.[1]
انصراف شبیه تبادر است. در تبادر میگوییم تبادر علامت حقیقت است، وقتی شکّ میکنیم که یک لفظ به چه معنایی است؟ میگوییم تبادر علامت حقیقت است. ولی انصراف دو نوع است: انصراف بدوی و انصراف علی التأمل که با فکر و دقت این انصراف حاصل میشود. اگر انصراف، انصراف بدوی باشد حجت نیست. انصراف علی التأمل، گاهی لکثرة الوجود است و گاهی لکثرة الاستعمال. لذا بحث کردهاند که آیا انصراف لکثرة الوجود یا کثرة الاستعمال حجت است یا نه؟ مباحثی در اینجا مطرح است.
اشکال:
آیت الله سبحانی (سلمه الله تعالی) در اینجا اشکالی کرده است که به نظر ما این اشکال، اشکال درستی است، میفرماید: انصراف یا به دلیل کثرت وجود (کثرة الوجود) است و یا به دلیل کثرت استعمال (کثرة الاستعمال). مثلاً وقتی لفظ انسان گفته میشود، انسان یک سر انصراف به ذهن دارد و انسانی که دو تا سر دارد انصراف پیدا نمی کند و این به دلیل کثرة الوجود است یعنی هر چی انسان میبینیم فقط یک سر دارند و اینکه انسانی باشد که دو تا سر داشته باشد خیلی کم است. یا اینکه لفظی به دلیل اینکه در یک معنایی زیاد استعمال میشود، وقتی آن لفظ به گوش میرسد ذهن از آن لفظ، به آن معنا انصراف پیدا میکند. آیت الله سبحانی میفرماید: استعمال صیغه أمر در ندب، بیشتر از وجوب است (کثرة الاستعمال) و همچنین أوامری که در آیات و روایات داریم بیشتر در ندب هستند نه در وجوب (کثرة الوجود). پس اگر انصراف باشد باید انصراف به ندب داشته باشد نه انصراف به وجوب. پس به چه دلیلی میگویید که أمر انصراف به وجوب دارد؟ پس این دلیل انصراف، دلیل درستی نیست.[2]
قول دوم در معنای صیغه أمر: .
القول الثاني: أنّها للقدر المشترك بين الوجوب و الندب
یعنی صیغه أمر حقیقت در طلب است و طلب نیز گاهی طلب وجوبی است و گاهی طلب استحبابی. صاحب فصول و آیت بروجردی و مرحوم امام و دسته از علما این نظریه پذیرفتهاند. [3] [4] [5] [6]
آیت الله بروجردی میفرماید: انّ الطلب الّذي ثبت كونه مفادا للصيغة بعد كونه مشتركا بين الإيجاب و الندب و استعمالها فيهما بنحو الحقيقة.[7]
مفاد صیغه أمر مشترک بین ایجاب و ندب است و استعمال صیغه أمر در هر دوی آنها (ندب و ایجاب) به نحو حقیقت است. به دلیل اینکه در آیات و روایات أمر هم برای استحباب و هم برای وجوب آمده است. مانند: اغتسل للجمعة و الجنابة، برای جمعه غسل بکن و برای جناب هم غسل بکن. در حالی که در جنابت غسل واجب است ولی در جمعه واجب نیست. یک کلمه أمر آمده است هم برای وجوب استعمال شده است و هم برای استحباب؛ پس معلوم میشود اغسل به معنای طلب غسل است که طلب میکنیم از شما که هم برای جمعه غسل بکنید و هم برای جنابت. و یا مثلاً: تعاونوا علی البر و التقوی، «البرّ» کارهای نیک مستحب است ولی تقوی و دوری از گناه واجب است، در حالیکه برای هر دو لفظ تعاونوا، صیغه أمر به کار برده شده است که همان مطلق طلب است.
القول الثالث: أن الوجوب و الندب أمران خارجان عن حقيقة مدلول صيغة الأمر[8] [9]
مرحوم سبزواری فرمودهاند: وجوب و استحباب خارج از مدلول صیغه أمر است. یعنی وجوب و استحباب در صیغه أمر وجود ندارد و وجوب و ندب باید با قرائن خارجیه استفاده بشود. صیغه فقط طلب است و میخواهد که فلان کار انجام بشود اما اینکه آیا واجب است یا مستحب، بر آن دلالت ندارد و باید از قرائن خارجیه استفاده بشود.[10]
نکته:
نکتهای در اینجا وجود دارد و آن اینکه صیغه أمر دلالت بر طلب دارد و طلب نیز مشترک بین وجوب و استحباب است. اگر قرینه بر وجوب وجود داشته باشد دلالت بر وجوب دارد و اگر قرینه بر استحباب باشد، دلالت بر استحباب دارد، اینجا بحثی وجود ندارد، ما نیز این را قبول داریم و بسیاری از علما هم این را بیان فرمودهاند، اما اگر قرینهای وجود نداشته باشد چه کار باید کرد؟ بعضی فرمودهاند: چون طلب آمده است و قید و قرینهای هم وجود ندارد، حمل بر وجوب می کنیم. حرف ما این است که چه دلیلی بر وجوب داریم؟ طلب وجود دارد و طلب هم مشترک بین وجوب و ندب است، اصل رجحان و طلب مسلم است ولی وجوب دلیل ندارد. اصل برائت، کل شیء لک حلال و قبح عقاب بلابیان، میفرمایند در اینجا شبهه وجوبیه و بیانی بر وجوب نداریم لذا دلیلی بر وجوب نداریم. پس باید بگوییم در اینجا دلالت بر استحباب دارد نه وجوب. چنانچه در شبهه وجوبیه هم میگفتیم که در جایی که شکّ داریم واجب است یا خیر؟ برائت جاری می کنیم. در اینجا نیز هم برائت عقلی و برائت نقلی جاری میشود.