1401/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با این بود که آیا صیغه أمر دلالت بر وجوب می کند یا دلالت بر مطلق طلب دارد؟
دلائل قائلین بر وجوب صیغه أمر: .
الدليل الثالث: الإجماع العملي
مرحوم سیدمرتضی میفرماید: ارتکاز متشرعه این است که أمر دلالت بر وجوب دارد. یعنی علمای ما نسلاً بعد نسل بر این قائلند که أمر دلالت بر وجوب دارد و سید مرتضی میخواهد این نظریه را از علمای امروز به علمای گذشته تا زمان معصوم (علیه السلام) متصل بکند که تا زمان معصوم علیه السلام این مسأله بوده است که هر زمانی أمری از ناحیه خداوند متعال یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) صادر میشد حمل بر وجوب میکردند و کسی بحث نمیکرده است که آیا این أمر دلالت بر استحباب میکند یا وجوب؟ و میگفتند أمر دلالت بر وجوب دارد. لذا سید مرتضی از این سیره مستمره علما از الان تا زمان معصوم (علیه السلام) خواسته است استفاده کند که أمر دلالت بر وجوب دارد.[1]
به نظر ما این فرمایش سید مرتضی درست نیست. به دلیل اینکه تعداد محدودی أوامر داریم که برای وجوب هستند مانند:﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ﴾[2]. در قرآن و کتب روایی بیش از نود درصد أوامر برای استحباب و یا مطلق طلب استعمال شده است و کمتر از ده درصد برای وجوب استعمال شده است، پس شما به چه دلیل میگویید أمر مطلقاً برای وجوب استعمال شده است. بنابراین ادعای سیدمرتضی مبنی بر اینکه هر أمری از طرف شارع مقدس صادر بشود حتما دلالت بر وجوب دارد و سیره مستمره علما و اجماع بر این مسأله وجود دارد و اختلافی در آن نیست، حرف درستی نیست.
الدليل الرابع: التبادر[3]
سید مجاهد در کتاب مفاتیح الاصول خود ادعا کرده است که از صیغه أمر وجوب تبادر میکند.[4]
اشکال:
این استدلال درست نیست. به دلیل اینکه تبادر وجوب، گاهی محفوف به قرائن است و ما هم قبول داریم که در جایی که قرینه وجود دارد أمر دلالت بر وجوب میکند ولی در جایی که قرینه نباشد اینچنین نیست در حالی که بحث ما در مطلق أمر است. مثلاً پدر به پسر خود دستور میدهد که نان بگیر، در اینجا وجوب تبادر میکند. مثلاً اینکه ظهر مهمان میآید و همه گرسنه هستند و منتظرند که نان بخورند و این قرینه است که خرید نان باید انجام بشود. یا مثلاً به دوست خود میگویید برو این خانه را بخر. آیا این أمر شما به دوستتان دلالت بر وجوب دارد؟ خیر، در خیلی از موارد وقتی أمر صادر میشود چون منافع مربوط به شخص مأمور است، مأمور مصلحت سنجی میکند و آن دستور را انجام نمیدهد و میگوید من مصلحت نمیبینم این کار را انجام بدهم.
مرحوم فاضل تونی بر مرحوم سید مجاهد اشکال میکند و میفرماید: أوامر دو قسم است: ۱) منافع بعضی از أوامر به خود انسان برمیگردد، مثلاً پدر برای منفعت خودش دستوری به پسرش میدهد. ۲) اما گاهی منافع بعضی از أوامر برای شخص دیگری است. در این صورت شخص مأمور، مصلحت سنجی میکند که آیا به مصلحت و منفعت وی هست که فلان کار را انجام بدهد یا نه؟ لذا اگر مصلحت بداند انجام میدهد و اگر مصلحت ندانست انجام نمیدهد. [5]
بنابراین در همه أوامر وجوب تبادر نمیکند. تبادر گاهی محفوف به قرائن استحباب و گاهی محفوف به قرائن وجوب، است. که در این صورت حمل بر همان قرینه میشود. و اگر أمر بدون قرینه باشد دلالت بر مطلق طلب دارد. اما اینکه گفته شود که مطلق أمر دلالت بر وجوب میکند، هیچ دلیلی نداریم.