1401/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با معانی متعدد أمر بود. گفتیم که معنای اصلی أمر انشاء الطلب است، أمر در معانی فرعی دیگری هم به کار میرود مثلاً گاهی برای تهدید به کار میرود مانند: إعملوا ما شئتم، إعملوا صیغه أمر است ولی برای تهدید به کار رفته است. گاهی برای تمنی و گاهی برای حقیر و گاهی برای استهزاء و ... بکار میرود. و معانی زیادی که مرحوم آخوند برای صیغه أمر در کفایه بیان کرده است که در جلسه قبل به آن پرداختیم.
اقوال در معانی صیغه أمر:
نظرات متعددی در اینجا وجود دارد اما دو نظر در اینجا مهم هستند: ۱) مرحوم آخوند میفرماید: صیغه أمر یک معنا دارد و آن انشاء طلب است و معانی دیگری که برای صیغه أمر وجود دارد دواعی (اغراض) هستند. یعنی در قلب آمر غرضی هست که میخواهد با فعل أمر آن را بیان کند. مثل: إعملوا ما شئتم؛ هر کاری میخواهید بکنید، بکنید. اعملوا صیغه أمر است ولی غرض آمر تهدید است.[1] ۲) محقق خویی میفرماید: معنای صیغه أمر متعدد و متفاوت است. گاهی برای تهدید و گاهی برای تعجيز و گاهی برای تمسخر و ... و گاهی برای انشاء طلب است.[2]
سؤال:
با توجه به این دو مبنای مهم که در اینجا وجود دارد، سؤال این است که زمانیکه صیغه أمر از مولی صادر شود و ما شکّ بکنیم کدام معنا را مولی اراده کرده است، آیا قانونی وجود دارد که بدانیم کدامیک از معانی أمر اراده شده است؟
جواب:
میفرمایند: معنای أمر به «انشاء طلب»، انصراف دارد و اصل انشاء طلب است یعنی با رؤیت صیغه أمر در آیات و روایات ابتدائاً آنچه که به ذهن تبادر میکند «انشاء طلب» است. اما اینکه شاید استهزاء باشد یا یکی از معانی دیگر، این احتمال اعتباری ندارد و ظهور صیغه أمر، به انشاء طلب انصراف دارد یعنی از شما مطالبه میکند که این کار را انجام بدهید مگر اینکه قرینهای برخلاف باشد مثلاً قرینه باشد که برای استهزاء است و یا یکی از معانی دیگر، این بحث دیگری است. و بحث ما در مقام شکّ است و قرینهای هم وجود ندارد.
هم «انصراف» و هم «مقدمات حکمت» میگویند که در صورت شکّ و عدم قرینه، معنای أمر بر انشاء طلب دلالت دارد. مقدمات حکمت میگوید مولی در مقام بیان است و قرینهای برخلاف نیاورده است پس مقصود او همین معنای جدّی که انشاء طلب است میباشد و از شما میخواهد که این کار را انجام بدهید.
یک اصل عقلایی هم داریم که میگوید: «تطابق الإرادة الجدّیة مع الإرادة الإستعمالیة»؛ یعنی انسانها آنچه در قلبشان است آن را بیان میکنند. اینکه بگویید زبانش یک چیز میگوید و قلبش چیز دیگری میگوید، عقلاء این را قبول نمیکنند و میگویند ظاهرش این است که وقتی حرفی را میگوید در قلبش هم همان است. الظاهرُ برهان الباطن، یعنی آن الفاظ کاشف از قلب وی است و اصل بر این است که نفاق نیست. اینکه بگویید مقصود او چیز دیگری است، باید دلیل بیاورید. تطابق اراده جدی با اراده استعمالی میگوید که معنای أمر انشاء طلب است و اگر أمر استعمال شد مقصود همان اراده جدی است و از شما میخواهد که آن کار را انجام دهید.
بنابراین هم «انصراف» و «مقدمات حکمت» و هم «اصل تطابق اراده جدی با اراده استعمالی»، به ما میفهماند که أمر به معنای انشاء طلب و مطالبه جدّی است.
سؤال:
آیا داعی در مستعمل فیه میتواند نقش داشته باشد یا خیر؟
جواب:
غرض در قلب است. مثلاً شما در قلبتان یک غرضی دارید و طبق آن یک دستوری میدهید. این هدف و داعی که در قلب شما است رتبهاش قبل از استعمال است یعنی اول فکر کردهاید و اغراضی برای خود پیدا کردهاید سپس مطلبی را بیان کردهاید. این هدف و داعی و غرض، قبل از اینکه حرفی بزنید؛ در قلب شما وجود دارد و بعد از آن است که حرفی میزنید. این داعی که قبل از استعمال در قلب شما وجود دارد ربطی به مستعمل فیه ندارد؛ چون از قلب شما کسی خبر ندارد. مثلاً شما آب بخواهید و داعی شما این باشد که میخواهید شخص را امتحان کنید. او از داعی و قلب شما خبر ندارد. لذا داعی نقشی در مستعمل فیه ندارد. یا مثل دستور خداوند متعال به حضرت ابراهیم (علیه السلام) بر ذبح فرزندش حضرت اسماعیل (علیه السلام). داعی مجهول است و قابل فهمیدن نیست مگر اینکه با قرائن بفهمیم.
اشکال استاد به محقق خویی:
اشکال ما به محقق خویی این است که داعی که در قلب است و کسی از آن خبر ندارد در مستعمل فیه چه نقشی میتواند داشته باشد که شما میفرمایید معانی أمر چندتاست یکی تحقیر است و یکی استهزاء است و یکی امتحان است و ... و صیغه أمر در این معانی استعمال شده است؟ شما داعی را در مستعمل فیه دخالت دادهاید در حالی که داعی در مستعمل فیه هیچ دخالتی ندارد.