1401/09/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث أمر، در رابطه با اتحاد طلب و اراده بود که آیا طلب و اراده یک چیز هستند و متحدند یا اینکه دو چیز هستند و مغایرند؟
القول الخامس: أن الطلب و الإرادة متحدان مفهوماً و مصداقاً[1]
آیت الله بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: ما یک علم داریم و یک معلوم، و شما به وسیله الفاظ به اراده، علم پیدا میکنید. وقتی خداوند متعال میفرماید: اقیموا الصلاة، شما به وسیله این الفاظ علم پیدا میکنید که خداوند متعال اراده دارد که ما نماز بخوانیم. علم وسیلهای است برای به دست آوردن معلوم. این کتابهایی که میخوانید این کتابها وسیله هستند برای به دست آوردن معلوماتی که در آن کتابهاست. علم کاشف از معلومات است. در اینجا نیز اراده و طلب از لحاظ معلوم واحد هستند. وقتی با لفظ اقیموا الصلاة، طلب میشود، معلوم این طلب، اراده خداوند است. خداوند متعال اراده کرده است که شما نماز بخوانید. طلب کاشفیت از اراده دارد. طلب علم است و اراده معلوم است. پس از نظر معلوم اگر محاسبه بشود اراده همان طلب است و فقط طلب آمده آن اراده را کشف کرده است. و آنچه که برای ما مهم است معلوم (اراده) است نه کاشف (طلب). پس اراده و طلب مفهوماً و مصداقاً یکی هستند.
نظر استاد:
فرمایش آیت الله بروجردی، فرمایش خوب و دقیقی است ولی چه نیازی دارد که خود را به تکلّف بیندازیم. چه نیازی دارد که بگوییم طلب همان اراده است و طلب اظهار اراده است. بله، طلب اظهار اراده است. طلب یک فعل خارجی است و اراده یک أمر نفسانی است؛ پس دو چیز هستند. اراده مادامی که بروز و ظهور نداشته باشد فقط اراده است و زمانی که اظهار شد میشود طلب. بنابراین اینکه اراده یک أمر نفسانی است و طلب یک أمر خارجی، معنایش این است که دو چیز هستند.
القول السادس: أن الطلب و الإرادة متغايران مفهوماً و مصداقاً (انفکاك الطلب و الإرادة)[2]
انسان اگر بخواهد کاری را انجام دهد اول تصور میکند بعد آن را تحلیل میکند و سپس تصدیق و تایید می کند سپس شوق و علاقه به آن کار پیدا میکند سپس تصمیم به انجام آن کار میگیرد. مثلاً وقتی میخواهید خانهای بخرید اول خانه را میبینید و همه جای خانه را بررسی میکنید سپس خانه را با قیمتی که داده شده مقایسه میکنید تایید میکنید که قیمتش هم مناسب است پس به درد ما میخورد سپس شوق و علاقه پیدا میکنید که خانه را بخرید و وقتی شوق شما بیشتر شد اقدام به خرید میکنید و از فعل أمر استفاده میکنید و به فروشنده میگویید این خانه برای من بفروش. این أمر به بیع بعد از تصور و تصدیق و شوق و شوق مأکّد، صادر میشود. اینها همه مراحلی است برای یک فعل خارجی، شما از کجا میگویید که همه این مراحل یکی هستند. خود اراده هم مقدمات دارد ما وقتی تصور می کنیم هنوز اراده تحقق پیدا نکرده است و حتی بعد از تصدیق هم اراده وجود ندارد و مرحله اراده بعد از پدید آمدن شوق است یعنی خود اراده بعد از طی مراحل: تصور، تصدیق، شوق و شوق مؤکد است که صورت میگیرد. پس هر کدام مراحل خود را دارند و حتی ممکن است تصور یک کارخانه مهم یک سال طول بکشد و به این راحتی به مرحله تصدیق نرسد و بعد از مدتی اگر به مرحله تصدیق برسد و سپس مرحله شوق و بعد شوق مؤکد حاصل میشود و در مرحله بعد اراده میکند که آن کارخانه را ایجاد کند و سپس به مرحله طلب و اقدام میرسد. چه اشکالی دارد که ما همه این مراحل را از هم جدا کنیم؟ میبینیم که هر یک از این مراحل برای خود مقدماتی دارند و هر کدام باهم متفاوتند، چرا ما باید بگوییم همه اینها یک چیز هستند؟ لذا مرحوم نائینی (اعلی الله مقامه الشریف) با صراحت فرمودهاند اراده با طلب باهم مختلفند و اراده فعل نفسانی است. اراده دارای مقدماتی است و آن مقدمات باید طی بشود تا اراده تحقق پیدا بکند و هنوز بروز و ظهور پیدا نکرده است. اما طلب یک عمل خارجی و به غیر از اراده است.[3]
نظر استاد:
طلب به دو مرتبه از اراده تفاوت دارد، رتبه طلب متأخر از اراده است. مراحل اراده عبارتند از: ۱) تصور ۲) تصدیق ۳) شوق ۴) شوق مؤکدّ ۵) اراده. و مراحل طلب عبارتند از: ۱) تصور ۲) تصدیق ۳) شوق ۴) شوق مؤکدّ ۵) اراده ۶) طلب.
القول السابع: مغايرة الطلب و الإرادة مفهوما
آیتالله شاهرودی (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب نتایج الافکار فی الاصول، جلد ۱، صفحه 82، فرمایشی دارند که بیان آن برای تقریب به ذهن خوب است. توضیح فرمایش ایشان این است که بعضی از پیرمردها که میخواهند چایی بخورند دستشان میلرزد و چایی به زمین میریزد که به آن «حرکة المرتعش» گفته میشود. اما شخص عادی راحت چایی را برمیدارد و میخورد و لرزش دستی هم ندارد. حرکت مرتعش و حرکت فاعل المختار هر دو حرکت هستند، اما حرکت دست مرتعش حرکت قهری و اجباری است و از روی اختیار نیست و حرکت دست فاعل المختار حرکت کاملا اختیاری است. داستان اراده و طلب هم مانند حرکة المرتعش و فاعل المختار است. الإرادة مانند حرکة المرتعش است یعنی در اختیار خودتان نیست. مثلاً خانهای را دیدهاید و دلتان آن را خواسته است لذا اراده میکنید و میخواهید و دوست دارید خانه مال شما باشد. این خواستن دست خودتان نیست و نمیتوانید بگویید دلم نمیخواهد، دست خودتان نیست دلتان میخواهد ولی آنچه که دست خودتان است طلب است. شما ممکن است موسیقی را دوست داشته باشید و یا خیلی از چیزها را علاقمند باشید اما چون حرام است انجام نمیدهید و با هوای نفس و اراده خود مبارزه میکنید چرا که اراده هست ولی طلب نیست. اراده در اختیار شما نیست ولی مطالبه و طلب در اختیار شماست. مراحل تصور، تصدیق، شوق، شوق مؤکّد و اراده، خارج از اختیار شماست ولی مرحله طلب کاملا در اختیار شماست. پس چرا ما أمر اختیاری (طلب) را با أمری غیراختیاری (اراده) یکی بدانیم؟ اگرچه مقدمات قبل از اراده هم در اختیار است مثلاً انسان چشمش را ببندد و نگاه نکند؛ چون اگر چشم باز باشد و ببیند، اشتیاق پیدا میشود. و اینکه انسان چشمش را ببندد و نگاه نکند این مقدمه اشتیاق و اراده است که در اختیار انسان است ولی پس از دیدن، به وجود آمدن شوق و اراده در اختیار انسان نیست.