1401/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با أمر در این بود که آیا تمایز بین وجوب و استحباب، تمایز بالذات است یا تمایز بالشدة و الضعف است؟
بحث دوم: در ملاك تمايز بين وجوب و استحباب
اقوالی در اینجا وجود دارد:
قول اول: تمايز بين آنها به نقص و کمال و شدت و ضعف است.[1]
وجوب و استحباب یک ماهیت هستند بالشدة و الضعف. وجوب و استحباب هر دو طلب هستند که طلب شدید وجوب است و طلب ضعیف استحباب.
قول دوم: وجوب و استحباب دو ماهیت متغایر و متمایز هستند.[2]
تمایز بین وجوب و استحباب تمایز بالذات است. یعنی ذاتا وجوب غیر از استحباب است و استحباب غیر از وجوب است. توضیح اینکه اگر به عرف بگویید این کار واجب است و این کار مستحب است، میگویند این دو چیز جدای از هم هستند، واجب یک چیز است و مستحب یک چیز دیگر. واجب را باید انجام داد ولی مستحب را لزومی بر انجام آن نیست. عرف بین واجب و مستحب خیلی تفاوت قائل است. اما از نظر عقلی هر دو یک چیز هستند و در ماهیت مانند نور هستند؛ نور شدت و ضعف دارد مثلاً نور خورشید قوی است و نور شمع ضعیف است. وجوب، طلب شدید است و استحباب، طلب ضعیف است. ولی هر دوی آنها یک ماهیت دارند و آن ماهیت، طلب است.
قول سوم: تمايز بين وجوب و استحباب، به اعتبار وجود یا عدم مقارنات است.[3]
مرحوم آیت الله بروجردی (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: وجوب و استحباب یک ماهیت هستند و فقط مقارنات آنها باهم فرق میکند. یعنی گاهی مولی طلب را با شدت و غلظت بیان می کند لذا عبد میفهمد که این دستور را حتما باید امتثال کند و الا مولی ناراحت خواهد شد. اما گاهی مولی طلب را با خندهرویی و نرمش و مهربانی بیان میکند و عبد میفهمد که این أمر مولی خیلی لازم الاجرا نیست و میشود دستور وی را امتثال نکرد. لذا از برخورد مولی و مقارناتی که همراه با أمر مولی است نوع طلب (واجب یا مستحب) فهمیده میشود.
دو إشکال در قول سوم: .
اشکال اول:
آیا تشکیک در انشاء جاری است؟ مرحوم کمپانی (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: در أمر انشائی تشکیک معنا ندارد. تشکیک یعنی یک مرتبه قوی دارد و یک مرتبه ضعیف. شما که أمر میکنید یعنی دارید انشاء میکنید. أمر انشائی طلب شدید دارد و طلب ضعیف دارد و این أمر انشائی قابل تشکیک نیست. به عبارت دیگر دو مرتبه ندارد که یک مرتبه آن شدید باشد و یک مرتبه آن ضعیف. [4]
به نظر ما این فرمایش مرحوم کمپانی درست نیست. به دلیل اینکه بالوجدان میبینیم که أمر انشائی گاهی یک مرتبه ضعیف است و گاهی به مرتبه قوی است. مثلاً در مکاسب خواندهایم که بیع عقد لازم است که گفته میشود: بعتُ، قبلتُ. اگر این عقد فضولی باشد چگونه است؟ آیا عقد باطل است یا اینکه عقد درست است ولی لازم نیست؟ شما در مکاسب در عقد فضولی فرمودهاید عقد درست است ولی لازم نیست بلکه جایز است. أمر، أمر انشائی است شما بیع کردهاید، در یکجا میگویید انشاء بیع لازم است و در جای دیگر میفرمایید انشاء بیع جایز است. در عقد فضولی انشاء درست است و عقد صحیح است و لازم نیست دوباره خوانده شود اما بعد از عقد باید اجازه باشد، اگر اجازه باشد لازم است و اگر اجازه نباشد جایز است. در خیلی از امور هم اینچنین است یعنی أمر انشائی یک مرتبه بالاتر دارد و یک مرتبه پایینتر. لذا به نظر ما أمر انشائی قابل تشکیک است و میتواند دو مرتبه (مرتبه قوی و مرتبه ضعیف) داشته باشد.
اشکال دوم:
ماهیت وجوب و استحباب دو مقام دارند: مقام ثبوت و مقام اثبات. فرق وجوب و استحباب در مقام ثبوت و در مقام اثبات چه فرقی باهم دارند؟ توضیح اینکه یک زمانی در مقام ثبوت و فی الواقع میخواهیم ماهیت وجوب و استحباب را بدانیم که آیا ماهیت آنها باهم متمایز هستند؟ میبینیم در مقام ثبوت و فی الواقع باهم متمایز هستند. اما یک موقعی میخواهیم بدانیم تمایز وجوب و استحباب در مقام اثبات چگونه است؟
آیت الله بروجردی میفرماید: با قرائن و مقارنات میفهمیم که این واجب است وقتی آمر اصرار بر گفته خود دارد و با عصبانیت و شدت و غلظت أمر میکند، میفهمیم که این کار را باید انجام داد. اما اگر با خوش رویی و ملایمت أمر میکند میفهمیم که وجوبی در کار نیست. این فرمایش آیت الله بروجردی در مقام اثبات است نه در مقام ثبوت. یعنی برای مخاطب در مقام اثبات قرائنی وجود دارد که با آن قرائن پی به وجوب یا استحباب آن أمر میبرد. اما کسانی که میفرمایند: فرق بین وجوب و استحباب چیست؟ منظورشان فرق بین وجوب و استحباب در مقام ثبوت است نه اثبات. یعنی آیا ماهیت وجوب با ماهیت استحباب متفاوت است یا خیر؟ بنابراین این فرمایش آیت الله بروجردی نیز مشکل را حل نکرد.[5]
بنابراین به نظر ما آنچه تمایز بین وجوب و استحباب است همان قول اول است که میفرماید: تمايز بين آنها به نقص و کمال و شدت و ضعف است و در ماهیت فرقی باهم ندارند.
المبحث الرابع: هل الأمر موضوع للطلب الحقيقي أو الإنشائي أو أنّه موضوع للبعث؟
مثلاً گاهی اگر بچهای شلوغی میکند دستش را میگیرید و میآورید پیش خودتان مینشانید. اینکه شما بلند شدید و حرکت کردید و دستش را گرفتید و آوردید، به این «طلبٌ حقیقی» گفته میشود یعنی حقیقتاً خودت وارد عمل شدی و دستش را گرفتی و آوردی و با این کار عملاً به وی أمر کردی که آرام باشد. اما گاهی از جای خود بلند نمیشوید و میگویید بیا کنار من بشین و آرام باش. اینکه بلند نشدید و از لفظ أمر استفاده کردید به این طلب انشائی گفته میشود. آیا این طلب انشائی طلب حقیقی است یا نه؟ ممکن است بعضی بگویند طلب حقیقی نیست و طلب حقیقی آن است که عملاً وارد بشوی. و شاید بعضی بگویند اصلاً طلب حقیقی همین است و همین که با لفظ، أمر میشود طلب حقیقی است.[6]
آیا أمر به معنای بعث است؟ بعث یعنی برانگیختن و تحریک کردن است. وقتی آمر أمر میکند مخاطب را تحریک به انجام کاری میکند.
در اینجا سه قول وجود دارد:
قول أول: أن مادة الأمر موضوعة للطلب الإنشائي[7]
مرحوم آخوند میفرماید: الأمر موضوعةٌ للطلب الإنشائی، يكون هو معنی الأمر لیس هو الطلب الحقیقي؛ یعنی أمر برای طلب انشائی وضع شده است و أمر طلب حقیقی نیست بلکه طلب انشائی است. [8] طلب انشائی در مقابل طلب حقیقی است که چند خط بالاتر توضیح داده شد.
دو إشکال في قول أول وجود دارد: .
اشکال اول:
مرحوم محقق عراقی میفرماید: این حرف درست نیست. أمر انشائی طلب حقیقی است. آمر واقعاً طلب میکند که فلان کار را انجام بده. طلب حقیقی همین است که انسان به وسیله لفظ چیزی را مطالبه میکند. همانطور که اگر شما بلند شوید و عملاً چیزی را طلب بکنید این طلب حقیقی است و یا اینکه با لفظ چیزی را مطالبه کنید این هم طلب حقیقی است و همچنین أوامر چند قسم هستند لذا باید دید در این أوامر، طلب حقیقی هست یا نه؟ مثلاً ما أوامر امتحانیه هم داریم یعنی آمر نمیخواهد که مأمور أمر را انجام بدهد و فقط میخواهد مأمور را امتحان کند مثلاً در قضیه حضرت ابراهیم و اسماعیل، خداوند از حضرت ابراهیم میخواهد که فرزندش اسماعیل را ذبح کند. حضرت ابراهیم همه مقدمات را فراهم میکند ولی اراده الهی این نیست که حضرت ابرهیم فرزندش را ذبح بکند و فقط میخواهد او را امتحان بکند لذا اراده الهی برای ذبح نیست ولی أمر هست. یک بحثی هست که تخلف الأرادة عن الأمر؛ یعنی ممکن است أمر باشد ولی اراده جدی نباشد. و این معنایش این است که أمر، طلب هست ولی ممکن است طلب جدی نباشد؛ برخلاف اراده که اگر اراده جدیه، تعلق بگیرد آن أمر واقعی است. ولی أمر میتواند جدی باشد و میتواند سخریه باشد مثلاً گفته میشود اگر میتوانی این کار را انجام بده؛ یعنی نمیتوانی این کار را انجام بدهی. در اینجا نیز اراده جدی وجود ندارد.[9]
به نظر ما این اشکال وارد است و همانطور که مرحوم عراقی در اینجا بیان فرمودند، أمر انشائی هم طلب حقیقی است.