1401/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با أمر بود که آیا أمر دلالت وجوب دارد یا دلالت بر مطلق طلب (واجب و مستحب) دارد؟
دستهای از علما بر این قائلند که أمر دلالت بر وجوب دارد، این عده از علما سه گروه هستند و نظر آنها در منشأ و ملاک دلالت أمر بر وجوب، بدین شرح است: ۱) الأمر یدل علی الوجوب بالوضع؛ یعنی واضع أمر را برای وجوب وضع کرده است. ۲) الأمر یدل علی الوجوب بحکم العقل؛ یعنی اگر عالی به دانی أمر بکند، عقل حکم به وجوب میکند. ۳) الأمر یدل علی الوجوب بمقدمات الحکمة؛ یعنی وقتی أمری از مولی صادر شود و مولی در مقام بیان باشد و هیچ قرینهای را بیان نکند، از آنجایی که معنای لغوی أمر طلب است و طلب هم مراتبی دارد: طلب شدید (وجوب) و طلب ضعیف (استحباب)، اقتضا میکند که مولی طلب شدید را اراده کرده باشد؛ زیرا اکمل افراد آن طلب شدید است.
الثمرات الفقهية في دلالة مادة الأمر علی الوجوب
اگر أمر دلالت بر وجوب بکند چه به وضع واضع باشد، چه به حکم عقل و چه به مقدمات حکمت، بالاخره دلالت بر وجوب میکند، پس ثمره فقهی آنها در کجاست؟
برخی ثمرات فقهی آن در جلسه قبل توضیح داده شد.
ثمره هشتم:
مرحوم شهید صدر میفرماید: اگر أمری داشته باشیم که به مقدمات حکمت دلالت بر وجوب میکند و امتثال آن واجب است و یک حکم عقلی هم داریم که باید فلان کار انجام بشود یعنی دو واجب پیش روی ماست و ما وقت نداریم که هر دو واجب را امتثال بکنیم. اگر این واجب را انجام دهیم آن یکی واجب ترک میشود و بالعکس؛ که به این تزاحم الواجبین گفته میشود. در تزاحم الواجبین گفته میشود الأهمّ فالأهمّ، یعنی واجب اهم را اخذ میکنیم و واجب مهم را رها میکنیم. در این صورت کدام واجب اهم است و کدام مهم؟
واجبی که به مقدمات حکمت واجب است واجب لفظی است و واجبی که به حکم عقل واجب است واجب عقلی است. در مقدمات حکمت، طلب مراتب دارد: طلب شدید (وجوب) و طلب ضعیف (استحباب) است که در صورت اطلاق منصرف به طلب شدید دارد یعنی واجب شدید. اما واجب عقلی فقط واجب است و اعلی مراتب و واجب شدید نیست. لذا واجب به مقدمات حکمت چون اعلی مراتب وجوب است اهم خواهد بود. پس در واجب لفظی چون مقدمات حکمت میگوید اکمل الأفراد را اخذ کن، واجب لفظی میشود اوجب واجبات و واجب عقلی فقط واجب است نه اوجب لذا واجب عقلی مهم است نه اهم.[1]
به نظر ما این فرمایش شهید صدر درست نیست. به دلیل اینکه آیا وضع بهتر میتواند وجوب را برای ما بفهماند یا مقدمات حکمت؟ وضع بهتر میتواند وجوب را بفهماند. چگونه است شما در وضع، این حرف را نمیزنید و میگویید اگر واضع أمر را برای وجوب وضع کرده باشد و در مقابل آن، أمر دیگری هم داشته باشیم، آن أمر لفظی مقدم بر أمر عقلی است. اما در مقدمات حکمت میگویید أمر عقلی مقدم بر أمر لفظی است؛ به چه دلیل این حرف را میزنید؟ معنای مقدمات حکمت این است که اگر أمر مزاحمی نداشت و روایت دیگری نبود ما از این اطلاق استفاده وجوب میکنیم لذا وقتی مزاحمی باشد مقدمات حکمت کلاً از بین میرود و وجوبی هم در کار نخواهد بود. شما میفرمایید: به مقدمات حکمت مولی در مقام بیان بوده و هیچ قرینهای هم نیاورده است پس این أمر دلالت بر وجوب میکند. ما می گوییم وقتی أمر دیگری آمد این خود بیان مولی است و این بیان مانع از مقدمات حکمت است. بنابراین أمر لفظی مقدم است و أمر به مقدمات حکمت در اینجا جایگاهی ندارد. البته این مطلب را مرحوم شهید صدر به محقق عراقی نسبت میدهد که چون محقق عراقی ملتزم به مقدمات حکمت است لذا باید ملتزم به این لوازم هم باشد. و ما میگوییم خیر، محقق عراقی ممکن است مقدمات حکمت قبول داشته باشد ولی ملتزم به این لوازم هم نباشد. چون جایگاه مقدمات حکمت از وضع پایینتر است.
بحث دوم: در ملاك تمايز بين وجوب و استحباب
اقوالی در اینجا وجود دارد:
قول اول: تمايز بين آنها به نقص و کمال و شدت و ضعف است.[2]
وجوب و استحباب یک ماهیت هستند بالشدة و الضعف. توضیح اینکه مثلاً نور شدت و ضعف دارد بعضی از نورها مانند نور خورشید شدت آن خیلی بیشتر است نور شمع هم نور است ولی نور ضعیف است. ماهیت همه این نورها یکی است و همه اینها نور هستند ولی شدت و ضعف دارند. در بحث ما نیز وجوب و استحباب هر دو طلب هستند که طلب شدید وجوب است و طلب ضعیف استحباب.
قول دوم: وجوب و استحباب دو ماهیت متغایر و متمایز هستند.[3]
یعنی وجوب کاری به استحباب ندارد و احکام خمسه متمایز بالذات هستند. وجوب با حرمت متمایز هستند و وجوب با استحباب متمایز هستند و وجوب با کراهت متمایز هستند و همچنین وجوب با اباحه متمایز هستند.
دستهای علما فرمودهاند: تمایز بین وجوب و استحباب، شدت و ضعف است که طلب شدید وجوب است و طلب ضعیف استحباب. [4] اما دسته دیگری از علما فرمودهاند: از نظر عقلی شدت و ضعف است ولی از نظر عرفی، استحباب به معنی جواز است لذا میتوان انجام داد و یا انجام نداد ولی وجوب یعنی باید انجام داد. بنابراین اینها باهم متمایز بالذات هستند. [5]
آقاشیخ حسینعلی در حاشیه کفایه میفرماید: أمر انشایی قابل تشکیک نیست.[6] توضیح اینکه مثلاً گفته میشود: إضرب، این قابل تشکیک نیست که بگویید این طلب شدید و طلب ضعیف دارد. مطلق طلب اصلاً نداریم. طلب یا شدید است و یا ضعیف. آنچه که از ما خواستهاند یا این است که یا باید انجام بدهی و یا اینکه میتوانی انجام بدهی یا انجام ندهی. این دو باهم یک جا جمع نمیشود و این دو باهم جامع مفهومی دارند ولی جامع مصداقی در خارج ندارند. یعنی بالاخره خداوند متعال یا حتماً و صدرصد از ما خواسته است فلان کار را انجام بدهیم (وجوب) و یا اینکه به صورت حتمی از ما نخواسته است که انجام بدهیم اگر خواستیم انجام بدهیم و اگر نخواستیم انجام ندهیم (استحباب). یعنی خداوند متعال فقط از ما یک چیز خواسته است و این دو باهم جمع نمیشوند.
به نظر ما این فرمایش، فرمایش درستی نیست. أمر از نظر عرفی قابل تشکیک است و مراتبی دارد؛ همانطور که نور مراتبی دارد؛ طلب مولی از عبد نیز مراتبی دارد؛ گاهی طلب شدید است و گاهی طلب ضعیف. لذا این أمر عقلی را که شما در اینجا استفاده کردید، درست نیست.