1401/03/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در معنای ماده امر (أ،م،ر) بود که معنای حقیقی ماده أمر چیست؟
امروز فرمایش مرحوم محقق خویی و فرمایش مرحوم شهید صدر را بیان میکنیم.
القول الرابع عشر: أنّه مشترك لفظي بين الطلب و غيره من المعاني[1]
مرحوم محقق خویی میفرماید: أمر مشترک لفظی است بین طلب و بین معانی دیگر آن. [2] و مرحوم شهید صدر هم میفرماید: إن مادة الأمر لاينحصر معناها لغة بالطلب، معنای ماده أمر منحصر در معنای طلب نیست.[3]
به نظر ما اصل فرمایش محقق خویی و شهید صدر، درست است که ماده أمر مشترک لفظی است بین طلب و معانی دیگر آن. اما اینکه آن معانی دیگر کدامند، محقق خویی و شهید صدر چندین معنا را ذکر کردهاند. اما به نظر ما ماده أمر سه تا معنا بیشتر ندارد و معانی شأن و حادثه و غرض و ... جزو معانی أمر نیست. بلکه معنای اول أمر «طلب» است و أمَرَ یعنی طَلَبَ، و معنای دوم أمر «شیء» است و معنای سوم أمر «فعل» است. باقی معانی که ذکر کردهاند یا داخل در شیء و یا داخل در فعل است و اصل این است که ما بر مورد متیقّن اکتفا کنیم یعنی اینکه بگوییم این سه معنا مسلّم است و بیشتر از این سه معنا مشکوک است و نمیدانیم که آیا أمر برای بیشتر از این سه معنا وضع شده است یا نه؟ اصل بر این است که بیشتر از این سه معنا وضع نشده است. ما آن طور که استحصاء کردیم به نظر ما این سه معنا (طلب، شیء و فعل)، جامع همه معانی أمر میباشد. مثلاً آیه شریفه میفرماید: «إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ»[4] إن الامر یعنی افعال و اشیاء. و آیه: «وَقُضِيَ ٱلأَمرُ وَ إِلَى ٱللَّهِ تُرجَعُ ٱلأُمُورُ»[5] أمور یعنی اشیاء و افعال. اگر أمر به معنای طلب باشد جمع آن اوامر و اگر به معنای شیء و فعل باشد جمع آن امور میشود.
ثمرة النزاع في معنی مادة الأمر لغة
مرحوم محقق خویی میفرماید: این بحث ثمرهای ندارد، چون معنای أمر با قرائن روشن میشود که به چه معنایی است لذا ثمرهای بر آن مترتب نیست.[6] ولی در مقابل آیت الله مکارم (سلمه الله تعالی) میفرماید: این بحث ثمره دارد. در آیات و روایات گاهی تردید به وجود میآید که أمر در اینجا به چه معنایی است. لذا اگر معنای أمر مشخص شود در مباحث تفسیری خیلی به درد میخورد که کلمه أمر در اینجا به چه معنایی است؟ اگر معنای أمر را فهمیدیم که خوب است و اگر نفهمیدیم، اگر حالت سابقه داشته باشد استصحاب میکنیم و اگر سابقه نداشته باشد برائت جاری میکنیم و اگر در بعضی جاها علم اجمالی وجود داشته باشد، اشتغال جاری میکنیم. لذا این بحث ثمره مهمی دارد.
تا اینجا معنای لغوی ماده أمر (أ،م،ر) را بیان کردیم که مباحث آن گذشت.
معنی لفظ الأمر اصطلاحا
در معنای اصطلاحی أمر، اقول مختلفی وجود دارد.
القول الأول: أنها حقيقة في القول المخصوص فقط (إفعل)
سیدمجاهد میفرماید: أمر در اصطلاح اصولیین حقیقت است در قول مخصوص فقط یعنی صیغه افعل.[7] یعنی مثلاً وقتی گفته میشود: فلانی أمر کرد، یعنی صیغه أمر را صادر کرد، مثل إضرب، اقم الصلاة، آتوا الزکاة. پس کسانی که میگویند أمر در اصطلاح به معنای طلب است فقط معنای آن أمری را میگویند که به معنای طلب است نه آن أمری که به معنای شیء یا فعل است.
اشکال استاد بر فرمایش سیدمجاهد:
اشکال اول: اینکه شما گفتید قول مخصوص یعنی صیغه أمر، آیا این حرف درست است یا خیر؟ أمَرَ یعنی صیغه أمر از او صادر شد. أمَرَ مشتق است و معنای حدثی دارد در حالی که «صیغه أمر» اسم است مانند اسم، فعل و حرف، همه اسم هستند، «صیغه أمر» هم اسم است پس چطور شما میفرمایید «أمر» به معنای «صیغه أمر» است؟ «صیغه أمر» معنای حدثی نیست بلکه اسم است در حالی که «أمَرَ» در اصطلاح معنای حدثی دارد. أمَرَ یعنی طَلَبَ، «طَلَبَ» فعل است ولی «صیغه امر» اسم است در حالی که شما معنای «أمر» را میفرمایید «صیغه أمر» است.مانند: أمَرَ، یأمرُ، آمرٌ، مأمورٌ به و ...
اشکال دوم: اگر أمَرَ به معنای «صیغه أمر» باشد، چنانچه در «طلب» استعمال بشود مجاز خواهد بود. چون معنای «صیغه أمر» غیر از معنای «طلب» است و شما گفتید أمَرَ یعنی «صیغه أمر»، پس استعمال آن در معنای «طلب» مجاز است.