1401/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق بود که تمام شد.
یکی از مباحث مهمی که در اصول مطرح است بحث اوامر است. اوامری که از طرف شارع مقدس در قرآن و روایات وارد شده است آیا دلالت بر وجوب دارد یا ندارد و یا دلالت بر استحباب دارد یا خیر؟
مباحثی در بحث اوامر مطرح است. یکی از مباحثی که صاحب کفایه (اعلی الله مقامه الشریف) مطرح فرمودهاند، بحث ماده (ا،م،ر) امر است که در مقابل صیغه امر (مانند: إضرب) است.
معنای ماده امر(ا،م،ر):
اقوالی در این بحث مطرح است:
قول اول: ماده امر، حقیقت است در قول مخصوص (هو طلب الفعل) فقط.[1]
قول دوم: ماده امر، اشتراک لفظی دارد.[2]
قول سوم: ماده امر، اشتراک معنوی دارد.[3]
توضیح قول اول:
دستهای بزرگان بر این قائل شدهاند که «الأمر حقیقةٌ فی قول مخصوص فقط» یعنی وقتی گفته میشود شما امر کردید یعنی شما کلمه امر(مانند اضرب، اقم الصلاة) را به کار بردید و یا مثلاً گفته میشود اَمَر رسول الله بکذا. بنابراین اَمَر بکذا، یعنی صیغه امر را به کار برد مانند: اقم الصلاة، اتوا الزکاة.
دلیل قول اول:
۱) تبادر ۲) اجماع ۳) عدم صحت سلب: یعنی وقتی کسی امر میکند نمیتوان گفت که امر نکرد.
توضیح قول دوم:
اینکه ماده امر مشترک لفظی است بین قول مخصوص و به معنای شیء. سید مجاهد فرموده است: أمر دو معنا دارد: ۱) القول المخصوص ۲) الشیء.[4] توضیح اینکه وقتی گفته میشود: بَقِیَ أمرٌ، یعنی یک مطلب دیگری باقی مانده است. در اینجا أمر، به معنای صیغه أمر نیست و به معنای بَقِیَ شیءٌ است و مانند این موارد که مثلا گفته میشود: «هنا أمورٌ»، یعنی چند مطلب و مبحث در اینجا وجود دارد. أمر در این موارد به معنای طلب و قول مخصوص نیست. بنابراین أمر دو معنا میتواند داشته باشد یکی به معنای طلب و قول مخصوص مانند: اقم الصلاة، اتوا الزکاة. و معنای دیگر أمر، به معنای شیء یا شأن است مانند: «بقی أمورٌ» یعنی هنا مطالبٌ. به همین دلیل است که جمع أمر دو گونه است: ۱) أوامر(أمرها و طلبها) ۲) امور(یعنی مطالب، مباحث و اشیاء).
سؤال: آیا ماده امر به معنای قول مخصوص است و یا اینکه به هر قول مخصوصی امر اطلاق نمیشود؟
مثلاً اگر فقیری امر کند و صیغه مخصوص را به کار ببرد و بگوید: اعطنی مالاً (پول بده)، آیا این امر است یا خیر؟ کسانی که گفتهاند که أمر صیغه مخصوص است در اینجا هم باید بگویند أمر است، اما شما میگویید که این امر نیست این التماس است. ممکن است هر دوی امر و التماس صیغه امر داشته باشند ولی قرائن و شواهد دلالت میکند که این امر نیست و این دو باهم فرق میکنند. مثلاً اقم الصلاة و اتوا الزکاة امر هستند ولی فقیری که میگوید: اعطنی مالاً، این امر نیست بلکه التماس است. بنابراین هر صیغهای را به طور مطلق نمیتوانیم بگوییم که أمر است زیرا اول اینکه بعضی صیغهها صیغه أمر هستند ولی أمر نیستند بلکه التماساند. -لذا بعداً خواهیم گفت که آیا در أمر علو و استعلا لازم هست یا نه؟ که باید شخص أمر کننده عالی و أمر شونده دانی باشد و به صورت دستوری امر صادر بشود.- دوم اینکه ممکن است شخص عالی با اشاره یا کنایه، امر به کاری میکند و با این اشاره یا کنایه، امر تحقق پیدا میکند در حالی که هیچ قول مخصوصی هم به کار برده نشده است. مثلاْ اشاره میکند که آب بیاور.
بنابراین اینکه بگویید امر فقط قول مخصوص است این از چند جهت مورد اشکال است: یکی در مورد التماس و درخواست دانی از عالی است و دیگری در جایی که شخص عالی با اشاره یا کنایه امر به چیزی بکند، مانند اینکه شخص عالی به چیزی اشاره کند، در اینصورت گفته میشود که «أمره بکذا». لذا صاحب کفایه (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: أمر حقیقت در قول مخصوص است «فی الجمله». اینکه صاحب کفایه فرمودند فی الجمله، یعنی اینکه در بعضی جاها این حرف که «أمر حقیقت در قول مخصوص است» درست است ولی در همه جا این چنین نیست.[5]