1400/12/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با ثمرات مشتق بود این که المشتق حقیقة فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال أو أعم منه و ما انقضی عنه المبدأ، است ثمرات آن کجاست؟
یکی از مباحثی که در بین بعضی از فضلا شایع شده، این است که بحث مشتق ثمرهای ندارد. ما در این مقام هستیم که بحث مشتق ثمرات زیادی دارد. توضیح اینکه در هر عبارت یا کلام معصومی و در هر آیه و روایتی و یا وصیتنامه و یا وقفنامهای و در هر قراردادی که بین افراد بسته میشود اگر یک صفتی از اوصاف ذکر شود معنایش این است که یک صفت و یک ذات داریم مثلاً گفته میشود به طلبه قم فلان مبلغ بپردازید و یا اگر نمازشب خوان بود این موقوفات را به او بدهید و یا اگر درسخوان بود این موقوفات را به او بدهید و یا اگر انسان صالحی بود این موقوفات را به او بدهید. و یا مثلاً در قراردادها گفته میشود که این خانهها را به طلبهها اجاره بدهید. این اوصاف گاهی بالفعل موجود است که در این صورت اختلافی وجود ندارد و المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال است و چون الان تلبس دارد کسی از علما در اینجا بحثی ندارد ولی اشکال در جایی است که این صفات زایل بشود، مثلاً واقف بگوید: موقوفات را به طلبه نمازشب خوان بدهید، طلبهای هست که قبلاً نمازشب میخواند ولی الان یک مدتی است نمازشب نميخواند. و یا بگوید: به طلبه قم داده شود، و طلبهای قبلاً قم بوده ولی الان یک مدتی است به شهرستان رفته است. و یا شرط کرده که به شخص عادل داده شود، ولی یک مدتی است که مرتکب گناههایی میشود. حالا سؤال این است که آیا آن نمازشب خواندن سابق و یا طلبه قم بودن سابق و یا عادل بودن سابق، باعث میشود که بگوییم این شخص مصداق این شرائط است یا نه؟ و آیا این موقوفات به وی تعلق میگیرد؟
هر وصفی که در آیات، روایات، قراردادها، وصیتنامهها، موقوفات و اقرارات، ذکر شده است و آن وصفی که قبلاً بوده الان زایل شده است و بالفعل نیست، این مورد بحث ماست. در این موارد آیا بگوییم شرایط را دارا هست یا نیست؟ برخی میگویند: المشتق حقیقةٌ فی الأعم، و بعضیها میگویند: المشتق حقیقةٌ فی الأخص. اگر قائل به أعم باشیم کسی که مثلاً تا یک ماه پیش نمازشب میخواند بازهم به وی نمازشبخوان اطلاق میشود و این موقوفات به وی تعلق میگیرد. اما اگر قائل باشیم که مشتق حقیقةٌ فی الأخص است، باید شخص بالفعل نمازشبخوان باشد و اینکه قبلاً نمازشب میخواند کفایت نمیکند، بلکه الان و بالفعل باید نمازشبخوان باشد. بنابراین در تمام آیات و روایات و موقوفات و ... این بحث جریان دارد که آیا کسی که قبلاً فلان صفت را داشته آیا میتوان الان هم طبق همان صفت قبلی حکمی را بر وی بار کرد یا نه؟
به نظر ما المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال است ولی چنانچه قبلاً گفتیم ما 14 مورد را در خصوص انواع مشتق بیان کردیم که مثلاً گاهی ملکه است مانند مجتهدی که الان اجتهاد نمی کند ولی ملکه اجتهاد را دارد و یا مانند کسی که ملکه فلان حرفه یا صنعت را دارد. بنابراین ملکه و حرفه و صنعت و مواردی که بیان شد، باعث تلبس میشود و تلبس کلُ شیءٍ بحسبه و به حسب آن مورد ممکن است تلبس محقق باشد، مانند: شجره مثمرة، شجره مثمرة درختی است که میوه میدهد، حالا ممکن است الان میوه ندارد ولی چند ماه دیگر میوه میدهد و این شجره مثمرة است و روایت یکره البول و الغائط تحت شجرة المثمرة بر این درخت که الان میوه ندارد و بعد از چند ماه میوه خواهد داد، صدق می کند زیرا درخت خشک نشده و شأنیت میوهدار شدن را دارد. اما اگر درخت خشک بشود، شأنیت مثمرة بودن را هم نخواهد داشت.
لذا به نظر ما بحث مشتق خیلی بحث مفیدی است و باید این بحث انجام بشود و اینکه بعضیها گفتهاند ثمرهای ندارد، فرمایش درستی نیست.