1400/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با این بود که آیا المیزاب جارٍ، مجاز است یا حقیقت؟ عربها وقتی که باران خیلی شدید باشد الماء جارٍ نمیگویند بلکه المیزاب جارٍ میگویند و این مبالغه در شدت باران است. سؤال این بود که آیا این مشتق «جارٍ» در معنای خودش استعمال شده است یا در معنای مجازی؟ صاحب فصول گفتهاند که استعمال مجازی است زیرا این میزاب نیست که جاری است بلکه آب جاری است. اما صاحب کفایه میفرماید که در اینجا مشتق «جارٍ» در معنای حقیقی خود که به معنای جاری بودن است، استعمال شده است بنابراین مجاز نیست و حقیقت است.
النزاع بین صاحب الفصول و المحقّق الخراساني لفظي
مرحوم آیت الله مشکینی در حاشیه بر کفایه میفرماید: نزاع بین صاحب فصول و صاحب کفایه لفظی است به دلیل اینکه اگر توجه ما به اسناد باشد، مجازی است و اگر توجه ما به خود مشتق باشد حقیقی است. پس صاحب فصول که میفرماید مجازی است درست میگوید چون مقصود ایشان اسناد است و صاحب کفایه که میفرماید حقیقت است به دلیل این است که جارٍ در معنای خودش استعمال شده است. و این فرمایش صاحب کفایه هم صحیح است. بنابراین نزاع لفظی است. سپس مرحوم آیت الله مشکینی میفرماید: برداشت من این است که فرمایش صاحب فصول درست است. و صاحب فصول میخواهد بفرماید که اسناد مجازی است بنابراین اشکال صاحب کفایه به صاحب فصول وارد نیست.[1]
نظر استاد: این فرمایش آیت الله مشکینی درست است و به نظر میرسد که صاحب فصول میخواهد بفرماید مجموع جمله و حمل مشتق در المیزاب جارٍ، مجاز است ولی خود مشتق «جارٍ» حقیقت است و در معنای حقیقی خودش استعمال شده است.
المبحث الثامن: في ثمرات النزاع
مباحث زیادی تاکنون در باب مشتق، بحث شد که المشتق حقیقة فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال أو أعم فی ما انقضی عنه المبدأ، مثلاً ضارب هم به کسی گفته میشود که دیروز ضارب بوده و هم به کسی که امروز ضارب است. بعضیها گفتهاند المشتق حقیقة فی الأعم من الماضی و الحال و بعضی گفتهاند المشتق حقیقة فی خصوص المتلبس بالمبدأ فی الحال. و اما ثمره این بحث چیست؟
الثمرة الأولی: في الإقرار
شهید ثانی میفرماید: یکی از ثمرات آن این است که اگر کسی بگوید: أنا مقرّ بما تدّعیه، یعنی من اقرار میکنم به آن چیزی که شما ادعا میکنی. مثلاً شما پیش قاضی هستید و شاکی میگوید من از ایشان صد میلیون طلبکار هستم و شما میگویید أنا مقرّ بما تدّعیه، قاضی هم میگوید شما اقرار کردید و حکم صادر میکند که شما باید صد میلیون به این شخص باید بدهید. «مقرٌّ» اسم فاعل و مشتق است و این مشتق، حقیقة فی خصوص المتلبس بالمبدأ فی الحال است. یعنی من الان در حضور قاضی اقرار میکنم که آنچه شما ادعا دارید درست است. اما اگر فقط بگوید: أنا مقرٌّ، آیا قاضی میتواند حکم بکند که شما اقرار کردید؟ آیا أنا مقرٌّ، اقرار شرعی است یا نه؟ اگر قائل به أعم باشیم معنایش این است که من در سابق اقرار کردهام. اما اینکه آیا الان اقرار میکند یا نه؟ ممکن است بگوید نه الان اقرار نمیکنم. پس کسی که قائل به اعم است میگوید که أنا مقرٌّ کفایت نمیکند زیرا أنا مقرٌّ یعنی من اقرار داشتهام در زمان گذشته. اما اینکه الان اقرار میکنم از آن برداشت نمیشود. ولی اگر گفته شود: المشتق حقیقةٌ فی خصوص المتلبس بالمبدأ فی الحال، معنای أنا مقرٌّ این میشود که الان دارم اقرار میکنم و این اقرار تلقی میشود. بنابراین اگر کسی بگوید أنا مقرٌّ، آيا این اقرار متلبس بالمبدأ فی الحال محاسبه میشود یا خیر؟ این مبتنی بر این بحث مشتق است. اگر مشتق حقیقت باشد در خصوص متلبس بالمبدأ فی الحال، معنای آن این میشود که من الان دارم اقرار میکنم. اما اگر قائل به اعم باشیم معنایش این میشود که من قبلاً اقرار کردهام و معنایش این نیست که الان اقرار میکنم و این مورد احتمال دارد که مثلاً من چند سال پیش بدهکار بودم و همان موقع اقرار کردهام و طلب وی را هم همان موقع دادهام و الان اقرار نمیکنم بلکه قبلاً اقرار کردهام. بنابراین اگر مشتق را به معنای اعم بگیریم قاضی این حرف «أنا مقرٌّ» را الان نمیتواند به عنوان یک اقرار به حساب بیاورد و بگوید شما الان اقرار کردی و باید بدهی خود را بدهی.[2]
الثمرة الثانیة: في الوقف علی سکاّن موضع کذا فغاب بعضهم مدّةً
شهید ثانی میفرماید: ثمره دوم این است که مثلاً یک مدرسهای یا خانهای را برای طلابی که ساکن در قم باشند، وقف کردهاند که اجاره آن گرفته بشود و به طلابی که ساکن در قم هستند داده بشود و شما هم طلبه قم هستید ولی به خاطر بیماری کرونا به شهرستان مسافرت کردهاید، الان این وقف را میتوان به شما داد یا نه؟ آيا شما طلبه قم هستید یا نه؟ اگر قائل باشیم که المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال، باید فقط به کسانی که الان در قم در درس حضور دارند این وقف داده بشود، اما اگر قائل باشیم که مشتق حقیقت در اعم است، به کسی که قبلاً طلبه قم بود و الان نیست چون قبلاً طلبه قم بود، این وقف شامل وی هم میشود چون مشتق حقیقت در اعم است.[3] البته این یک مثال است ولی امثال این موارد خیلی زیاد است که مثلاً قبلاً فلان صفت را داشتند ولی الان ندارند، آیا میتوانیم بگوییم که الان هم این صفت را دارند؟ و اطلاق مشتق بر آنها آیا صحیح است یا خیر؟