1400/11/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با اطلاق مشتق بر ذات باری تعالی بود که صاحب فصول این اشکال را بیان کرده بود که مغایرتی بین صفات و ذات باری تعالی وجود ندارد و ما در حمل بین موضوع و محمول باید مغایرت داشته باشیم ولی در مثال الله تعالی عالمٌ هیچ مغایرتی بین مبدأ و مشتق وجود ندارد. در اینجا اشکالاتی شد و جوابهایی هم داده شد و اما یکی از جوابها این است که:
جواب از اشکال:.
مطلب اول:
معنای «عالمٌ» در الله تعالی عالمٌ، من ینکشف الیه یا من له الکشف است یعنی آن چیزی که همه چیز نزد او منکشف است و همه چیز را میداند. و اینکه زائد بر ذات باشد و یا عین ذات باشد این در معنای علم نیست؛ مثلاً: وقتی زیدٌ عالمٌ گفته میشود در اینجا علم زائد بر ذات است ولی در الله عالمٌ، علم عین ذات الله است. اما معنای علم فرقی نکرده است و فقط مصادیق آن فرق کرده است. در معنای مشتق همان انکشاف است و عالم به معنای کسی است که برای او انکشاف حاصل شده است و انکشاف گاهی عین ذات است و گاهی زائد بر ذات. و این ربطی به معنای مشتق ندارد. پس نزاع بر سر مشتق نیست و مشتق فرقی نکرده است چه الله عالمٌ گفته شود و چه زیدٌ عالمٌ گفته شود. پس ما نباید فرقی بین معنای عالم در الله و انسان بگذاریم و مشتق در هر دو به یک معنا است.
مطلب دوم:
در این بحث چه موضوع و محمول باشند و چه مبدأ و مشتق باشند مانند الوجود موجودٌ، الضوء مضیءٌ، النور منیرٌ و ... فرق نمیکند، مغایرت لازم نیست. یعنی الوجود موجودٌ، الضوء مضیءٌ، النور منیرٌ، العالم عالمٌ و الانسان انسانٌ یا ابن الإمام ابن الإمام، صحیح هستند و لازم نیست مغایرتی بین آنها باشد بله، برای کثرت فائده، خوب است بین موضوع و محمول مغایرت باشد. پس هر موضوع و محمولی مفهوماً و مصداقاً چه متغایر باشند و یا متحد، قابل حمل هستند. بنابراین این همه بحث شد که آیا مغایرت لازم است یا نه؟ یا اینکه تغایر مفهومی کافی است و یا تغایر وجود خارجی لازم نیست و ... به نظر ما بیان کردن این بحثها هیچ لزومی نداشت. ولی چون بزرگان مثل صاحب کفایه و آیتالله بروجردی و صاحب فصول و مرحوم محقق خویی بیان کرده بودند به ناچار ما هم بیان کردیم.
کلام محقّق خوئي ذيل کلام صاحب فصول
محقق خویی میفرماید: صفات باری تعالی دو قسم هستند: 1) صفات ذات، مانند: عالم، قادر، سمیع، بصیر و ... صفاتی هستند که فعلی در آنها از خداوند متعال صادر نمیشود. 2) صفات افعالی، مانند: خالق، رازق، کریم و رحیم، صفاتی هستند که در آنها فعلی از خداوند متعال صادر میشود. ایشان میفرماید: صفات افعال از بحث خارج هستند، چون عین ذات نیستند. بنابراین صاحب کفایه و صاحب فصول که مثالهایی را بیان کردهاند، بین صفات ذات و صفات افعالی خلط کردهاند.[1] به نظر میرسد این اشکال، اشکال درستی است و البته محقق خویی ادعای اتفاق هم کرده است که در فلسفه در جای خودش باید بحث بشود.