1400/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با ملاک حمل بود که مشتقات بر ذوات حمل میشوند؛ مثل: زیدٌ ضاربٌ، ضارب حمل میشود بر ذات زید. ملاک حمل چیست؟ مشتقات که محمول واقع میشوند آیا شرائطی دارد یا خیر؟ آیا موضوع و محمول نیاز به مغایرت خارجی دارند یا نیاز به مغایرت مفهومی دارند؟
بعضی از وجودات اعراض هستند و بعضی از آنها جواهر هستند ولی وجود جدایی هستند و تغایر خارجی دارند. در زیدٌ ضاربٌ، زید یک وجود خارجی است و ضرب هم یک وجود است، در اینجا بین موضوع و محمول یک تغایر خارجی وجود دارد که باهم متحد شدهاند و زید همان ضارب شده است. بعضی از علما گفتهاند در حمل مغایرت خارجیه لازم است اما در صفات باری تعالی مثل الله عالمٌ گفتهاند مغایرت خارجی ندارد و گفتهاند- مثل صاحب کفایه- که مغایرت مفهومی کافی است و مفهوم الله و مفهوم عالمٌ دو مفهوم جدا هستند ولی وجود آنها یکی است.
إشکالات في القول الثاني(کفاية المغايرة مفهوماً) .
اشکال اول:
انتزاع مفاهیم متعدد از ذات واحد بسیط به طور طبیعی هست. در ذات باری تعالی میگوییم عالم است، خالق است، رازق است و ... صفات متعدّدی برای ذات باری تعالی بیان میکنیم و از یک ذات صفات متعدّد انتزاع میشود. در انسانها هم اینچنین است یعنی یک انسان هم میتواند عالم باشد و هم کاتب باشد هم راکع باشد و ... و اینکه بعضی از علما اشکال را بر ذات باری تعالی بردهاند این درست نیست چون این اختصاص به خداوند متعال ندارد.[1]
اشکال دوم:
فرق بین مترادف با جایی که مغایرت خارجی ندارند و مغایرت مفهومی دارند چیست؟ مثل: انسان و بشر، که دو لفظ هستند ولی یک محتوا دارند که همان حیوان ناطق است هم انسان و هم بشر به آن اطلاق میشود و به آن مترادفین گفته میشود. در جایی که مفهوم دو تا است ولی ذات یکی است آن هم شبیه این مترادفین میشود.[2]
آیا این اشکال وارد است یا خیر؟
نظر استاد: به نظر میرسد این اشکال وارد نیست به این دلیل که ترادف معنای آن این است که مفهوم هر دو یکی است ولی اینجا میگوییم ذات یکی است ولی مفهومها متعدد هستند و ترادف ندارند، لفظ عالمٌ و الله دو مفهوم جدا هستند و هیچ ترادفی باهم ندارند و اینچنین نیست که عالم مساوی با الله باشد و الله مساوی با عالم. بلکه عینیت خارجی دارند الله و عالمٌ عین هم هستند. پس فرق بین ترادف و دو مفهوم متغایر زیاد است و چگونه این اشکال را کردهاند که بشر و انسان مترادفین هستند و یک ذات دارند و دو لفظ. ما دو لفظ نمیگوییم بلکه دو مفهوم جدای از هم میگوییم که ذات آنها یکی است. عالم بودن با زید دو مفهوم هستند که میتوانند متغایر باشند و زید باشد و عالم نباشد و جاهل باشد. بنابراین دو لفظ هستند و دو مفهوم دارند ولی این دو لفظ باهم متحد شدهاند در زیدٌ عالمٌ. پس به نظر ما این اشکال را که بعضی بزرگان کردهاند، وارد نیست.
اشکال سوم:
أيّ فرق بین انتزاع مفاهیم متعدّدة من ذات واحدة و انتزاع مفهوم واحد من أمور متعدّدة لیحكم بجواز الأوّل؟[3]
ما قبلاً هم گفتیم که این حرفها در انتزاعیات هم درست است مانند زیدٌ فوق الجبل، که فوق الجبل یک امر انتزاعی است یا زیدٌ علی السطح، علی السطح امر انتزاعی است. در هر حال تغایر انتزاعی یا مفهومی یا اعتباری هر کدام باشد در حمل هیچ اشکالی به وجود نمیآید.
اشکال چهارم:
آیت الله مکارم میفرماید: متبادر، تغایر خارجی است. یعنی بله در موضوع و محمول تغایر اعتباری و انتزاعی و مفهومی و خارجی داریم ولی آنچه که متبادر است در غالب موراد تغایر خارجی است و دو چیزی که تغایر خارجی دارند بر هم حمل میشوند. و وقتی متبادر تغایر خارجی شد معنای حقیقی حمل این است که تغایر خارجی باشد (التبادر علامة الحقیقة) و تبادری که در آیات و روایات وجود دارد تبادر خارجی است و سایر تغایرها (مفهومی و اعتباری و انتزاعی) خارج از تبادر هستند و در این صورت مجاز خواهند بود.[4]
جواب استاد از اشکال آیت الله مکارم:
به نظر ما این فرمایش آیتالله مکارم درست نیست. شما نمیتوانید حکم کلی بکنید به این دلیل که تبادر در هر جایی متفاوت است و اینچنین نیست که شما بگویید در همه حملها این متبادر است در هر لفظی و مبتدا و خبری یک تبادری وجود دارد. وقتی گفته میشود زیدٌ مالکٌ، تغایر اعتباری تبادر میکند یا مثل زیدٌ زوجٌ و هندٌ زوجةٌ، تغایر اعتباری هستند. و وقتی گفته میشود زیدٌ علی السطح، تغایر انتزاعی تبادر میکند. پس نمیتوان به صورت کلی حکم کرد که در کل تغایر خارجی تبادر میکند. لذا به نظر ما این حرف درستی نیست اینکه قائل بشویم که الله تعالی عالمٌ، مجاز است چون تغایر خارجی ندارند، بلکه حقیقت علم در ذات باری تعالی است. بنابراین در برخی جاها تبادر تغایر مفهومی و در برخی تبادر تغایر اعتباری و در بعضی جاها تبادر تغایر انتزاعی و در خیلی جاها هم تبادر تغایر خارجی است. اما اینکه شما اصل را بر تبادر خارجی قرار بدهید و آن را حقیقت بدانید و الا مجاز خواهد بود، این فرمایش درستی نیست.