1400/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول دررابطهبا بحث مشتق در قول سوم بود که تعداد زیادی از بزرگان علما بر این قائل هستند که «المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال». و استدلال به تبادر کرده بودند، مثلاً ضاربٌ که گفته میشود تبادر میکند که الان ضارب است نه اینکه در گذشته ضارب بوده است یا در مثالهای قائم و قائد هم همینطور، وقتی قائم و قائد گفته میشود تبادر میکند که الان قائم یا قائد است.
دلیل چهارم از ادله قول سوم (المشتقّ حقیقة في خصوص المتلبّس بالمبدأ في حال التلبّس فقط و مجاز في ما انقضى عنه المبدأ )القول بالأخص()
مرحوم نائینی در اینجا بحثی را بیان فرمودهاند که آیا مشتق بسیط است یا مرکب؟ بسیط یعنی الدالّ علی الحدث، یعنی مشتقات دلالت بر حدث میکنند و یا مشتقات مرکب هستند یعنی: آن حدث را نسبت به یک فاعل میدهند مثلاً گفته میشود ضرب که یک حدث است نسبت داده میشود به یک شخصی که ضارب است. ضرب که حدث است هیچ زمانی در آن نیست و اینکه آیا انجام شد یا نشد در آن وجود ندارد لذا میگویند مبدأ دلالت میکند بر حدث بهشرط لا، یعنی ضَرْب را نمیتوان نسبت داد مثلاً بگویید: زیدٌ ضَرْبٌ، یعنی بهشرط لای عن الحمل و النسبة، مصدر را نمیتوان به چیزی نسبت داد، پس ضَرْب حدث بهشرط لا است. اما ضارب لابشرط است و آن را میتوان نسبت داد و میتوان گفت زیدٌ ضاربٌ، آنچه که مهم است این است که هم در معنای ضَرْب و هم در معنای ضاربٌ حدث اخذ شده است، اگر گفتید که مشتق بسیط است یعنی حدث بلانسبت است و مشتق فقط دلالت بر حدث میکند، بنابراین هم ضَرْب و هم ضاربٌ از مشتقات خواهد بود ولی اگر گفتید مشتق مرکب است یعنی حدثی که نسبت داده میشود، است و ذاتٌ ثَبَتَ له الضَرْب است مثل ضاربٌ، ضاربٌ یعنی کسی که ضَرْب را انجام داده است، در این صورت مشتق فقط شامل الفاظی مثل ضارب خواهد بود که حدث در آن نسبت داده میشود. مرحوم نائینی میفرماید: چه شما بگویید مشتق بسیط است و چه بگویید مرکب است، باید در تمام مشتقات یک حدث و یک اتفاقی انجام شده باشد و بعد از انقضاء دیگر حدثی وجود ندارد و در این صورت که حدث از بین رفته است اطلاق مشتق به آن، اطلاق درستی نیست و نتیجه میگیرند که «المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال». و بعد مثالی میزنند: اگر سگ در نمکزار بمیرد و تبدیل به نمک بشود، انهدامُ الصورةُ النوعیة است و دیگر سگ نیست و تبدیل به نمک شده است، همانطور که در فقه هم چنین آمده است که وقتی سگ چنین شد استحاله شده و پاک است، چون آن حدث از بین رفته و منقضی شده است؛ لذا حکم آن نیز عوض میشود و این دلیل بر این است که «المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال».[1]
نظر استاد: ما با اینکه مدعای مرحوم نائینی (حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال) و یا (ظاهرٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال) را قبول داریم ولی این استدلال مرحوم نائینی را قبول نداریم و این استدلال، استدلال درستی نیست، به این دلیل که اگر این استدلال درست باشد باید در همهجا درست باشد درحالیکه چنین نیست. در لفظ قاتل مثلاً میبینیم یک ماه قبل قتل کرده است ولی الان هم به وی قاتل اطلاق میشود، عرف این دقتها را ندارد که مثلاً حدث یا حکم منتفی شده است یا نه؟ یا در لفظ زانی با اینکه شخص یک ماه قبل مرتکب چنین عملی شده است ولی الان هم به وی زانی اطلاق میشود و در لفظ سارق و امثال اینها هم چنین است؛ بنابراین استدلالات باید استدلالات عرفی باشد، لذا ما قبلاً هم گفتیم بعضی مشتقات هستند که حقیقت در اعم هستند مثل لفظ قاتل، زانی و سارق. مثلاً چه قبلاً قاتل باشد یا الان به وی قاتل اطلاق میشود و در دیگر مثالها هم چنین است؛ بنابراین ممکن است جایی دقت عقلی باشد ولی از نظر عرفی و عقلایی نباشد. در اینجا هم چنین است و نباید بادقت عقلی مسئله را بررسی کرد؛ لذا فرمایش مرحوم نائینی بهعنوان مؤید بد نیست ذکر بشود، ولی بهعنوان دلیل نمیتوانیم فرمایش ایشان را بپذیریم. چون کلیت ندارد و در خیلی از موارد کاربرد ندارد.
دلیل پنجم:
مشتق از ماده و هیئت تشکیل شده است، مثلاً ماده ضاربٌ ضَرْب است و اینکه به شکل ضاربٌ هست، هیئت آن است. ماده آن دلالت بر حدث میکند و هیئت آن هم دلالت بر نسبت حدث به ذات میکند. یعنی ضَرْب به معنای حدث است و ضارب نسبت آن حدث به یک شخص است، مثلاً گفته میشود: زیدٌ ضاربٌ. با انتفای قیام چطور به شخص میتوان قائم اطلاق کرد؟ چون حدثی که بود منتفی شد و الان قائم نیست و ماده یا هیئت هیچکدام وجود ندارند، بنابراین بعد از انتفاء حدث، اطلاق قائم یا ضارب یا قائد درست نیست. [2]
به نظر ما این استدلال هم همان استدلال مرحوم نائینی است و لو اینکه بعضی از علما - مانند شهید صدر - این مطلب را بیان کردهاند، ولی به نظر ما این فرمایش شهید صدر هم همان فرمایش مرحوم نائینی است و چیز اضافهای ندارد و جواب هم همان است که بیان شد.