1400/09/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول در رابطه با بحث مشتق در قول سوم بود که تعداد زیادی از بزرگان علما بر این قائل هستند که«المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال». مثلاً ضاربٌ که گفته میشود معنایش این است که الان ضارب است نه اینکه در گذشته ضارب بوده است یا در مثالهای قائم و قائد هم همینطور، وقتی قائم و قائد گفته میشود معنایش این است که الان قائم یا قائد است. دلیل اولی که بر این قول بیان شد، تبادر بود، مثلاً وقتی گفته میشود زیدٌ قائمٌ، تبادر میکند که زید الان قائم است یا زیدٌ قائدٌ، یعنی زید الان قائد است. یا زیدٌ ساجدٌ و یا زیدٌ راکع و ... در مشتقات دیگر، تبادر میکند که الان متلبس به مبدأ است.[1] [2]
اشکال به دلیل تبادر:
تبادر دو قسم است: 1) التبادر من حاقّ اللفظ 2) التبادر من کثرة الاستعمال. علما در بحث تبادر بیان کردهاند: تبادری که از حاقّ لفظ باشد، علامت حقیقت است، اما تبادری که از کثرت استعمال باشد، علامت حقیقت نیست. زیرا کثرت استعمال ممکن است مجاز باشد ولی به لحاظ کثرت استعمال، ممکن است تبادر حقیقت از آن برداشت شود. و گفتهاند: اینکه شما میگویید «المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال» این در اثر کثرت استعمال است که در معنای حال استعمال میشود، به این دلیل که تبادر در همه جا وجود ندارد، مثلاً وقتی گفته میشود: قاتل، تبادر نمیشود که الان دارد قتل میکند بلکه در گذشته قاتل بوده است و وقتی گفته میشود سارق، تبادر نمیشود که الان سارق است بلکه معنایش این است که در گذشته سارق بوده است. و یا وقتی زانی گفته میشود تبادر نمیکند که الان دارد زنا میکند بلکه معنایش این است که در گذشته مرتکب این عمل شده است. و در مثالهای بایع، مشتری، معلم یا مضروب هم چنین است. بنابراین ما این دلیل شما (تبادر) را قبول نداریم، به این دلیل که عکس این هم در مثالهایی که بیان کردیم، تبادر میکند، یعنی زمان گذشته تبادر میکند. پس به تبادر نمیشود استدلال کرد.[3]
به نظر ما چنانچه قبلاً هم گفتیم مواد و هیئات مختلف هستند، مثل مفتاح، با اینکه هنوز این مفتاح هیچ قفلی را باز نکرده است باز هم به آن مفتاح اطلاق میشود زیرا هیئت است و اسم آن مفتاح است و شأنیت این را دارد که در را باز کند و لو اینکه هنوز دری را باز نکرده است. هیئات و اسم آلت و امثال اینها متفاوتند و دلالت بر اعم میکنند یعنی دلالت میکند بر اینکه این وسیلهای است برای باز کردن در و لو الان در را باز نکند. مواد هم مختلف هستند بعضی از مواد مثل قائم ظهور در زمان حال دارد یعنی الان قائم است و یا قائد که گفته میشود یعنی الان قائد است ولی لفظی مثل قاتل فرق میکند، قاتل که گفته میشود یعنی قبلاً قاتل بوده است و یا سارق که گفته میشود یعنی قبلاً سارق بوده است. بنابراین از آنجایی که مواد و هیئات مختلف هستند، تلبسها هم مختلف هستند مثلاً در لفظ معلم، خیاط یا نجار، با اینکه الان مشغول حرفه خود نیستند ولی باز هم به آنها معلم، خیاط یا نجار اطلاق میشود. پس تلبس فی الحال در مشتق یقینی است و آنهایی که قائل به اعم هستند قبول دارند که مشتق در حال حقیقت است و فقط در گذشته بحث است که آیا در گذشته هم حقیقت است یا خیر؟ به نظر ما اینکه اشکال کردند که تبادر از کثرت استعمال موجب حقیقت در مشتق نمیشود و باید تبادر از حاق لفظ باشد، در جواب میگوییم: ما یک ظهور داریم و یک وضع، وضع یعنی اینکه واضع مثلاً این لغت را برای این معنا وضع کرده است و ظهور یعنی این کلام ظاهر در این معناست و برداشت غالب مردم از این جمله این معنا است و این ظهور ممکن است با وضع هماهنگ باشد و یا هماهنگ نباشد مثلاً اسد معنای حقیقی آن، حیوان مفترس است ولی وقتی گفته میشود زیدٌ اسدٌ، با اینکه قرینهای ذکر نشود همه میفهمند که منظور از اسد رجل شجاع است و ظهور آن در رجل شجاع است. لذا زمانی میگوییم، المشتق ظاهرٌ فی الحال یعنی اگر قرینهای نباشد ظهور در حال دارد. و زمانی میگوییم المشتق وُضِع للحال. یعنی واضع مشتق را برای حال وضع کرده است. لذا به نظر ما اگر مشتقات قرائنی داشته باشند که در گذشته استعمال میشوند مثل سارق، زانی و قاتل، با قرائنی که دارند در همان معنای گذشته استعمال میشوند، اما اگر هیچ قرینهای نداشته باشیم و نتوانستیم معنا بکنیم مثل الماء المسخن بالشمس-که قبلاً مثال زدیم- که معلوم نیست منظور از آن آبی است که الان با خورشید داغ شده یا منظور آبی است که قبلا داغ شده بود و الان سرد شده است یا نه، و آیا بازهم مسخن بالشمس به آن اطلاق میشود یا نه؟ در این صورت که شکّ وجود دارد و قرینهای هم وجود ندارد، میگوییم ظهور در حال دارد و معنای این جمله این نیست که برای حال وضع شده است و ظهور برای ما کافی است. و در معنا کردن مشتقات در آیات و روایات هم، فقط ظهور کافی است و فرقی نمیکند که این ظهور مستند به وضع باشد یا کثرت استعمال. و فقط چیزی که مهم است این است که ظهور محقق باشد.