1400/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول در رابطه با بحث مشتق در این بود که دستهای از علما بر این قائل بودند که«المشتق حقيقةٌ في الأعم من المتلبس بالمبدأ فی الحال و المنقضى عنه المبدأ». و این که مشتق حقیقت در اعم است ادلهای را اقامه کردهاند.
استدلال دهم اعمیها (به دو آیه سرقت و زنا)
السّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيدْيَهُما (مائده، 38)، الزَّانیِةُ وَ الزَّانيِ فَاجْلدِوا (نور، 3)، سارق و سارقه، زانی و زانیه به کسی گفته میشود که چه الان و چه در گذشته مرتکب این عمل شدهاند. و بنابراین بگوییم المشتق حقیقةٌ فی الاعم. آیا این استدلال درست است یا خیر؟
پاسخ این استدلال:
1) استعمال اعم از حقیقت و مجاز است: یعنی گاهی استعمالات، در آیات و روایات استعمالات حقیقی هستند و گاهی مجازی. استعمال حقیقی نیازی به قرینه ندارد ولی استعمال مجازی نیاز به قرینه دارد. در آیه السّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا نیز کلمه فَاقْطَعُوا قرینه است که سارق قبلاً سرقت کرده است و در آیه الزَّانیِةُ وَ الزَّانيِ فَاجْلدِوا نیز کلمه فَاجْلدِوا قرینه است که قبلاً زنا کرده است. به این دلیل که سارق در حال سرقت تا محاکم قضایی وی تشکیل بشود و شرایط آن محقق شود و ثابت بشود که وی سارق بوده است و این محتاج زمان است و همان لحظه نیست که فوراً دست وی قطع بشود و همین رویه در زانی هم وجود دارد و فی الفور زانی را گرفته و تازیانه نمیزنند. پس مشخص میشود که زمان در اینها باید گذشته باشد. لذا السارق و السارقه و الزانی و الزانیه با توجه به قرائن در گذشته به صورت مجازی استعمال شده است. بنابراین استعمالات قرآن و روایات احتمال دارد مجازی باشد نه حقیقی.
2) نسبت سرقت و زنایی که داده میشود، این به لحاظ حال نسبت است. یعنی در آن زمانی که زنا کرده است زانی شده است و یا در آن زمانی که متلبس به سرقت شده است سارق شده است. لذا نمیخواهد بگوید که الان زانی یا سارق است بلکه میخواهد بگوید که قبلاً زانی یا سارق بوده است. پس حال نسبت مقصود است، یعنی نسبت مربوط به زمان گذشته است مثلاً وقتی گفته میشود فلانی قاتل است یعنی اینکه این شخص قبلاً قاتل بوده است. و این استعمال در اعم نیست بلکه استعمال در متلبس است ولی نسبت متلبس مربوط به زمان گذشته است.[1]
مرحوم محقق خویی (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: این استعمالات به نحو قضیه حقیقیه است و در قضیه حقیقیه زمان مدّ نظر نیست. یعنی چه در زمان گذشته یا الان یا آینده سارق باشد، باید دستش قطع بشود. و زناکار هم همینطور چه در گذشته یا الان یا آینده باشد، باید تازیانه بخورد. لذا در اینجا بحث از اینکه مشتق حقیقت در اعم است مدّ نظر نیست بلکه در اینجا مشتق به نحو قضیه حقیقیه استعمال شده است که مربوط به همه زمانها و حتی آینده هم میشود نه اینکه فقط زمان حال و گذشته را شامل بشود که اعمیها به آن قائل هستند.
به نظر ما این فرمایش محقق خویی (قضیه حقیقیه) فرمایش درستی است و استدلال به این دو آیه برای اعم درست نیست.
اشکال ما بر محقق خویی:
استعمال مشتق در این دو آیه به نحو قضیه حقیقیه صحیح است اما آیا این گفته شما در همه جا صدق میکند که بگوییم در همه استعمالات، به نحو قضیه حقیقیه است. مثلا در زیدٌ سارقٌ، آیا این قضیه حقیقیه است؟ خیر، قضیه خارجیه است. یا در زیدٌ زانٍ، قضیه خارجیه است. پس در همه جا نمیتوان گفت که مشتق به نحو قضیه حقیقیّه است. پس فرمایش مرحوم خویی فرمایش خوبی است ولی کافی نیست، چون همه جا کاربرد ندارد و جاهای زیادی داریم که مشتق به نحو قضیه خارجیه است.
استدلال یازدهم اعمیها: غالب استعمالات در اعم است.
در مثالهایی مانند: زیدٌ ضاربٌ، زیدٌ سارقٌ، زیدٌ قاتلٌ، زیدٌ شارب الخمر و ... همه اینها در اعم استعمال شدهاند. وقتی زیدٌ قاتلٌ گفته میشود به کسی گفته میشود که الان یا در گذشته قاتل بوده است. یا زیدٌ ضاربٌ به کسی گفته میشود که الان یا در گذشته ضارب بوده است و در مثالهای دیگر هم چنین است. لذا غالب استعمال مشتق در استعمالات عرب، در اعم است. لذا میتوان گفت که المشتقُ حقیقةٌ فی الاعم.
جواب مرحوم محقق خویی از این استدلال:
1) شما میفرمایید در استعمالات عرب غالبا در اعم است، ما هم قبول داریم، اما این استعمالات مجازی هستند نه حقیقی و اگر در اعم استعمال شد این استعمال مجازی است و استبعاد نکنید که این استعمالات مجازی نیست، خیر بلکه اگر مشتق در اعم استعمال بشود این استعمال، استعمال مجازی است.
2) در تمامی این موارد به لحاظ حال نسبت است، یعنی وقتی گفته میشود زیدٌ ضاربٌ مقصود این است که زید قبلاً ضارب بوده است نه الان و زیدٌ قاتلٌ یعنی زید قبلاً قاتل بوده است نه الان و هکذا در مثالهای دیگر. بنابراین در همه موارد به لحاظ حال نسبت است که در این صورت حقیقت در اعم نخواهند بود، مضافاً بر اینکه خیلی از مشتقات به نحو قضیه حقیقیه هستند. [2]