1400/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: بحث در مشتق در این بود که «المشتق حقیقة في خصوص المتلبّس بالمبدأ فی الحال أو أعمّ ممّا انقضى عنه المبدأ» است. قول اول این بود که أعم است، یعنی مثلاً هم به کسی که الان ضارب است و هم به کسی که قبلاً ضارب بوده است، حقیقةً ضارب اطلاق میشود. این قول برخی - مانند شهید ثانی و دستهای از علما - میباشد.
دلایل قول اول:
اینکه مؤمن و متکلم و مُخبِر بر شخص نائم صدق میکند. مثلاً شخصی دیروز سخنرانی کرده است اما الان در حال خواب است، اگر بخوابد آیا بازهم به وی سخنران اطلاق میشود یا نه؟ بله، پس معلوم میشود، سخنران به کسی هم که قبلاً سخنرانی کرده است، اطلاق میشود. یا کلمه خبرنگار هم چنین است، با اینکه قبلاً خبرنگاری کرده است و الان (مثلاً) مشغول استراحت است بازهم به او خبرنگار گفته میشود، پس معلوم میشود مُخبِر که اسم فاعل و مشتق است، حقیقت در زمان حال و گذشته است. مثال بعدی کلمه مؤمن است، به شخصی که چند ساعت قبل معترف به شهادتین و اصول و فروع دین بود و مشغول نماز شب و تهجد بوده است با اینکه (مثلاً) الان خواب است، بازهم به این شخص مؤمن اطلاق میشود؛ بنابراین المشتقُ حقیقةٌ في المتلبّس بالمبدأ فی الحال و الماضی است. یعنی مشتق هم برای حال و هم برای گذشته حقیقت است. [1]
اشکال بر این قول
1- اشکالی در جلسه گذشته بیان شد این بود که در لفظ مؤمن، در خزانه نفس، ایمان وجود داشته است و الان که این شخص خواب است ایمان نیز همینالان در قلب و خزانه نفس وی موجود است. [2]
اشکال دیگر این است که در حالت خواب آیا تصدیق به توحید و عدل و نبوت و معاد و امامت وجود دارد یا نه؟ یک زمانی انسان چیزی را قبول دارد ولی التفات به آن ندارد. مثلاً زمانی شما بیدار هستید، از شما سؤال میشود که آیا خدا واحد است؟ شما تصدیق میکنید، اینجا هم تصدیق هست و هم التفات. ولی بعد از تصدیق، اگر در پی حل مشکلی رفتید و شدیداً مشغول به آن مشکل هستید، در این حالت اصلاً حواستان نیست و غافل هستید و فکرتان کامل مشغول آن مشکل است آیا تصدیق به خدا و پیامبر دارید یا ندارید؟ بله، تصدیق دارید. ولی خودتان التفات به تصدیق ندارید. پس تصدیق یک مطلبی است و التفات به تصدیق یک مطلب دیگر. انسانی که خواب است تصدیق به خدا و پیامبر دارد ولی التفات به تصدیق ندارد؛ لذا خلط شده است بین تصدیق و التفات به تصدیق. عالم هم اینچنین است؛ عالمی که میخوابد در آن لحظه که خواب است علم دارد ولی التفات به علم ندارد. یعنی در حالت نوم و غفلت است و این شخص آیا بعد از خواب باید شهادتین خود را بگوید یا نه؟ جواب داده میشود: خیر، چون تصدیق قبلی باقی است.
3- اشکال دیگر اینکه دلیل شما اخص از مدعی است. مواد مشتقات دو قسم هستند: 1. حدوثی 2. ثبوتی. مثلاً شخصی با اینکه یک ماه پیش قاتل بوده است ولی الان هم به او قاتل اطلاق میشود، معنایش این است که حدوث قتل باعث میشود تا صفت قتل بر آن شخص صدق بکند. چون قتل گناه بزرگی است لازم نیست که هر آن مرتکب قتل بشود تا به او قاتل گفته شود، همین که یک ماه پیش قاتل بود کافی است و این حدوثی است یعنی همین که قتل از وی حادث شد، بعداً هم قاتل به وی اطلاق میشود. اما یک عده از مشتقات هستند که مثل قائم و قائد ثبوتی هستند یعنی قائم و قائد به کسی گفته میشود که الان سرپا و یا الان نشسته باشد و اگر همین شخص حالت خود را عوض کند به وی قائم یا قائد اطلاق نمیشود. این مواد، مواد ثبوتی هستند یعنی حدوث این مواد کافی نیست بلکه باید ثبوت و ادامهدار باشد تا آن لفظ مشتق بر آن صدق بکند؛ بنابراین این دلیل شما که گفتید: متکلم و مخبر و مؤمن در عالم خواب، به آنها بازهم متکلم و مخبر و مؤمن میگوییم، این دلیل اخص از مدعی است، یعنی این حرف شما در مشتقات حدوثی درست است یعنی در آنجایی که مشتق شما مانند لفظ قاتل است، درست است. یعنی با اینکه در گذشته قاتل بوده است، الان هم به وی قاتل گفته میشود چون - چنانچه قبلاً هم گفتیم - قاتل از موارد حدوثی است و عرف قاتل را حدوثی میداند. اما این حرف شما در مشتقاتی که ثبوتی باشند درست نیست، چون جاهایی که مانند قائم و قائد هستند باید الان ثبوت داشته باشد و همینالان موجود باشد تا به آن قائم یا قائد بگوییم و اگر قبلاً قائم یا قائد باشد و الان حالت وی عوض شده است، قائم یا قائد نمیتوان گفت. پس فرمایش شما در موادی که حدوثی هستند کاملاً صحیح است ولی در موادی که ثبوتی هستند درست نیست، بنابراین دلیل شما اخص از مدعی است و کل مدعی را که مشتق حقیقت در اعم است اثبات نمیکند. [3] و اینکه مواد چه مشتقاتی ثبوتی است یا حدوثی، آن را عرف تشخیص میدهد.