1400/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق
خلاصه جلسه گذشته: بحث در مشتق در این بود که «المشتق حقیقة في خصوص المتلبّس بالمبدأ فی الحال أو أعمّ ممّا انقضى عنه المبدأ» است. قول اول این بود که أعم است، یعنی مثلا هم به کسی که الان ضارب است و هم به کسی که قبلاً ضارب بوده است، حقیقتاً ضارب اطلاق میشود. چون حدوث ضرب مدّ نظر است، ضرب حادث شده حالا یا امروز و یا دیروز حادث شده است. این قول برخی مانند شهید ثانی و دسته ای از علما میباشد.
جواب مرحوم نائینی به شهید ثانی:
در بحث جلسه قبل هم بیان کردیم که مرحوم نائینی به این استدلال جواب دادهاند – مرحوم نائینی بحث مشتق را بحث عقلی میداند- و گفتهاند که نمیشود هم به کسی که دیروز ضارب است و هم به کسی که الان ضارب است، ضارب بگوییم. چون کسی که دیروز ضارب بود و امروز ضارب نیست، ضرب از وی معدوم است و کسی که الان ضارب است ضرب از وی موجود است. و عقلاً موجود و معدوم باهم متناقض و متضاد هستند. مرحوم نائینی در تعبیر خود آوردهاند: «إنّ ادّعاء وضع المشتقّ للأعمّ ممّا لا يمكن؛ لعدم الجامع في البین عقلا».[1] این تعبیر در کلمات علمای دیگر نیست. و مرحوم آخوند حتی اینکه مشتق بحث عقلی است یا لغوی، را بیان نکرده است. و این بحث از زمان مرحوم نائینی گفته شده است.
جواب محقق خویی به مرحوم نائینی:
مرحوم محقق خویی (اعلی الله مقامه الشریف) که شاگرد مرحوم نائینی است و تقریرات او را نوشته است، به استاد خود اشکال کرده و گفته است:
1) جواب اول: همین قدر که ضرب فیالجمله باشد کافی است که به شخص، ضارب اطلاق بشود و کسی که ضرب از وی محقق شده چه دیروز و چه امروز، این شخص ضارب است؛ مثل لفظ قاتل، کسی که دیروز یا امروز قاتل باشد بازهم به وی قاتل اطلاق میشود یعنی فی الجمله مثلا یک بار مرتکب قتل شده است پس میتوان حتی اگر یک سال پیش هم مرتکب قتل شده باشد به وی قاتل گفت. بنابراین ارتباط بین زید و قتل فی الجمله کافی است.
2) جواب دوم: ماهیّات گاهی ماهیّات حقیقیه و گاهی ماهیّات اعتباریه و گاهی ماهیات انتزاعیه هستند. توضیح اینکه وقتی کلمه انسان، زید، عمرو، حجر، شجر و ... گفته میشود، اینها ماهیات حقیقیه هستند. و کلماتی مانند: مالک، زوج، زوجه و ... اینها ماهیات اعتباریه هستند. مالکیت اعتبار عقلاست مثلا عقلا اعتبار میکنند این شخص مالک این منزل است. یا این زن و مرد ازدواج کردهاند و با عقد انکحتُ و قبلتُ؛ زن و شوهر شدند، اینها یک امر اعتباری هستند. و عدهای از ماهیاتی هستند که به آنها ماهیات انتزاعیه میگویند، ماهیات انتزاعى، ماهیاتی هستند که وجودشان به وجود منشأ انتزاع آنهاست و غیر از این، وجودى ندارند به عبارت دیگر؛ همان معناى لغوى انتزاع؛ یعنى برگرفتن و کندن لحاظ شده و به این دلیل به آن انتزاع گفته شده که این امور از امور دیگرى برگرفته و کنده شدهاند. بنابراین، وجود آنها وابسته و متوقّف بر وجود آن منشأ انتزاع است. مثل فوقیّت و تحتیّت.
حالا سؤال این است که وضع لفظ توسط واضع برای یک معنایی، جزو کدام یک از ماهیات است؟ محقق خویی میفرماید: جزو ماهیات انتزاعیه است. یعنی مثل ماهیت حقیقیه مانند انسان ، حیوان، شجر یا حجر نیست. و همچنین مثل مالکیت و زوجیت هم نیست که اعتباری باشد بلکه یک امر انتزاعی است و واضع خواسته یک لفظی را برای یک معنایی جعل بکند. مثلاً شما گفته اید لفظ آب را جعل کردم برای این مایع، حالا اگر لفظ دیگری برای آن جعل میشد آیا مشکلی داشت؟ خیر، فرقی نمیکند چون یک امر انتزاعی است. و انتزاعیات هیچ واقعیتی پشت آنها نیست که بگوییم با آن واقع مطابق است یا خیر؟ لذا وضع یک لفظ یا اسم گذاشتن بر یک معنایی هیچ واقعیتی ندارد و فقط یک امر انتزاعی است. پس وقتی بحث، بحث انتزاعی شد، بحث از وجود و عدم معنایی ندارد. در انتزاعیات تضادی وجود ندارد، مثلاً کلمه طبقه دوم، آیا فوق است یا تحت؟ هم فوق است و هم تحت. نسبت به طبق اول فوق است و نسبت به طبقه سوم تحت است. در اینجا هیچ تضاد و تناقضی هم وجود ندارد، چون یک امر انتزاعی است. در انتزاعیات وجود و عدم باهم جمع می شوند و هیچ تضاد و تناقضی هم بین آنها نخواهد بود. در وضع الفاظ هم چنین است یعنی امر، امر انتزاعی است و واضع خواسته است یک لفظی را برای یک معنایی وضع کند. در الفاظ ضارب و قاتل هم چنین است و واضع چنین وضع کرده که اگر کسی دیروز یا امروز ضارب یا قاتل باشد به وی ضارب و قاتل اطلاق شود. آیا این وضع محال است؟ خیر، محال نیست و هیچ مشکلی ندارد، چون یک امر انتزاعی است.[2] به نظر ما اشکال محقق خویی به مرحوم نائینی وارد و درست است.