98/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: علائم ریا و عوامل عجب
علائم ریایکی از مباحث مهم در بحث اخلاق برای انسان این است که آقا امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِي وَ يُحِبُّ أَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ».[1]
«يَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ»: کسی که ریا میکند سه علامت دارد: وقتی مردم او را میبینند سرحال است، خیلی بانشاط نماز میخواند، «و الضالین» عالی میگوید که عرش را تکان میدهد، حمد و سوره عالی میخواند، دعاهای قنوتش چنینوچنان است، سجده که میرود دعاهای باحال و عالی میخواند.
«وَ يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ»: اما وقتی در خانه میرود که نماز بخواند دیگر در سجده آن دعاها و آن حال را ندارد؛ آن «و الضالین»ها و آن دعاها نیست. در مسجد، پشت بلندگو و جلو مردم که نماز میخواند حال عجیبی دارد، همه میگویند: بهبه چه حالی؛ اما وقتی خودش در خانه تنها نماز میخواند به حال خود آگاه است، حالی ندارد و دوست دارد که زودتر سروتهاش را همبیاورد، نمازی میخواند که آن قنوت، حال و ذکر را ندارد.
این دو از علاماتی است که بدانید در اعمال شما ریا وجود دارد.«وَ يُحِبُّ أَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ»: علامت سوم: کار خیر انجام میدهید اما توقع دارید که مردم از شما تعریف کنند. میگویید: من به او محبت کردم اما هیچ تشکری نکرد. همیشه به دنبال این هستید که خودش یا دیگران تشکر کنند. میگویید: من کار خیری انجام دادهام، چرا جوابش را نمیدهی و تشکر و تواضع نمیکنی؟ من به تو محبت کردم، جواب محبت را بده. من به تو محبت کردم توقع دارم بیاعتنایی نکنی و تواضع و اظهار محبتت بیشتر شود.
اگر دیدی که چنین روحیهای داری، مقداری در کارهایت شک کن؛ بدان کار را برای خدا نکردهای. خالص برای خدا نیست، اگر نصفش برای خدا است نصفش را رهم برای خودت انجام میدهی که به تو احترام کرده و تشکر کنند.آزمودن اخلاص عملاین امتحان است. امروزه تمام دستگاهها در خانه آمده، آزمایش میخواهی بدهی دستگاهش در خانه آماده است؛ انواع و اقسام آزمایشها را میتوانید انجام دهید. از نظر خدایی هم اگر میخواهید بدانید که چه ویتامینهای معنوی را کم دارید راهش همین است؛ ببین در خانه که نماز میخوانی حالت چگونه است. بیرون حالت معلوم است در خانه چگونهای؟ وقتی کار خیری انجام میدهی از آن آقا چه توقعی داری؟ توقع داری که سلام و تواضع کند، بیاید و کوچکی کند یا اصلاً توقعی نداری؟ دنبال این نیستی که او چهکار میکند؛ خدمتت را میکنی و نمیگذاری کسی بداند.روایت دیگری است از امام باقر (ع): «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَعْمَلُ الشَّيْءَ مِنَ الْخَيْرِ فَيَرَاهُ إِنْسَانٌ فَيَسُرُّهُ ذَلِكَ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ يُحِبُّ أَنْ يَظْهَرَ لَهُ فِي النَّاسِ الْخَيْرُ إِذَا لَمْ يَكُنْ صَنَعَ ذَلِكَ لِذَلِكَ».[2]
آدمی است که کار خیر انجام میدهد، وقتی دیگری عمل او را ببیند، خوشحال میشود و میگوید: این آقا هم فهمید که من این پول را به فقیر دادم و این کار خیر را مرتکب شدم. دیگران که کار خیر مرا میبینند خوشحال میشوم و میگویم: الحمدلله دیگران هم فهمیدند که من فلان کار خیر را انجام دادم و آدم حسابی هستم.آقا امام باقر(ع) میفرماید: اشکال ندارد (لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ يُحِبُّ أَنْ يَظْهَرَ لَهُ فِي النَّاسِ الْخَيْرُ) همه مردم اینگونهاند که دوست دارند کار خیر انجام دهند و دیگران ببینند. «إِذَا لَمْ يَكُنْ صَنَعَ ذَلِكَ لِذَلِكَ» درصورتیکه بهخاطر مردم این کار را انجام نداده باشید؛ بهخاطر خدا انجام دادی اما وقتی مردم متوجه میشوند شما خوشحال میشوید. کار شما برای خدا بوده اما وقتی مردم میفهمند شما در دل و نفستان خوشحال میشوید. امام باقر(ع) میفرماید این اشکالی ندارد.
هر دو روایت مسند و صحیح هستند. در روایت اول آقا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: کسی که دوست دارد در همه کارها از او تعریف کنند، ریا دارد؛ اما این روایت میگوید: تو اگر برای خدا انجام دادی و از شما تعریف کردند و خوشحال شدی اشکال ندارد؛ زیرا انسانها خوشحال میشوند که از آنها تعریف کنند.در بحث گذشته اشاره کردیم که مراتب فرق میکند؛ «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين»[3] . مقامی که حضرت امیرالمؤمنین(ع) بیان میکند مقام واقعاً بالایی برای انسان است، آنچه امام باقر(ع) مطرح میکند هم مقامی است اما پایینتر از آن. نماز ما هم درست است و انشاءالله قبول میشود. اگر کسی از ما تعریف کرد خوشمان میآید و خوشحال میشویم.
اگر بخواهی اعمالت را خالص برای خدا انجام دهی و هیچ شائبهای نداشته باشد آن مقام است اما اگر بخواهی درجه پایین را داشته باشی، نمازی خوانیدم و انشاءالله قبول میشود، همین است. کار خیری انجام دادهای و مردم هم تعریف میکنند. اکثر مردم همینگونه هستند که از تعریف دیگران خوشحال میشوند؛ چه خوب درس میخواند، چه خوب بحث میکند، چه خوب منبر میرود، چه خوب نماز میخواند و ... .عوامل عجب«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِي يُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ: الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَرَاهُ حَسَناً فَيُعْجِبَهُ وَ يَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ».[4]
سند این روایت بنا بر اقوا صحیح است.یکی از چیزهایی که ما روحانیون باید خیلی حواسمان جمع باشد موضوع این روایت است. مردم آنچه از ما میبینند ظواهری مانند ریش، عبا، قبا، سجاده، تسبیح، ذکر و ... است. آنچه از شما میبینند سجاده، محراب، منبر، امام حسین(ع)، قال الصادق(ع)، قال الباقر(ع) و ... است. خوبیهای شما را میبینند و بدیهای شما را نمیبینند. بدیهای ما برای مردم مخفی است اما کارهای خوب ما در انظار مردم است.نماز جماعتمان، درسمان، قال الصادق و قال الباقرمان بهراه است، این باعث «عُجب» میشود. مردم از ما تعریف میکنند؛ هرکسی میرسد میگوید: حاجآقا التماس دعا داریم. این باعث عجب میشود؛ چون فکر میکنیم که آدم حسابی هستیم و اعمالمان خیلی عالی است؛ پس برای خودمان مقام والایی را درنظر میگیریم. این خطرناکترین چیزی است که گاهی برای ما روحانیون اتفاق میافتد.از امام کاظم(ع) درباره عجب که عمل انسان را فاسد میکند پرسیده شد، ایشان فرمود: عجب درجاتی دارد:توجیه عمل زشت«مِنْهَا أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَرَاهُ حَسَناً فَيُعْجِبَهُ وَ يَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً»: بدبختی این است که ما عمل زشت انجام دهیم و فکر کنیم که عمل خوبی مرتکب میشویم. مردم دیگر اینگونه نیستند؛ کار زشتشان معلوم است و میگویند که خلافکار هستند؛ ولی بدی ما این است که تمام کارهایمان را توجیه میکنیم و میگوییم: من این مصالح را درنظر گرفتم و این دروغ را گفتم. دروغی را میگوییم و کلی توجیه میکنیم. خلافی را انجام میدهم و باز آن را توجیه میکنیم. مردم عادی این مشکل را کمتر دارند و این مشکل بیشتر برای ماست مگر آنهایی که مثل ما یقهسفید میشوند و آخوندزده شوند، آنها هم بلد میشوند و میتوانند توجیه کنند. کسی از مردم اگر شرابخوار، قمارباز یا هرچیز دیگری است، همین است و میگوید که اهل خلاف است؛ اما ما عمل زشت را انجام میدهیم «فَيَرَاهُ حَسَناً» میگوییم: عجب کاری انجام دادم.
«أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ»: عمل بدش را تزیین و مرتب میکند، پیازداغی برایش میسازد و میگوید: عجب کار خوبی انجام دادم. «فَيُعْجِبَهُ»: جسارت میکند و میگوید: کار خوبی کردم. غیبت میکند و میگوید: درست است. غیبت مراجع، علما و بزرگان است ولی میگوید: من باید بگویم، من دنبال عدالت و چنینوچنان هستم. این توجیهاتی است که هر یک از ما آخوندها در خودمان داریم.
«فَيُعْجِبَهُ وَ يَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً»: خودش از کار خودش خوشش میآید. کار زشتی انجام داده اما میگوید: خیلی عالی است. خیال میکند کار عالی انجام داده است؛ فحش داده و بدگویی کردهایم، فکر میکنیم کار عالی است. تهمت زدهایم ولی فکر میکنیم خوب است و میگوییم: باید پدرش را درآورد. غیبت کردهایم اما میگوییم: اشکالی ندارد، وظیفهام بوده است. این بالاترین بدبختی است که برای انسان پیش میآید.
طلبکاری از خدا«وَ مِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ»
مشکل دوم انسان این است که نماز شب میخواند و فکر میکند که از خداوند طلبکار است. اعمال خیری انجام میدهد و حالت طلبکاری میگیرد؛ هم از مردم طلبکار است و هم از خداوند. اگر ناراحتی برایش پیش بیاید دادوبیدادش بلند میشود و میگوید: من که با خدا اینگونه ارتباط داشتم، نصف شب از خواب بلند شدم و نماز شب خواندم چرا باید برای من چنین اتفاق ناگواری بیفتد.«أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ» ایمان دارد، کار خیر انجام میدهد «فَيَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» اما میگوید: خدایا من همان کسی هستم که نماز شب خواندم، همان کسی هستم که خمس دادم، همان کسی که فلان کار خیر را انجام دادم. «لِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ» خدا منت بر سر تو دارد که توفیق پیدا کردی الحمدلله برای زیارت به حرم رفتی. اگر برای زیارت امام حسین(ع) رفتی خدا بر سر تو منت گذاشته، خدا به تو محبت کرده است. تمام کارهای خیری که انجام میدهید محبت خداوند است، تو منّتی بر خداوند نداری.
این مشکلاتی است که ما داریم و باید توجه داشته باشیم که خودمان را از این مشکلات پاک کنیم. متأسفانه از من گرفته (اوّل خودم را میگویم) تا سایرین گرفتار این مشکلات هستیم. باید قلبمان را پاک کنیم و با خدا صادق باشیم.