درس حدیث استاد محسن فقیهی

96/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرح حدیث دوازدهم از باب عقل و جهل کتاب کافی شریف

«يَا هِشَامُ، الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْل! فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللهِ، اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَالرَّاغِبِينَ فِيهَا، وَرَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللهِ وَكَانَ اللهُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ، وَصَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ وَغِنَاهُ فِي الْعَيْلَةِ وَمُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ»[1]

یکی از فرمایشات امام کاظم (ع) به هشام این است که انسان از عقل خودش استفاده کند و هرچه بیشتر از عقل استفاده کند، توجه خداوند به انسان بیشتر می‌شود و اشراقات عقلیه‌ای برای انسان به وجود می‌آید؛ یعنی توجّهاتی که از ناحیه خدا به انسان می‌شود و مطالبی را متوجّه می‌شود که انسان‌های معمولی متوجّه نمی‌شوند. مثل مرحوم امام که شخصیتی بودند که هم حکیم بود، هم فقیه، هم اصولی و فیلسوف و عارف. شخصیتی که در کمال علم فلسفه و عرفان اما هرگاه مشکل علمی برای ایشان پیدا می‌شد، دو رکعت نماز می‌خواند و اعتقادشان این بود که این دو رکعت نماز، یک اشراق علمی به وجود می‌آورد یعنی فهم و درک و تأمّل در مسائل علمی هم نیاز به لطف پروردگار دارد. این کار مرحوم امام معنای همین جمله است.این مقام، مقام اشراقات الهیّه و انوار قدسیه است، نورانیتی در قلب انسان پیدا می‌شود مثل اینکه از لوح محفوظ حرف می‌زند. وقتی که با مردم صحبت می‌کند، در دل مردم اثر می‌گذارد. اینکه وقتی صحبت می‌کنیم، اثر ندارد به خاطر این است که قلب ما نورانی نیست و حرف‌های ما از قلب نورانی سرچشمه نمی‌گیرد. وقتی انسان گناه و تخلّفاتی را انجام دهد و بعد مردم را نصیحت کند، این نصیحت اثر نمی‌کند.

«من کان لله کان الله له»[2] اگر کار انسان برای خدا باشد، خدا هم کمک می‌کند و حرف او اثرگذار خواهد بود.

آیا معنای «الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ» این است که انسان تنها باشد و تنهایی را انتخاب کند؟ نکته‌ای در اینجا مطرح است که دوری از اهل دنیا مطلوب است نه به تنهایی زندگی کردن. «فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللهِ، اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَالرَّاغِبِينَ فِيهَا» معاشرت با اهل دنیا را کم کنید، چرا که باعث رغبت به دنیا می‌شود.

قلب و ذهن انسان از راه حواس پنج‌گانه، مشغول می‌شود. هرچه حواس پنج‌گانه انسان، قلب او را مشغول کند از طرف دیگر خدا خارج می‌شود. منتهی اگر قلب به اموری مشغول شود که مربوط به خداست، خدا در قلب باقی می‌ماند. لذا می‌توان برداشت کرد که با اهل آخرت دوست بودن مفید است و باعث می‌شود که انس و ارتباط با خدا بیشتر شود. ارتباط با افراد ثروتمند و اهل دنیا، اثرات منفی دارد و یکی از اختلافاتی که بین خانواده‌ها به وجود می‌آید از همین نشأت می‌گیرد؛ توقعات فرزندان و خانواده زیاد می‌شود.در مقابل اهل دنیا دو گروه وجود دارد: یکی اهل علم و دیگری اهل تقوا، لذا ارتباط با این دو گروه اشکال ندارد و فقط باید از اهل دنیا دوری کرد.وقتی تفکر انسان در ذات و صفات خداوند باشد، مقام معنوی او را بالا می‌برد و در این روایت به غنا تعبیر شده است. غنا به معنای بی‌نیازی است. مهم‌ترین چیزی که هر انسانی باید داشته باشد، غناست. غنی بودن مربوط به روحیه انسان است نه به پول و ثروت. ممکن است شخصی ثروتمند ولی درعین‌حال فقیر باشد و شخصی از نظر مالی فقیر بوده ولی غنی باشد. انسان فقیر به اشخاص ثروتمند احترام می‌گذارد. اگر شخصی به اهل آخرت احترام گذاشت، نشانه این است که غنی است. امام کاظم (ع) می‌خواهند یک سیر معنوی برای همه انسان‌ها درست شود که شما چون عالم و باتقوا هستید از همه برترید، خودتان را کوچک نکنید و به اهل دنیا توجّه نکنید. فقر دو نوع است: فقر مادی و فقر معنوی، باید تلاش کنیم تا غنای معنوی پیدا کنیم.

[1] الکافی- ط دارالحدیث، الشيخ الكليني، ج1، ص36.
[2] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج82، ص197.