درس حدیث استاد محسن فقیهی

96/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرح حدیث دوازدهم اصول کافی

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با تفسیر حدیث دوازدهم از احادیث کتاب عقل و جهل اصول کافی بود. بحث ما در آیاتی بود که امام موسی کاظم، هشام را بدان توجّه می‌بخشند. رسیدیم به این فرمایش:

«وَ قَالَ‌ وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ[1] : «قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ».[2]

در رابطه با لقمان در روایات ما بحث بسیار واقع شده است. آیا پیامبر بوده یا خیر؛ در رابطه با سنّ او و حکمت او و وقایعی که در آن‌ها حکمت او جلوه‌گر می‌شود، روایات بسیاری وارد شده است.

در روایتی که مرحوم صدرا در شرح خود بر اصول کافی نقل می‌کند، چنین در رابطه با او وارده شده است: «انه كان فى بيته وقت القيلولة اذ دخل عليه‌ جمع من الملائكة سلموا عليه فاجابهم و لا يرى اشخاصهم فقالوا: يا لقمان نحن ملائكة اللّه نزلنا أليك لنجعلك خليفة فى الارض لتحكم بين الناس بالحق، قال هذا ان كان امرا حتما من اللّه فالسمع و الطاعة و ارجو منه ان يوفقنى و يسددنى و ان جعلنى مخيرا فانى اريد العافية و لا اتعرض للفتنة، فاستحسنت الملائكة قوله و احبه اللّه و زاده فى الحكمة و المعرفة حيث صدر منه الف كلمة قيمة كل منها العالم.»[3]

طبق این روایت ملائکه از جانب خداوند، لقمان را مخیّر کردند تا یا حکمت را برگزیند و یا به رسالت برگزیده شود. او اختیار و میل خود را بر دوری از رسالت و مسئولیت آن اعلام کرد. و حکمت را برگزید. و خداوند و ملائکه این فراست او را تحسین کرده و خداوند در حکمت او گسترش داد.

فلذا ما در روایات از حکمت‌های لقمان بسیار می‌شنویم. در این روایت هم معصوم به ذکر برخی از حکمت‌های لقمان برای هشام می‌پردازد. اوّلین حکمت در باب تواضع است.

«یا هِشَامُ إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ وَ إِنَّ الْكَيِّسَ لَدَى الْحَقِّ يَسِيرٌ».[4]

لقمان به فرزند خود فرمود، اگر می‌خواهی عاقل‌ترین مردم باشی در برابر حقّ تواضع داشته و تسلیم آن باش. انسان نباید در برابر آنچه حقیقت است، مقاومت کرده و ضعف خود را به قیمت پوشاندن حقیقت انکار کند. انسان وقتی اشتباهی انجام می‌دهد باید آن را پذیرا باشد و به اشتباه خود اعتراف کند. من اگر قاضی هستی و حکم اشتباه و خطائی دادی، نباید خود را توجیه کنی و از قبول اشتباه سرباز زنی؛ بلکه باید اشتباه خود را پذیرفته و هزینه‌های آن را به عهده بگیری. یا اگر من امام جمعه هستم و روی منبر سخن خطائی می‌گویم، باید اشتباه خود را پذیرفته و از آن معذرت بخواهم. اگر من رفتاری کردم که زیبنده لباس و جایگاه من نیست، باید آن را بپذیرم و توجیهات بی‌جهت نیاوریم.

امروز لباس روحانیت بیش از هر زمانی مرکز توجّه افکار عموم قرار گرفته است. فلذا شما طلّاب باید بسیار متوجّه رفتارهای خود باشید. بیش از همگان نسبت به آنچه از شما سر زده می‌شود، حساسیت وجود دارد. یک طلبه یک خطای کوچک انجام می‌دهد، می‌بینید که در ثانیه‌ای فیلم او را گرفته و همه جا پخش می‌کنند؛ به همین خاطر یک طلبه امروز بیش از هر زمان باید مراقب رفتار خود باشد.

فراز بعدی را امام در ادامه‌ی همین نکته از لقمان نقل می‌کنند:"وَ إِنَّ الْكَيِّسَ لَدَى الْحَقِّ يَسِيرٌ "این تعبیر را این‌گونه معنی کرده‌اند، که انسان زرنگ و عاقل در برابر حقّ ذلیل است و سر خمیده دارد. به همین جهت هر کجا که حقّی باشد او تابع است و پیروی می‌کند. ما گاهی خیال می‌کنیم زرنگی به برخی شیطنت‌ها و حیله‌هاست؛ ولی زرنگی و عاقلی به این است که انسان جایی که حقّ را می‌شناسد ذلیل و تابع آن باشد.

«يَا بُنَيَّ إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ‌ كَثِيرٌ، فَلْتَكُنْ‌ سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقْوَى اللَّهِ، وَ حَشْوُهَا الْإِيمَانَ، وَ شِرَاعُهَا التَّوَكُّلَ، وَ قَيِّمُهَا الْعَقْلَ، وَ دَلِيلُهَا الْعِلْمَ، وَ سُكَّانُهَا الصَّبْرَ»[5]

در این فراز لقمان به فرزندش می‌فرماید: پسرم این دنیا با تمام این زینت‌ها و زیبایی‌های ظاهری و جلوه‌گری، مانند دریایی عمیق و ژرف است که بسیاری را درون خود غرق کرده است. به این معنی که خیلی از سلاطین و قارون‌ها درون این دریا غرق شدند و اثری از ایشان نیست؛ بنابراین باید به این اندیشه باشی که یک کشتی امن برای خودت در این دریا فراهم کنی. تا از هلاکت آن در امان بمانی و از طوفانش نجات پیدا کنی.

لقمان به فرزندش توصیه می‌کند که این کشتی را برای خودت تقوای الهی قرار بده. تقوی یعنی طبق امر خداوند و بر اساس هدایت او زندگی کردن؛ انسان کارهای متنوّع و متفاوت خودش را تنها برای خدا بیاورد. از هیچ کس جز او ترس و پروا نداشته باشد و هر کاری را فقط برای رضای او بیاورد.

حشو و اندرون این کشتی را باید ایمان به خداوند قرار داد. محرّک رفتارهای ما معمولاً عشق به دیگری است. خداوند در نظر ما و انگیزه ما از زندگی نیست. لقمان می‌گوید این کشتی برای اینکه تو را از طوفان‌های این دنیا نجات دهد، باید مالامال از ایمان به خدا باشد. چرا فلان غذا را خوردی؟ چون خداوند دوست دارد. چرا فلان جا نرفتی؟ چون خداوند دوست نداشت. این یعنی ایمان به خداوند را عامل و انگیزه زندگی قرار دهیم.

و در این مسیر وقتی رفتارهای خود را طبق امر خداوند قرار دادی و انگیزه‌ی خود را محبّت و نزدیکی و ایمان به او گذاشتی، نباید به خلق او اعتماد و توکّل داشته باشی. بلکه باید توکّلت را به خود خداوند بدهی. حضرت تعبیر می‌کنند که بادبان این کشتی توکّل است.


[1] سوره لقمان، آيه 12.
[2] .کافی، محدّث کلینی، ج1، ص34، ط دارالحدیث.
[3] . شرح أصول كافي، ملاصدرا، ج‌1، ص358، ط موسسه تحقیقات علمی و فرهنگی.
[4] . کافی، محدّث کلینی، ج1، ص34، ط دارالحدیث.
[5] . کافی، محدّث کلینی، ج1، ص34، ط دارالحدیث.