1402/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل/ رئوف و رحیم/ قساوت قلب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با رئوف و رحیم بود. معنای رئوف و رحیم را بیان کردیم.گفتیم که یکی از صفات پروردگار رئوف و رحیم است ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[1] و پیامبر اسلام هم به مؤمنین رئوف و رحیم است ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[2] رئوف و رحیم باید یکی از صفات مؤمنین باشد، در مقابل رئوف و رحیم، قساوت قلب قرار دارد. ما نباید قساوت قلب داشته باشیم. قساوت شدت و غلظت سنگدلی است که برخی از افراد دارند. نمونه قساوت را در داعش دیدیم که چه جنایتهایی را با عنوان اسلام انجام میدادند. زمانی که داعش بر اکثر سرزمین عراق مسلط شده بود و ایران از عراق در مقابل داعش حمایت کرد، یکی از جنایتهای آنها این بود که در تکریت حدود ۲000 دانشجوی نخبه عراق را کشتند. یعنی این قدر اینها پلید و قسی القلب هستند و یکی دیگر از جنایتهایشان این بود که یکی از داعشیها که فقط 20 سال داشت مادر 45 ساله خود را جلوی مردم آتش زد و کشت. و علت آتش زدن مادرش هم این بود که فقط مادرش مخالف پیوستن وی به داعش بود. در آن زمان زنان ایزدی را به بردگی میگرفتند و شیعیان را زنده زنده آتش میزدند. و همچنین جنایاتی را از صدام دیدیم. و جنایاتی که در حکومت حجاج رخ داد. حجاج ۱۲۰ هزار نفر را کشت. اینها همه قساوت قلب است. قساوت قلب چیزی است که در برخی وجود دارد. انسان که از مادر متولد میشود قساوت قلب ندارد ولی چه عواملی باعث میشود که انسان به این مرحله از قساوت میرسد؟
علل بوجود آمدن قساوت قلب:
۱) پیمان شکنی
۲) دور ماندن از تعالیم انبیاء و اولیاء
دو مورد فوق در جلسه قبل توضیح داده شد.
۳) ارتکاب گناه و معصیت:
گناه و معصیت باعث قساوت قلب میشود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:«ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لقَسوةِ القلوبِ، وما قَسَتِ القلوبُ إلّا لِكَثْرةِ الذُّنوبِ.»[3] چشمها نخشكيد مگر بر اثر سخت دلى و دلها سخت نشد مگر به سبب گناه زياد.
بعضیها نمیتوانند گریه بکنند و اشکشان جاری نمیشود. شخص که قسی القلب میشود، چشمان وی خشک است و نمیتوان گریه کند. این به دلیل این است که گناه زیاد کرده است. انسان اگر زیاد گناه بکند انسان قسی القلب میشود و در نتیجه چشمش خشک میشود.
۴) غفلت:
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:«إيّاكَ و الغَفلَةَ ؛ ففيها تكونُ قَساوَةُ القلبِ.»[4] از غفلت بپرهيز؛ زيرا كه در آن، قساوت دل است.
غفلت باعث قساوت قلب میشود. هر کسی بالنسبة در هر روز مطالعه میکند، انسان در طول روز به غیر از مطالعه به چیزهایی فکر میکند. ممکن است به فکر قروض و دیون خود باشد که چگونه و از کجا آنها را بپردازد؟ چه ماشینی بخرد؟ چه خانهای بخرد؟ و ... شخص مطالعه نمیکند ولی ذهنش درگیر است و به فکر زندگی و مشکلات زندگی و معیشت و غیره است. بالاخره انسان در طول روز فکرش مشغول است کسی که عالم است و مشغلههای علمی و درسی دارد همینطور که راه میرود به فکر حل مسأله علمی است. این شخص در ظاهر شاید فقط چند ساعت مطالعه میکند ولی ذهنش مدام درگیر حل مسأله است. کسی که میخواهد به منبر برود، کمی مطالعه میکند ولی در ادامه فکر میکند که چه بگوید؟ چگونه شروع کند؟ چه مقدمهای بچیند؟ چه آیه و روایتی بخواند؟ فکر وی همینطور مشغول است و گاهی در همین اشتغالات فکری میگوید: خدایا کمکم کن، خدایا خودت ادارهام کن و ... شما شاید مشکلی داشته باشید مثلاً میخواهید برای پسرتان زن بگیرید تلاش میکنید بفهمید که همسر آینده فرزندتان چگونه است؟ هر کاری میخواهید بکنید به دنبال وسائل و مقدماتی هستید، دنبال تحقیق هستید و میخواهید مشکلات فرزند خود را حل بکنید. ﴿لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾[5] ، سعی میکنید امّا همراه با سعی و تلاش دعا میکنید و میگویید خدایا خودت کمکم کن، خدایا خودت ادارهام کن، خودت مشکلاتم را حل کن. من توکلم بر خداست، من به تنهایی نمیتوانم این مشکلات را حل کنم، تو خودت به من توجه کن و به من کمک بکن و مشکلاتم را حل کن.
این توجّه انسان را از حالت غفلت خارج میکند. شاید برخی اوقات حالت غفلتی برای انسان عارض بشود ولی توجه به خدا، استغفار، گفتن لاحول و لا قوة الا بالله، ذکر، توجّه و کمک خواستن از خدا به زبان مادری خود، باعث میشود تا حدودی غفلت از بین برود. یکی از چیزهایی که انسان را بیچاره میکند همین غفلت است. داستان فضیل بن عیاض را شنیدهاید که عاشق دختری شد. رفت به سراغ وی، تا اینکه بر این شد که در نیمه شب از دیوار خانه دختر بالا برود. همین که از دیوار بالا میرفت این آیه ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ﴾[6] آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟!، را شنید. گناه انسان را بیچاره میکند. شما اگر رفیق ناباب داشته باشید، روز اوّل که میبینید این آقا مرتکب خلاف میشود خیلی ناراحت میشوید. ولی اگر با وی بار اوّل، بار دوّم، بار سوّم ... همراهی و خوش و بش کردی، این خلافها برایتان عادی میشود. روز اوّل خیلی ناراحت بودی که دوستت چرا مرتکب چنین خلافی شده است؟ ولی بعد از تکرار و همراهی با ایشان برایتان عادی میشود. مثلاً اگر دوستتان نزد شما هر روز غیبت بکند بعد از مدتی غیبت برای شما عادی خواهد شد. و یا مثلاً اگر کسی نزد شما دروغ بگوید بار اوّل ناراحت میشوید ولی بار دوّم و سوّم و ... کم کم برای شما عادی میشود. علمای اخلاق میگویند با افراد ناصالح نشست و برخاست نداشته باش. شما با اینکه انسان خوبی هستی ولی کمکم قبح گناه در نزد تو از بین میرود و طوری میشود که برایتان مهم نیست که فلانی چکار میکند؟ آن حالتی که اوایل داشتی که با دیدن گناه آن شخص، حالت شما عوض میشد و ناراحت میشدی، حالا چنین نیست و عین خیالت نیست که این شخص دارد مرتکب چه گناهی میشود؟
در جامعه ما ابتدا دیدن بیحجابی خیلی سخت بود و خانوادهها عصبانی میشدند، مادرها ناراحت میشدند، یک عده دعوا میکردند که خانم محترم حجابت را درست کن. ولی آنقدر اینها وقیحانه این کار را تکرار کردند که قبح بیحجابی ریخته شد و آن قبحی که قبلاً داشت که اگر دست خانمی پیدا بود موجب تأثّر بود ولی الان طوری شده است که باید با لختی مبارزه بکنیم نه با بیحجابی. بحث از بیحجابی گذشته است و باید بگوییم که خانم مواظب باشید که بدنتان پیدا نباشد!
کثرت گناه باعث میشود گناه برای انسان عادی میشود و وقتی عادی شد، باعث قساوت قلب میشود. و همچنین اگر انسان همنشین شخص گناهکار باشد موجب قساوت قلب میشود.