1401/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ عدل و ظلم
خلاصه جلسه گذشته: در بحث اخلاق روایتی از امام کاظم (علیه السلام) در مورد عدل و عقل بیان کردیم.
امام کاظم (علیه السلام) در ادامه روایت میفرماید: «يَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَكَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ، مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَكُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ ...» [1] اگر کسی سه چیز را بر سه چیز مسلط کند عقلش را به دست خودش نابود کرده است.
چیزهایی که نابودکننده عقل هستند:
۱) طول الأمل (آرزوی طولانی)
کسی که آرزوهای طول و دراز داشته باشد، نورانیت فکرش را خاموش میکند. انسان اگر بخواهد به عدل برسد باید از راه عقل به آن برسد ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[2] اگر بخواهیم عقل داشته باشیم و به عدل عمل کنیم باید حرفها را گوش بدهیم و بهترین آنها را انتخاب بکنیم. امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: یکی از چیزهایی که عقل انسان را تحت الشعاع خود قرار میدهد و آن را نابود می کند؛ آرزوی طولانی است. انسان اگر پول بخواهد اشکالی ندارد، پول به مقدار نیاز خوب است؛ اما اگر زیاد به فکر پول و ثروت باشد که باعث بشود حرام و حلال را باهم مخلوط کند و گاهی دروغ بگوید یا رشوه بگیرد یا خلاف بکند عقل خود را نابود کرده است. مقام خوب است؛ اینکه انسان یک جایگاهی داشته باشد تا بتواند به جامعه خدمت کند خوب است مثلاً امام جمعه یا امام جماعت باشد خیلی خوب است و این خدمت به جامعه است و از طرفی تلاش برای تأمین معاش هم هست. اما اگر زیاد به دنبال مقام باشی و با دروغ و تزویر، وعدههایی بدهی تا رأی بیاوری تا بتوانی نماینده یا رئیسجمهور بشوی و بعد نتوانی به آن وعدهها عمل بکنی، این طول الأمل است و با این کار عقل خود را نابودی کردهای. یک شغل داری این یک شغل برایت کافی است. بعضی متاسفانه چهارده تا شغل دارند؛ شغل اول، شغل دوم، شغل سوم و ... گاهی در این خبرگزاریها که بعضی از افراد را بیان میکند، ابتدا شغل اول این شخص را میگوید سپس شغل دوم و بعد شغل سوم و ... یک شغل داشته باشی کافی است، شغلهای دیگر را به رفقای خودت بده؛ آنها هم نیاز به شغل و مقام دارند. آرزو که زیاد باشد عقل و آخرت خود را نابود میکنی و ممکن است دنیای خود را هم نابود بکنی. ثروت خوب است اما به اندازه، مقام خوب است ولی به اندازه، تا حدی که به طول الأمل نینجامد. همه مسائل مالی خوب هستند ولی به اندازه باید باشند و اگر از حد گذشت، میشود طول الإمل. آرزوی زیاد عقل انسان را نابود میکند. باید دقت کرد این کلام معصوم (علیه السلام) است، ما هر روز با آرزوی طولانی مواجه هستیم لذا در جمع کردن مال، دنبال مقام رفتن و در همه امور باید مواظب باشیم گرفتار طول الأمل نشویم.
۲) زیاد حرف زدن
امام کاظم (علیه السلام) در ادامه میفرماید: «وَ مَحَا طَرَائِفَ حِكْمَتِهِ بِفُضُولِ كَلَامِهِ»[3] و طُرفه هاى حكمتش را با زياده گوييهايش نابود كند. زیاد حرف زدن هم یکی از آفتهای عقل است. بعضیها در مجالس متکلم وحده میشوند و زیاد حرف میزنند و حرفشان را هم تمام نمیکنند که کس دیگری هم جملهای بگوید. دو نفر خیلی معروف بودند که خیلی حرف میزنند و وقتی در مجلسی مینشستند مرتب حرف میزدند. خیلی جالب بود که این دو نفر نمیتوانستند در یک مجلس باشند چون این یکی میخواست مجلس در دست خودش باشد و مرتب صحبت بکند و آن یکی هم همینطور. با اینکه اینها شأن و مقامی داشتند، وقتی یکی از آنها میدید آن یکی دارد وارد مجلس میشود، اظهار نارحتی میکرد که چرا فلانی هم به این مجلس آمده است؟ همدیگر را نمیتوانستند تحمل کنند و دنبال مستمعهایی بودند که ساکت باشند و فقط گوش کنند. یکی از اینها حافظ قرآن هم بود و به هر مناسبتی آیه پشت آیه و روایت میگفت از یک لحاظ خوب بود و کار خدایی خوب است اما به اندازه باید صحبت کرد و زیاد حرف زدن کار خوبی نیست.
امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: آن حکمتی که در قلب انسان به وجود میآید با زیاد حرف زدن از بین میرود. پيامبر صلي الله عليه و آله میفرماید: «مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعينَ صَباحا، ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ.»[4] هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند، چشمههاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مىشود. شما اگر چهل روز خود را برای خداوند متعال خالص کنید، حرفهایتان حرفهای خدایی میشود، زبانتان باز میشود میبینید چیزهایی میگویید که خودتان هم به آن خیلی فکر نکرده بودید. قلبتان نورانی میشود و خداوند به قلبتان الهام میکند و ملائکةالله شما را کمک میکنند و این حکمت برای شما حاصل میشود. با اینکه مطالعه نکردی منبر که میروی بهترین منبر را میروی. این لطف و حکمت و عنایت خداوند متعال است. من خیلیها را دیدهام که میگفتند: من مطالعه نکرده بودم و اتفاقاً یک لحظه گفتند برو منبر، رفتم منبر و منبری شد که از همه منبرهایم بهتر بود. این ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ، است.
اگر شما چهل روز عبادت و کارهای مخلصانه انجام بدهید و هیچ ریایی در کارهایتان نبود، خداوند این حکمت را به قلب شما عنایت میفرماید و میبینید که مثلاً این حرف با من تناسب ندارد و عالیتر و بزرگتر از خودم است و فکرم باز شده است و مطالب خوبی میگویم، اینها همه حکمت خداوند متعال است. ولی اگر مواظب نباشید و زیاد حرف بزنید «وَ مَحَا طَرَائِفَ حِكْمَتِهِ بِفُضُولِ كَلَامِهِ»[5] این حکمت الهی از دستتان میرود. همانطور که در جلسه گذشته هم عرض کردم؛ بزرگان ما کسانی بودند که ساکت بودند و کم صحبت میکردند. علامه طباطبایی یکی از خصوصیات ایشان این بود که همیشه ساکت بود و هیچ وقت صحبت نمیکرد و با اصرار بزرگان یکی دو جمله بیان میفرمودند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ اَلنَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي اَلنَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ.»[6] واى بر تو؛ بجز محصولات زبان چيز ديگرى مردم را به صورت در آتش مىافكند؟ اگر این زبان را حفظ بکنید روز قیامت مشکلتان خیلی کم خواهد بود. بیشترین مشکل برای ما در روز قیامت از زبانمان است. زبانمان نباید نابجا حرف بزند و یا حرف نادرستی بزند. متأسفانه گاهی خلاف میگوییم، گاهی مبالغه میکنیم، گاهی دروغ میگوییم، گاهی غیبت میکنیم، گاهی تهمت می زنیم، گاهی وعدههای دروغ میدهیم و گاهی حرفهای بیربط میزنیم. سابقاً برخی از بزرگان حرفهایشان را مینوشتند و روی آن فکر میکردند و سپس آن را بیان میکردند. ما هم باید سعی کنیم کمتر و با تفکر حرف بزنیم. ان شاء الله خداوند متعال به همه ما توفیق بدهد بتوانیم زبانمان را حفظ کنیم.