1401/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ عدل و ظلم
خلاصه جلسه گذشته: بحث اخلاقی در مورد عدل و عقل، بر اساس روایتی از امام کاظم (علیه السلام) بود.
در بحث گذشته گفتیم که ما باید به عقل خود عمل کنیم تا عادل باشیم.
راهنمای اول: سکوت .
سکوت راهنمای تفکر و تفکر راهنمای عقل:
امام کاظم (علیه السلام) در ادامه روایت میفرماید:«يَا هِشَامُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ دَلِيلًا وَ دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ وَ دَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ.»[1] اى هشام! هر چيزى را راهنمایی است و راهنمای عقل تفکر است و راهنمای تفکر خاموشى است.
علامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف)- که من مکرر خدمت ایشان رسیده بودم- وقتی در جمع بودند هیچ صحبت نمیکردند و اگر اصرار میکردند یک کلمه بیشتر صحبت نمیکرد. آیت الله شهید مطهری، آیت الله جوادی آملی، آیت الله حسنزاده آملی، آیت الله امینی، آیت الله لنگرودی و آیت الله امینیان شبهای پنجشنبه در کنار ایشان مینشستند. جمعیت آن جلسه به ده نفر نمیرسید. وقتی از ایشان سؤالی میپرسیدند؛ مرحوم علامه در یکی یا دو جمله جواب میدادند. مثلاً وقتی آیت الله انصاری شیرازی سؤال میکرد علامه در یک جمله جواب میداد سپس آیت الله مطهری جمله علامه را توضیح میداد و اگر آیت الله مطهری نبود آیت الله جوادی توضیح میداد.[2] یکی از خصوصیات علامه طباطبایی کم حرفی و سکوت بود و خیلی در مجالس حرف نمیزد. بعضیها متاسفانه در مجالس متکلم وحده هستند و بعضی ساکت و کم حرفند. آیت الله جوادی در مجالس زیاد صحبت نمیکنند مگر اینکه از او سؤال کنند و او را وادار به جواب دادن کنند. من مکرر خدمت ایشان بودهام، معمولاً وقتی سؤال علمی در جلسه مطرح میشود آیتالله جوادی هیچ صحبت نمیکنند و مانند این است که نمیخواهند در این بحث وارد بشوند ولی اگر خیلی اصرار بکنند که نظر شما در این مسأله چیست؟ ایشان مطلبی را بیان میکنند. بزرگان ما اینچنین بودند مثلاً یکی از خصوصیات مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) هم همین بود در مجالسی که مینشست و بحثهای علمی میشد، ایشان وارد بحث نمیشد مگر اینکه خیلی اصرار میکردند که نظر شما در این مسأله چیست؟ و امام جملهای را میفرمودند. بزرگان ما حرفهای خوب میزنند اما کم حرف میزنند. و در مجالس و محافل متکلم وحده نیستند.
امام (علیه السلام) میفرماید: اگر کسی را دیدید که اهل سکوت هست و خیلی حرف نمیزند، به سراغ او بروید؛ چون معلوم میشود به یک مقاماتی رسیده است که سکوت اختیار کرده است. بنابراین باید به این خصیصه اخلاقی سکوت زیاد توجه کنیم. زیاد حرف زدن دلیل بر ملا بودن و بالا بودن مقام نیست. سکوت بهتر از صحبت کردن است.
راهنمای دوم: تواضع
امام کاظم (علیه السلام) در ادامه روایت میفرماید: «وَ لِكُلِّ شَيْءٍ مَطِيَّةً وَ مَطِيَّةُ الْعَقْلِ التَّوَاضُعُ.»[3] و براى هر چيزى مركبى است و مركب عقل فروتنى است.
تواضع مَرکَب عقل است. برای شخصی که تواضع دارد خیلی باید احترام قائل بود چرا که معلوم است به جایی رسیده است و فهمیده است که من چیزی نیستم و این خیلی مهم است؛ چون هر کسی خود را چیزی میداند و برای خود جایگاه و مقامی متصور است؛ اما کسی که متواضع است فهمیده است که در مقابل خداوند متعال هیچ ارزشی ندارد.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلْخٍ قَالَ: «كُنْتُ مَعَ الرِّضَا (علیه السلام) فِي سَفَرِهِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا يَوْماً بِمَائِدَةٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَيْهَا مَوَالِيَهُ مِنَ السُّودَانِ وَ غَيْرِهِمْ فَقُلْتُ لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلَاءِ مَائِدَةً فَقَالَ مَهْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ.»[4]
امام رضا (علیه السلام) - به روايت عبد الله بن صلت، از مردى از مردم بلخ كه گفت: در مسافرت امام أبو الحسن على بن موسى الرّضا (علیه السلام) به خراسان با او همراه بودم، روزى همگان را بر سر سفره فرا خواند، و غلامان او از سياه و غير سياه آمدند و بر سر سفره نشستند. به او گفتم: فدايت شوم، آيا بهتر نيست كه براى اينان سفرهاى جداگانه گسترده شود؟ گفت: «خاموش! خداى همه يكى است، و مادر يكى، و پدر يكى (پس تفاوتى نيست)، و پاداش هر كس بسته به كردار او است».
عاقل، متواضع است و عقل موافق با تواضع است. اگر دیدید شخصی خیلی متکبر است و خیلی حرف میزند بدانید که عقل درستی ندارد.
چیزهایی که نابودکننده عقل هستند:
امام کاظم (علیه السلام) در ادامه روایت میفرماید: «يَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَكَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ، مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَكُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ ...» [5] اگر کسی سه چیز را بر سه چیز مسلط کند عقلش را به دست خودش نابود کرده است: ۱) کسی که نورانیت فکرش را با آرزوهای طول و دراز خاموش کند. مانند کسی که آرزوی دنیایی زیادی دارد: بهترین ماشین، بهترین خانه، بهترین زندگی، بهترین لذات و ... فقط دنبال آرزوهای زیاد است؛ آرزوهایی که دستنیافتنی هستند. دلیل اینکه آرزوی زیاد نابود کننده عقل است این است که چون شخص به دنبال برآورده شدن آرزوهایش است در کارهایش از روی عقل تصمیم نمیگیرد و همه کارهایش از روی هوی و هوس است و از هر راهی حلال یا حرام میخواهد به آرزویش برسد.