1400/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ خوف و رجاء
خلاصه جلسه گذشته: صحبت ما در بحث اخلاق درباره خوف و رجاء بود. یکی از چیزهایی که از ما خواسته شده این است که بین خوف و رجاء باشیم؛ نه اینقدر امیدوار باشیم که جایگاه ما وسط بهشت است و مأیوس هم نباشیم که حتما در جهنّم میرویم و انسانهای بدی هستیم. خوف و رجای مسلمان را اگر در ترازو بگذاریم باید ایندو برابر باشد؛ همان مقداری رجاء داشته باشد که خوف هم دارد.
خوف مذموم
خوف در انسان گاهی مذموم است و در آن مورد باید شجاعت داشته باشد نه ترس که به مواردی از آن اشاره میکنیم:
خوف در راه حقیقت: یکی از این موارد جایی است که کلام شما حق است؛ باید حق را بگویید و تلاش کنید که آن را به کرسی بنشانید ولی در این راه با مشکلاتی مواجه میشوید. من قصد دارم حرف حقی را بگویم اما فضای جامعه بهگونهای است که اگر بگویم با من مخالفت میشود و نمیگذارند حق و حقیقت را بگویم. در این هنگام وظیفه دارم که ترس و خوف را کنار بگذارم، نترسم و حقیقت را بیان کنم. در بیان حقیقت نباید از هیچچیزی بترسم و هرکس میخواهد مخالفت کند. به زن بیحجاب تذکر میدهم که در شهر قم که شهر زیارت و فقاهت است حجابت را رعایت کن. اگر بخواهم بترسم و مانند بقیه که مراعات میکنند، چیزی نگویم، حقیقت از بین میرود. حقیقت از سکوت کسانی که باید آن را بیان کنند و نمیکنند، از بین میرود.
گاهی ایجاد مانع توسط دیگران در اجرای حق است. در این صورت هم نباید خوف داشت. قوّه قضاییه باید حق را نسبت به همه افراد اجرا کند. اگر بین افراد تبعیض قائل شود، همه اعتراض میکنند. اگر نسبت به همه یکسان رفتار کند و هرجا دزدی و اختلاس دید، برخورد کند، کسی نمیتواند اعتراض کند.
یکی از مشکلات جامعه ما این است که در بیان برخی از حقایق ملاحظاتی میشود و فضای جامعه عوض میشود در این صورت نمیتوان حق را بیان کرد و اگر کسی آن را بیان کند او را مسخره میکنند و آبرویش از بین برود. گاهی سکوت گناه است؛ سکوت شما باعث میشود که حقیقت از بین برود و اگر کسی بخواهد به حق عمل کند، با او مبارزه میکنند. اگر افراد زیادی حق را بیان کنند، کسی نمیتواند با آن مبارزه کند.
بنابراین همه وظیفه دارند حق را بیان کنند و تا جایی که امکان دارد کسانی که وظیفه اجرای حق را دارند به آن عمل کنند و ترس را کنار بگذارند. در این راه اگر کشته شود هم در راه خدا کشته شده است. کسانی که عاشق جبهه و جنگ بودند، عاشق حق و حقیقت بودند و برای آن جان خود را فدا کردند.
خوف از مرگ: یکی از مواردی که انسان باید ترس را کنار بگذارد، خوف از مرگ است. افراد بسیاری از مرگ میترسند و برایشان سخت است. این یکی از اشتباههای بزرگ انسان است؛ زیرا گمان میکند با جدا شدن از اموال، زن و فرزندان، نابود میشود؛ درحالیکه مرگ نیستی و نابودی نیست بلکه به تعبیر ائمه (علیهمالسلام) پلی است که از این طرف آن به آن طرف میروید. با مرگ از زندان بیرون رفته و به قصر میروید. امام حسین (علیهالسلام) فرمود: «صبرا بني الكرام، فما الموت إلا قنطرة تعبر بكم عن البؤس والضراء إلى الجنان الواسعة و النعيم الدائمة».[1] با عبور از این پل، تمام مشکلات و غصههای دنیایی مانند، فقر، گرانی، تورم و ... تمام میشود و بهترین عالم برای شما خواهد بود. در بهشت وسیع، نعمتهای دائمی خواهید داشت. در ادامه حضرت فرمود: «فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر و ما هو لأعدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب» کدام یک از شما ناراحت است که از زندان خلاصی یابد و به قصر برود؟ اما دشمنان شما از قصر به زندان منتقل میشوند.
در شکم مادر در زندان بودید و به این دنیای وسیع آمدید، از این دنیا هم به بهشت وسیع با نعمتهای همیشگی خواهید رفت. چرا بدتان میآید که از این زندان خلاص شوید؟ این دنیا برای شما زندان است اما دشمنان شما باید غصه بخورند؛ زیرا از دنیا برای خود قصری ساختهاند و با مرگ باید از آن به زندان منتقل شوند. کسانی که ایمان، تقوا و تزکیه دارند و برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کردهاند به بهشت وارد میشوند و از نعمتهای همیشگی بهرهمند میشوند.
امام حسین (علیهالسلام) از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل میکند: «أن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جناتهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم، ما كذبت ولا كذبت».[2] دنیا برای مؤمن زندان است و کافر گمان میکند که بهشتش همین دنیا است. مرگ برای انسانهای مؤمن پلی است که آنها را به بهشت میرساند اما برای کافران پلی است که آنها را به جهنّم میرساند. پیامبر راست گفت و من هم دروغ نمیگویم.
باید در زندگی همیشه آماده مرگ باشیم و بیاندیشیم که ممکن است در هر ثانیهای مرگ فرا رسد؛ پس حقالناس و حقالله را ادا کنیم. ما که محبّ اهلبیت و شیعه امیرالمؤمنین هستیم انشاءالله جایگاهمان در بهشت است و هراسی از مرگ نداریم.