1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ خوف و رجاء
خوف و رجاء
صحبت امروز ما در بحث اخلاق و حدیث درباره خوف و رجاء است. یکی از نشانههای مؤمن این است که هم خوف و هم رجاء داشته باشد. خوف و رجاء مراتب افراطی و تفریطی میتواند داشته باشد. رجاء زیاد و بیشازحد خطا و اشتباه است. خوف زیاد و بیشازحد هم اشتباه است. ما باید مراتب خوف و رجاء را بشناسیم و بدانیم کدام مرتبه از خوف یا رجاء مناسب است.
افرادی در جامعه وجود دارند که قصد دارند خوف را در دلها از بین ببرند و تکیه بر رجاء کنند. میگویند: «خدا الرحم الراحمین است و هیچ ترسی نداشته باشید». این سخنان مورد انتقاد مراجع بزرگوار است و به این تفکر اشکال بسیاری نمودهاند.
خوف و رجاء دو بال برای پرواز است. پرندهای که یک بال دارد نمیتواند پروزا کند بلکه باید دو بال باشد تا هماهنگ باهم او را به پیش برد. انسان هم برای پرواز در بُعد معنوی نیاز به دو بال خوف و رجاء دارد. در مقامات معنوی خیلی مهم است که خوف و رجاء انسان چه مقدار باشد. پس مهم است بهگونهای آن را بررسی کنیم که سوء برداشتی از آن نشود و پاسخ به برداشتهای نادرست هم داده شود.
رجاء و خوف ممدوح کجا است؟ حد و مرز رجاء و خوف چیست؟
معنای خوف
خوف در لغت: خوف همان چیزی است که در فارسی از آن به «ترس» تعبیر میکنیم. گاهی برای آن از «جُبن» استفاده میشود که به معنای «بیم» است و بیم هم نوعی ترس است.
خوف در اصطلاح اخلاق: علمای اخلاق همچون مرحوم نراقی، خوف را در علم اخلاق اینگونه معنا کردهاند: «تألّم القلب و احتراقه بسبب توقع مکروه فی الاستقبال مشکوک الوقوع».[1] قلب انسان ناراحتی دارد و نسبت به آینده شک دارد.
مثلا میخواهد امتحان بدهد، خودش را آماده میکند، مطالعه میکند و مینویسد تا در امتحان موفّق شود. این شخص حالت خوف و رجاء دارد. میداند که ممکن است در این امتحان مردود شود؛ پس تلاش میکند تا انشاءالله در این امتحان پیروز شود.
در خوف، قلب انسان احساس آرامش نمیکند و این احساس باعث تکامل انسان است. شما بشتر درس بخوانید، بیشتر مطالعه کنید تا بهخوبی امتحان دهید؛ این خوف ممدوح است. خوف دارد اما این خوف او را به تلاش وامیدارد و باعث تکامل و ترقی او میشود.
اگر خوفی باعث تکامل شما نیست به انحطاط میکشاند. اگر بترسید و جا بزنید، دشمن امتیاز زیادی از شما میگیرد و ضرر و زیان میبینید، این خوف ممدوح نیست. نشانه خوف ممدوح آن است که شما را به تکامل مادی و معنوی برساند. در بعد مادی انسان گاهی میترسد، مالش را حفظ میکند و در اختیار دیگران نمیگذارد که باعث میشود مالش را ندزدند.
اما گاهی خوف باعث میشود که انسان دستوپایش را گم کند و نمیتواند کاری انجام دهد؛ نمیتواند مطالعه و مباحثه کند. در این حالت، خوف بر او حاکم شده و روحیهاش را از دست داده است. مثلا اگر در سانحه تصادف، زن یا فرزند انسان آسیب ببیند نیاز به تدبیر دارد. اگر گوشهای بنشیند و گریه کند، مشکلی حل نمیشود؛ زیرا از مصدوم خون میرود و در حال مردن است. اینجا جای حرکت و تلاش است اما اگر خوف شما باعث نشستن شود، مذموم است. چنین خوفی عقل و تکامل را از انسان میگیرد. انسانهای ترسو نمیتوانند کاری انجام دهند. شما در انقلاب، مرحوم امام خمینی را میبینید که وقتی ایشان را دستگیر کردند و به زندان بردند فرمود: «من از هیچکس نترسیدم و ترس در قلب من راه نیافت». اما برخی هم بودند که ترسیدند.
خوف باید باعث تکامل شود. از خدا بترسید و عبادت را انجام دهید، از خدا بترسید و از محرمات دوری کنید، از خدا بترسید و کارهای خوب انجام دهید. خوف در امور مادی هم باعث تکامل است. پس مهم است که در خوف بدانیم در کجا باید بترسیم و در کجا نترسیم و چه میزان باید ترسید.
خوف اگر زیاد شود، مشکلساز میشود مثلا از خداوند خائف باشم اما رجاء و امید به بخشش خداوند نداشته باشم و بگویم: «من گناهکارم و امیدی به بخشش ندارم و حتما جهنمی هستم». کسی که امید ندارد در امتحان پیروز نمیشود و یقیناً مردود میشود؛ چون مباحثه و مطالعه نمیکند. به همین دلیل است که باید در کنار خوف، رجاء هم وجود داشته باشد.
در روایات وارد شده است که امام معصوم (علیهالسلام) فرمود: نباید خوف از رجاء بیشتر باشد و نباید رجاء از خوف بیشتر باشد. هر دو بال باید در کنار هم باشد «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ أَبِي علیه السلام يَقُولُ: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا».[2]
اگر رجاء زیاد شود با خود میگوید: «هر گناهی انجام دهم مهم نیست و اشکالی ندارد». اگر خوف هم زیاد شود میگوید: «من که امیدی ندارم پس هر گناهی مرتکب شوم». اگر خوف و رجاء ممدوح به اندازه باشد، انسان در تمام ابعاد زندگیش به تکامل میرسد و محبوب خداوند میشود.