1400/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ نشانه ایمان
خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در مباحث اخلاقی که داشتیم درباره نشانههای ایمان است. در جلسه گذشته درباره این نشانه صحبت کردیم «يغضبَ للّه ِو يرضى للّه»[1] بود.
نشانه دیگر ایمان
یکی دیگر از نشانههای ایمان، که میتوان با آن خود را سنجید که آیا ایمان دارم یا نه «حب لله و بغض لله» است. هرچه را دوست دارید برای خدا باشد و هرچه را دشمن دارید برای خدا با آن دشمن باشید نه برای هوای نف انسان ممکن است خیلی از چیزها را برای هوای نفس دوست داشته باشد یا با آن دشمن باشد. اما اگر انسان به مقامی برسد که آنچه را دوست دارد و آنچه را دشمن دارد برای خدا باشد، نشانه این است که مراتب عالی ایمان را به دست آورده است.
روایاتی درباره حب
«لا يُؤمِنُ عبدٌ حتّى يُحِبَّ للنّاسِ ما يُحبُّ لِنفسهِ مِن الخَيرِ»[2] رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: انسان ایمان ندارد مگر اینکه هر خیری را که برای خود میخواهد، برای مردم هم بخواهد.
هرچیزی را برای خود دوست دارد برای دوستش و مردم دیگر دوست دارد. اگر دوست داری خودرو داشته باشی، دعا کن که همه مردم خودرو داشته باشند؛ اگر همسر خوب دوست داری، دعا کن همه مردم همسر خوبی داشته باشند. اگر برای خودت فراهم نشد، کمک کن تا برای دیگران فراهم شود؛ زیرا «بنی آدم اعضای یک پیکرند» همه یک وجود هستیم و من و شما با هم فرقی نداریم.
همه باید سعی کنیم به این مقام برسیم. نباید برای خود اولویتی قائل شوم. نباید بگویم: چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است». اینگونه نباشیم که بگوییم ابتدا به زندگی خودمان برسیم و به دیگران کاری نداشته باشیم.
این خصلت از واجبات نیست اما از مقامات است؛ کسانی که مقامات عالیه دارند اینگونه هستند. اگر اینقدر ایثار و فداکاری در وجود شما باشد که از خود بگذرید و به دیگران بدهید، خودت کشته شوی تا دیگران محفوظ باشند، ارزشمند است.
حب و بغض امری ارادی نیست. ممکن است کسی از دیگری بدون دلیل بدش بیاید یا از کسی خوشش بیاید و دلیلش را هم نمیداند. اگر با اکراه و اجبار به شما بگویند که باید کسی مثل شاه را دوست داشته باشید، ممکن است برای نجات خود در زبان چیزی بگویید اما در دل، او را دوست ندارید. میتوانید اراده کنید و دست خود را بالا و پایین بیاورید اما دوست داشتن در اختیار شما نیست.
کسی ممکن است زن بگیرد و همان روز اول از او بدش بیاید و بگوید که میخواهد طلاقش بدهد. هرچه نصیحتش میکنند که این دختر خوبی است میگوید: محبتش در دل من نیست. از طرفی ممکن است دختر بدقیافهای را ببیند و عاشقش شود و هرچه به او بگویند: «این دختر نه قیافه دارد و نه خانواده» میگوید: من همین را میخواهم.
ممکن است مقدماتی به دست خود انسان باشد، مثلا از کسی تعریف میکنند تا کمکم از او خوشش بیاید اما بازهم ممکن است علاقهمند شود یا نشود. علاقهمند شدن سلسله مراتبی دارد. آیا به نماز علاقه داری یا دوست داری که هرچه زودتر تمام شود؟ اگر روزه میگیری میگوییم: از روزه خسته شدم، کاش زودتر تمام میشد؟ اما کسانی هستند که با عبادت و نماز عشق میکنند. کسی که حب دارد مقام والایی دارد اما کسی که حب و عشق ندارد و نمازش را میخواند هم خوب است اما آن مقام عالی را ندارد.
علت حب
علت حب چیست؟ چه چیزی باعث میشود که حب به وجود بیاید؟
۱- التذاذ: یکی از علل آن «التذاذ» و لذت بردن است. وقتی غذای خوشمزه و خورش عالی برای شما درست میکنند، لذت میبرید بخورید پس میگویید: من این غذا را دوست دارم.
لذتها متفاوت است گاهی شهوانی است گاهی مربوط به خوردن و گاهی چیز دیگری اما وقتی لذت آمد، علاقه هم ایجاد میشود. لذتهایی که در دنیا وجود دارد باعث میشود که شما علاقهمند شوید. حتی ممکن است به جوی آب علاقهمند شوید. گاهی چشم لذت میبرد، گاهی گوش لذت میبرد و گاهی دهان لذت میبرد.
۲- اُنس: روز اولی که در کلاس درس شرکت میکنید با کسی که کنار شما است احوالپرسی میکنید. هنوز حبّی در وجود شما وجود ندارد، به مرور در روزهای بعدی که باهم صحبت میکنید، انس پیدا میشود و بعد از انس، علاقه ایجاد میشود بهگونهای که اگر روزی نیاید، دلتنگ او میشوید. انس هم ممکن است شدید شود و به عشق برسد.
۳- کمال: وقتی میبینید که کسی انسان باکمالی است و انسان واقعی است، او را دوست خواهید داشت. در مقابل اگر کمالات نداشته باشد، از او زده میشوید.
ممکن است اسباب دیگری هم برای حب وجود داشته باشد اما سبب حب معمولا این سه مورد است.
مراتب حب
حب مراتبی دارد؛ ممکن است در مرتبه پایین باشد یا مرتبه بالاتر یا در مرتبه بالای آن باشد که به آن عشق گفته میشود. شما عاشق نماز هستید. دیدهام افرادی که چون نماز شبش تأخیر افتاده، اشک میریزد و گریه میکند. اگر نماز اولوقتش دیر شود، ناراحت میشود. جوانهای ما که در جبههها شهید شدند، گریه میکردند که اجازه دهید ما به جبهه بیاییم. سنش پایین بود اما عشق به شهادت داشت، جان خود را داد و فداکاری کرد. این یک مقام است و هرکسی چنین مقامی ندارد. اگر در نماز این حب و عشق وجود داشته باشد به مقامات میرسد اما اگر عشق نباشد، به مقامات عالیه هم نخواهد رسید.
استاد اخلاق، مرحوم آیتالله قاضی میفرمود: «نمیدانم که در بهشت هم نماز هست یا نه؟ من عشق به نماز دارم». شهید مطهری وقتی به نماز میایستاد با عشق خاصی اذانش را میخواند، اقامه را با حال خاصی میخواند، نمازش را با توجه میخواند. اینکه میگویند نماز را سبک نشمارید، یعنی چه؟ یعنی نماز را بخوانیم؟ بله نماز را بخوانید اما به نماز اهمیت بدهید. برخی کارهای دنیایشان را انجام میدهند و سپس که تمام شد، نمازشان را هم میخوانند اما برخی هم هستند که ابتدا نماز میخوانند و سپس به دنبال کار میروند.