1403/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه پول/تورم و کاهش ارزش پول /لزوم جبران کاهش ارزش
خلاصه جلسه گذشته: سخن در بحث فقه معاصر درباره کاهش ارزش پول بود که آیا جبران کاهش ارزش پول، لازم است؟ فقهایی مانند آیتالله سیستانی، آیتالله سبحانی و گروهی از فقها که جبران را لازم نمیدانند، ادلّهای را بیان کردهاند.
دلیل دیگر
یکی از ادله این فقها این است که در روایات اهلبیت علیهالسلام، جبران کاهش ارزش، بیان نشده است. اگر این جبران لازم بود، باید در روایات بیان میشد. حال که در روایات نیامده، معلوم میشود که لازم نیست.
اشکال
در زمان اهلبیت علیهمالسلام، پول از طلا و نقره بوده، ارزش واقعی داشته و اینگونه نبوده که ارزشش کاسته شود تا از معصوم بپرسند که آیا جبران کاهش ارزش پول، لازم است یا خیر و معصوم نیز پاسخ دهد که جبران آن لازم است. هنگامی که پول، طلا و نقره باشد، ارزشش کم نمیشود. هنگامی که حکومتی ساقط شود، این پولهای اعتباری هیچارزشی ندارد، ولی در گذشته با تغییر حکومتها، آن پولها ارزش داشت؛ چون طلا و نقره بود. به همین دلیل بود که فقهای صدر اسلام نیز از این مسئله بحثی نکردهاند و مسئلهای نوپدید و مستحدثه است.
درست است که در گذشته برخی از کالاها گران میشدند، اما این تورم نیست. معنای تورم، گرانشدن برخی از کالاها نیست، بلکه گرانشدن همه یا بیشتر کالاها و خدمات است.
ادعای وجود تورم در صدر اسلام
برخی مدعی هستند که در روایات نیز جبران کاهش ارزش پول وارد شده است. «و قيل لرسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم: لو أسعرت لنا سعرا فإن الأسعار تزيد و تنقص، فقال عليهالسلام: ما كنت لألقى الله عزوجل ببدعة لم يحدث لي فيها شيئا فدعوا عباد الله يأكل بعضهم من بعض».[1]
کسی از پیامبر صلىاللهعليهوآله درخواست نمود که کاش قیمتها را تعیین کند تا نوسان نداشته باشد. پیامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: نمیخواهم که خداوند را ملاقات کنم درحالیکه بدعت در دین گذاشتهام و حالآنکه فرمانی از سوی خداوند برای من نیامده است. مردم را رها کنید تا کار خود را انجام دهند؛ مردم از یکدیگر استفاده میکنند.
استدلال شده که در زمان صدر اسلام نیز تورم بوده است. «اسعار» یعنی همه قیمتها نوسان داشته است. پیامبر در کار مردم دخالت نکرد تا مردم با عرضه و تقاضا قیمتها را مشخص کنند.
اشکال: به نظر ما این روایت، مسئله تورم را بیان نمیکند. این روایت میخواهد بگوید که برخی از کالاها در مواردی گران یا ارزان میشود. در مسئله تورم، ارزانشدن نیست. در این سالها کالاها ارزان نشده و همه قیمتها بالا رفته است. ممکن است پس از گرانشدن، مقدار اندکی کاهش قیمت باشد، و برخی خوشحال شوند که قیمت پایین آمده، اما این در راستای همان افزایش قیمت است. در این روایت «تزيد و تنقص» دال بر تورم نیست، بلکه گرانشدن برخی از اجناس است و شاهدش، روایات دیگر است که در زمانی مانند جنگ یا خشکسالی، برخی از کالاها مانند گندم، گران میشده است.
روایت اول: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ قَدْ تَزَيَّدَ السِّعْرُ بِالْمَدِينَةِ كَمْ عِنْدَنَا مِنْ طَعَامٍ قَالَ قُلْتُ عِنْدَنَا مَا يَكْفِيكَ أَشْهُراً كَثِيرَةً قَالَ أَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ لَيْسَ بِالْمَدِينَةِ طَعَامٌ قَالَ بِعْهُ فَلَمَّا بِعْتُهُ قَالَ اشْتَرِ مَعَ النَّاسِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ قَالَ يَا مُعَتِّبُ اجْعَلْ قُوتَ عِيَالِي نِصْفاً شَعِيراً وَ نِصْفاً حِنْطَةً فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ أَنِّي وَاجِدٌ أَنْ أُطْعِمَهُمُ الْحِنْطَةَ عَلَى وَجْهِهَا وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ قَدْ أَحْسَنْتُ تَقْدِيرَ الْمَعِيشَةِ».[2]
در مدینه برخی از قیمتها بالا رفت. امام صادق علیهالسلام به معتّب فرمود: نگاه کن ببین که چه مقدار طعام داریم؟ معتب به امام عرض کرد که طعام بسیاری داریم و تا چند ماه پاسخگوی نیاز است. امام علیهالسلام فرمود: همه آنها را از انبار بیرون بیاور و بفروش. [فروختن باعث افزایش عرضه شده و قیمتها پایین میآید]. معتّب عرضه داشت: طعام در مدینه کمیاب است و اگر بفروشیم، خودمان چه کنیم؟ امام علیهالسلام فرمود: بفروش! هنگامی که همه را فروختی مانند مردم، نیاز روزانه را خریداری کن. غذای ما را نیمی گندم و نمی جو بگذار. خدا میداند که میتوانم غذای خانواده را همه از گندم قرار بدهم، اما دوست دارم که خداوند ببیند که مانند مردم دیگر زندگی میکنم.
اینگونه نیست که هر مسئولی که دارد، باید بهترین زندگی را داشته باشد، بلکه باید مانند دیگران زندگی کند.
این روایت دلیلی بر تورم نیست، بلکه در زمان خاصی، گندم گران شده است و نگهداری و انبار گندم، درست نیست. این روایت شاهدی بر روایات پیشین است که آنچه نوسان داشته، گندم بوده است نه همه کالاها.
نکتهای که باید توجه داشت این است که طلا و نقره جزء کالاها بوده و اگر کالاها گران بشوند، آنها نیز گران میشوند. اکنون، پول جدا از کالاست؛ ازاینرو کالا گران میشود و ارزش پول، کم میشود.
روایت دوم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: أَصَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ غَلَاءٌ وَ قَحْطٌ حَتَّى أَقْبَلَ الرَّجُلُ الْمُوسِرُ يَخْلِطُ الْحِنْطَةَ بِالشَّعِيرِ وَ يَأْكُلُهُ وَ يَشْتَرِي بِبَعْضِ الطَّعَامِ وَ كَانَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام طَعَامٌ جَيِّدٌ قَدِ اشْتَرَاهُ أَوَّلَ السَّنَةِ فَقَالَ لِبَعْضِ مَوَالِيهِ اشْتَرِ لَنَا شَعِيراً فَاخْلِطْ بِهَذَا الطَّعَامِ أَوْ بِعْهُ فَإِنَّا نَكْرَهُ أَنْ نَأْكُلَ جَيِّداً وَ يَأْكُلُ النَّاسُ رَدِيّاً».[3]
در مدینه گرانی و قحطی روی داد تا جایی که ثروتمندان نیز ناچار شدند که گندم را با جو مخلوط کنند. امام صادق علیهالسلام در ابتدای سال، گندم خوب خریده بود و در انبار داشت. امام علیهالسلام به برخی از خادمان خود فرمود: برای ما جو بخر و با این گندم، مخلوط کن یا این گندمها را بفروش؛ زیرا برایم ناگوار است که ما غذای خوب بخوریم درحالیکه غذای مردم، خوب نیست.
اگر این روش معصوم علیهالسلام را بپذیرم و عمل کنیم، جامعه ما چه خوب میشود. اکنون حدود 80 درصد مردم، فقیر هستند و توانایی گذران زندگی ندارند و آخر ماه که میشود باید قرض کنند. آیا ما هم اینگونه زندگی میکنیم؟
این روایت نیز مربوط به گرانی گندم در زمان خاصی است نه تورم و گرانی همه کالاها.
«و عن علي، عن أبيه، عن إسماعيل بن مرار، عن يونس وابن أبي عمير جميعا، عن أبي أيوب الخراز، عن محمد بن مسلم قال: ولد لابي جعفر عليهالسلام غلامان جميعا، فأمر زيد بن علي أن يشتري له جزورين للعقيقة، و كان زمن غلاء، فاشترى له واحدة و عسرت عليه الاخرى، فقال لابي جعفر عليهالسلام: قد عسرت علي الاخرى، فأتصدق بثمنها؟ قال: لا، اطلبها حتى تقدر عليها، فإن الله عز و جل يحب إهراق الدماء و إطعام الطعام».[4]
دو پسر برای امام باقر علیهالسلام به دنیا آمد. حضرت به زید بن علی فرمان داد که دو شتر برای این بچهها عقیقه کند. آنهنگام، شتر گران بود؛ ازاینرو یک شتر خرید و سخت بود که دو شتر بخرد. ماجرا را برای امام باقر علیهالسلام نقل کرد و درخواست نمود که پول آن را صدقه بدهد. امام مخالفت کرد و فرمود که آنقدر بگردد تا شتر بیابد و آن را قربانی کند و فرمود: خداوند قربانیکردن و اطعام مؤمنان با آن را دوست دارد.
این روایت نیز درباره یک کالای خاص است نه گرانی همه کالاها؛ بنابراین از مجموع روایات استفاده میشود که در عصر اهلبیت علیهمالسلام گرانی برخی از کالاها بوده، اما تورم بهمعنای گرانی همه کالاها، نبوده است.