1402/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بیمه/ ماهیت بیمه/ راهکار دوم تصحیح بیمه
خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در فقه معاصر درباره «عقد بیمه» بود که آیا عقد بیمه جزء عقود توقیفیه شرعیه هست یا نه؟ به این نتیجه رسیدیم که عقد بیمه شبیه به عقد ضمان است. بحث دیگری مطرح شد که اگر بیمه در هیچ کدام از عقود شرعی داخل نبود، آیا راه دیگری برای تصحیح آن وجود دارد؟ گفتیم که ادلهای از آیات و روایات وجود دارد مبنی بر اینکه عقود جدید میتوانند صحیح باشند، مشروط به اینکه اگر عرف و عقلا میپذیرند و مخالف نهی شارع نیستند.
قرآن کریم میفرماید: ﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَينَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ﴾؛[1] ای کسانی که ايمان آوردهايد! اموال يکديگر را بهباطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اينکه تجارتی با رضايت شما انجام گيرد.
«لا تأکلوا» یعنی «لا تتصرفوا» تصرف ناحق نداشته باشید. خانه را که میخرند، «اکل» نیست بلکه مقصود، استعمال غالبی است. باء در «بالباطل» برای سببیت است یعنی تصرف در اموال با سبب باطلی نباشد. ﴿إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ﴾، میفهماند که اگر تجارتی با رضایت باشد، اشکالی ندارد و حق است نه باطل. رضایت، سبب تجارت حق است نه باطل. «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» صددرصد، شامل بیع، صلح، مضاربه و ... که با رضایت همراه است، میشود.
اطلاق آیه که در مقابل باطل قرار گرفته اقتضا میکند که شامل هر تجارتی در اینجا باشد. از این آیه، علیّت فهمیده میشود؛ یعنی «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» علت است برای صحت همه عقدها که اگر تجارت و تراضی باشد، صحیح است. در برخی از موارد، مانند نکاح، وصیت، وقف و ... شبهه است که آیا داخل در مصادیق تجارت است یا نه؟ کسی که نسبت به ثلث اموال خود با رضایت، وصیتی میکند، آیا داخل در تجارت با تراضی است؟ کسی که با رضایت ازدواج میکند، آیا تجارت است؟
مرحوم امام خمینی میگوید: «و من هنا يمكن التوسعة في السبب الحقّ لكلّ ما هو سبب حقّ لدى العقلاء لتحصيل المال، كسائر المعاوضات العقلائيّة غير البيع».[2]
هنگامی که حلیت را از «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» استفاده کردید، بیمه نیز داخل در آن است. علت استنباطی از آیه میتواند توسعه داده شود، «العلة یعمّم و یخصّص».
تجارت، اختصاص به بیع ندارد، بلکه شامل صلح، اجاره و ... میشود. حتی شامل حیازت که شخصی زمین موات را احیا میکند نیز میشود. صید نیز «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» است. برخی آن را توسعه داده و نکاح را هم شامل دانستهاند؛ زیرا وجود رضایت مهم است، هرچند نامش تجارت نباشد اما منافعی برای طرفین وجود دارد.
«و بالجملة: استفادة صحّة جميع المعاملات بالمعنى الأخصّ كالبيع، و الصلح، و الإجارة و نحوها منها بلا إشكال، و استفادة صحّة نحو الوصيّة و الوقف و الحيازة محتملة».[3]
نوع استثنای در آیه
استثنایی که در آیه وجود دارد، کدام قسم از استثنا است؟ آیا استثنای متصل است یا منقطع؟ آیا «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» جزء باطل بوده و خارج شده یا جزء باطل نیست؟ در مثال «جاء القوم الّا زیدا» زید، جزء قوم و متصل به آن است و در مثال «جاء القوم الّا حمارا» حمار، جزء قوم نیست و از آن منقطع است. در این آیه نیز، «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» از ابتدا جزء باطل نبوده و استثنای منقطع است. استثنای در آیه را چه منقطع و چه متصل بدانیم، نتیجه بحث، یک چیز است.
آیا اصل در استثنا، متصل است یا منقطع؟ برخی گفتهاند که اصل آن است که متکلم از استثنای متصل استفاده کند و برخی گفتهاند که استفاده از استثنای منقطع نیز مطابق با بلاغت است.
معنای «جاء القوم الّا حمارا» چیست؟ یک برداشت این است که همه قوم آمد حتی زن و بچهها نیز آمدند. برداشت دیگر این است که قوم آمد اما مرکبهای خود را نیاورد. به عبارت دیگر، بدون مرکب آمدند.
مثال دیگر: ﴿فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ ﴿إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ﴾،[4] استثنای در این آیه نیز منقطع است؛ زیرا ابلیس جزء ملائکه نیست، بلکه موجودی از جن بود که در کنار ملائکه، عبادت میکرد اما بهدلیل تکبری که داشت، از فرمان سجده برای آدم، سرپیچی کرد.
مثال دیگر: ﴿لَا يسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا﴾ ﴿إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا﴾.[5] در بهشت، لغو و سخن گناهآلود نمیشنوید مگر سلام، تسبیح، محبت، عنایت، لطف و ... . سلام، داخل در لغو نیست تا از آن خارج شود؛ پس استثنا در اینجا منقطع است.
با این مثالهای قرآنی معلوم میشود که استثنای منقطع، خلاف اصل نیست و آیه ﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَينَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ﴾[6] نیز استثنای منقطع است و اشکالی ندارد. در کلام بلیغ، گاهی استثنا را منقطع میآورند.
اشکال: آیه ﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[7] را در جلسات گذشته معنا کردیم. مراد از «العقود» چیست؟ اگر «اوفوا بالعقود الشرعیة» باشد، تحصیل حاصل است و اگر معنایش «اوفوا بالعقود العقلائیة أو العرفیة» باشد، معنای درستی است؛ همانگونه که شیخ انصاری رحمهالله بر این باور بود.[8] در آیه ﴿إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ﴾ نیز، تجارت عرفی است و رضایت نیز عرفی است؛ زیرا اگر تجارتی شرعی باشد، دور لازم میآید و تحصیل حاصل است. آیه میگوید، این تجارتها و رضایتهای عرفی شما درست است و اشکالی ندارد؛ بیمه نیز مصداقی از «تجارة عن تراض» است، اما صاحب جواهر، مراد از آیات را عقود و تجارتهای شرعی میداند.[9]