درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقوّمات غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در شرایط تحقّق غیبت بود و اینکه آیا غیبت فقط با قول محقّق می‌شود یا با فعل و اشاره نیز محقّق می‌شود؟ چیزی نمی‌گوید ولی اشاره‌ای می‌کند که با آن اشاره شخص مقابل ناراحت می شود دسته‌ای قائل شده‌اند به اینکه غیبت اعم از قول و فعل است

یکی از ادلّه‌ای که بر این قول ذکر کرده‌اند روایتی است که عایشه از پیامبر (ص) نقل کرده است «ما روي عن عايشة أنها قالت: دخلت علينا امرأة فلما ولت أومأت بيدي أي قصيرة فقال صلى الله عليه وآله: اغتبتيها»[1] عایشه می‌گوید من خدمت پیامبر بودم که یک خانمی وارد شد که قد کوتاهی داشت وقتی که رویش طرف دیگر بود، من با دستم اشاره کردم که قدش کوتاه است پیامبر (ص) فرمود: غیبت کردی

این روایتی است که عایشه نقل کرده و اینکه عایشه اعتبار دارد یا نه یک بحث است، اما این روایت جنبه سیاسی ندارد که عایشه مثلاً قصد دروغ داشته باشد و داعی بر کذب در اینجا وجود ندارد این روایت مورد استدلال بعضی از علما واقع شده و بعضی نیز به خاطر ضعف سند، این روایت را به عنوان مؤیّد ذکر کرده‌اند

مرحوم نراقی فرموده‌اند که ما این نظر را قبول نداریم؛ زیرا شما علّت را استنباط کرده‌اید و در کلمات لغویین و روایات، تعبیر به قول، ذکر یا تکلّم شده لذا غیبت آن است که با لسان و گفتار باشد و روایت عایشه هم ضعیف است لذا دلیلی نداریم که فعل هم غیبت محسوب شود[2]

در توضیح کلام ایشان می‌گوییم: ما یک علّت منصوصه داریم و یک علّت مستنبطه، «الخمر حرام لأنّه مسکر» این علّت منصوصه است چون در روایت علّتش ذکر شده است یک علّت هم هست که در روایت ذکر نشده ولی ما فکر می‌کنیم که علّت حکم، این است؛ مثلاً در روایت آمده که «الغیبة أن تقول فی اخیک ما یکره» چیزی بگویی که باعث ناراحتی او شود، نه کاری کنی که او ناراحت شود گفتن خصوصیت دارد و شامل فعل نمی‌شود ممکن است در جامعه خیلی کارها انجام شود که دیگران ناراحت شوند، این غیبت نیست اگر علّت منصوصه باشد که العلّة تعمِّم و تُخصِّص ولی علت مستنبطه حجیّت ندارد

اشکال: به نظر ما فرمایش مرحوم نراقی درست نیست، اولاً علّت مستنبطه که شما گفتید علّت مستنبطه قطعیه است نه ظنّیه؛ یعنی یقیناً حرمت غیبت به خاطر این است که هم افشاء سرّ است و هم باعث ناراحتی شخص می‌شود؛ لذا می‌توانیم بگوییم به اولویت قطعیّه است نه اینکه ظن داریم و احتمال می‌دهیم در آیه قرآن آمده که: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[3] از این آیه شریفه برداشت می‌شود که عذاب الیم برای جایی است که حبّ شیوع فاحشه در میان باشد، حال این کار با قول باشد یا فعل فرقی نمی‌کند «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ»[4] در این آیه هم بحث قول نیست بلکه فرموده: کاری کنی که گوشت برادر مؤمنت را بخوری ثانیاً این یک امر عقلایی است و در هر دین و مذهبی هم همین مطلب وجود دارد، کسانی که کافر هستند و هیچ دینی هم ندارند، توهین کردن به هر شکلی که باشد را حرام می‌دانند پس بحث غیبت تعبّدی نیست که بگوییم اینجا باید قول باشد و اگر قول نباشد غیبت نیست لذا اولویّت قطعیه در اینجا محقّق است

مرحوم کاشف الغطاء فرموده‌اند که اهانت کردن با فعل و اشاره موضوعاً غیبت نیست ولی حکماً غیبت است؛ یعنی اهانت کردن با فعل و اشاره حرام است و در حکم غیبت بلکه گناهش از غیبت هم بالاتر است ولی غیبت نیست اطلاق غیبت بر اشاره عایشه با دست، به زن کوتاه قد در حدیث نبوی هم از باب مجاز است نه حقیقت[5]

به نظر ما اولاً دلیل حرمت اهانت با فعل و اشاره، همین ادلّه غیبت است و وقتی که دلیل حرمت این‌گونه اهانت کردن، آیات و روایاتی است که در مورد غیبت وارد شده است، معلوم می‌شود، ملاکاً و موضوعاً داخل در غیبت است لذا اینکه می‌فرماید موضوعاً غیبت نیست و حکماً غیبت است، مورد اشکال است که اگر موضوعاً غیبت نیست پس بگویید حرام است و گناه بزرگی انجام داده، نه اینکه بگویید حکماً غیبت است چون اگر موضوع، صدق می‌کند، غیبت است و اگر صدق نمی‌کند، حکم غیبت را هم ندارد و فقط گناه است ثانیاً مجاز بودن قول پیامبر (ص) در این روایت، دلیلی ندارد

قول دوّم: این است که غیبت منحصر به ذکر و کلام است[6]

به نظر ما این حرف درست نیست اطلاق قول و تکلم در روایات به‌خاطر مورد غالب است حرمت غیبت تعبد محض نیست بلکه حرمتش عقلایی است بنای عقلا حرف شما را قبول ندارد، از روایات هم این مطلب استفاده نمی‌شود، عرف متشرّعه هم این را قبول ندارد و فرقی بین قول و فعل نمی‌گذارند

مقام دوّم: در حکم غیبت

همه فقها اتفاق نظر دارند که غیبت حرام است

دلیل اوّل: آیات:

از جمله آیات، آیه شریفه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ»[7]

 


[1] بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج72، ص224- ط دارالاحیاء التراث.
[2] مستند الشّيعة، أحمدالنّراقي، ج14، ص164.
[3] سوره نور، آيه 19.
[4] سوره حجرات، آيه 12.
[5] أحكام المتاجر المحرمة، الشيخ مهدي كاشف الغطاء، ج1، ص162.
[6] مستند الشّيعة، أحمدالنّراقي، ج14، ص164.
[7] سوره حجرات، آيه 12.