درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقوّمات غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در شرایط تحقق غیبت بود. گفتیم که برای تحقق غیبت، یکی از دو عنوان کراهت و کشف ستر کفایت می‌کند؛ اما اینکه قصد انتقاص و تحقیر در تحقّق غیبت لازم است یا نه؟ مورد بحث است. در آیه شریفه «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ»[1] از جمله «أَيُحِبُّ» برداشت می‌شود که این شخص، دوست دارد و تصمیم دارد که گوشت برادرش را بخورد و او را کوچک کند. بعضی از علما برداشت کرده‌اند که از این آیه می‌توان برداشت کرد که قصد انتقاص در غیبت شرط است.

در جواب به این گروه، گفته شده: از این آیه شریفه قصد انتقاص برداشت نمی‌شود چرا که وقتی شخصی غیبت می‌کند قصد ندارد که گوشت برادر مؤمنش را بخورد، ولی خداوند متعال می‌فرماید به وسیله غیبت، در حقیقت دارید گوشت برادر مؤمنتان را می‌خورید. غیبت کاری است که چنین اثری را دارد هرچند انسان هم متوجّه نیست که چه کار می‌کند. شما قصد سبب کرده‌اید نه قصد مسبّب ولی آثار مسبّب بر شما بار می‌شود. ممکن است قصد انتقاص و کوچک کردن در بین نباشد ولی در عمل کوچک کردن و انتقاص، محقّق می‌شود.

نکته دیگر این است که در کتاب صحاح اللغة جمله‌ای آمده که: «الغیبة ان یتکلّم خلف انسان مستور بما یغمّه لو سمعه»[2] معنای مستور در اینجا چیست؟

معنای اوّل: اینکه مستور صفت برای انسان باشد به این معنا که بعضی از انسان‌ها علناً مرتکب گناه و فسق می‌شوند و بعضی‌ها مخفیانه گناه انجام می‌دهند. حال بحث است کسی که متجاهر به فسق است، در مورد فسق علنی غیبت کردنش اشکال ندارد؛ با توجه به این مقدمه معنای این جمله چیست؟ غیبت آن است که انسان پشت سر انسانی که مستور است، حرفی بزند که اگر بشنود ناراحت شود. انسان مستور هم گفتیم که در مقابل متجاهر به فسق است، پس اگر متجاهر به فسق بود غیبت کردنش اشکال ندارد.

معنای دوّم: مستور صفت برای أن یتکلّم باشد، یعنی از عیبی که مخفی است صحبت می‌شود؛ بنابراین اگر شما عیب مخفی شخصی را بیان کنید غیبت است؛ به این معنا که اگر عیب ظاهری شخصی را بیان کنید غیبت نیست، مثلاً در مورد شخصی که کور است، گفته شود آن کور چنین گفت.

به نظر ما مستور قید اضافه‌ای است و می‌خواهد چیزی را خارج کند، حال یا در مقابل متجاهر به فسق است و یا در مقابل عیب آشکار و در صورتی تعریف صحاح اللغة مؤید شرط «ماستره الله» است که معنای دوّم را اراده کنیم.

روایتی در اینجا وجود دارد که این مسأله را تأیید می‌کند: «محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن سنان قال: قلت له: عورة المؤمن على المؤمن حرام؟ قال: نعم، قلت: يعني سفلته؟ قال: ليس حيث تذهب إنما هو إذاعة سره»[3]

رجال حدیث: محمد بن یعقوب کلینی، امامی و ثقه است. محمد بن یحیی عطار، امامی و ثقه است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری، امامی و ثقه است. حسن بن محبوب سرّاد، امامی و ثقه است. عبدالله بن سنان مولی بنی هاشم، امامی و ثقه است. لذا روایت صحیحه است.

سائل از امام (ع) سؤال می‌کند که عورت مؤمن برای مؤمن حرام است؟ حضرت می‌فرماید: بله. سائل می‌پرسد: یعنی عورت ظاهری؟ حضرت می‌فرماید: مقصود آن نیست؛ بلکه آبروی مؤمن را باید حفظ کرد و اسرار او را نباید افشا کرد.

این روایت دلالت می‌کند بر اینکه اگر آبروی انسانی را ببریم، حرام است؛ اما این‌که عنوان غیبت صدق می‌کند، از روایت استفاده نمی‌شود؛ چون اسمی از غیبت به میان نیامده است. چون از افشا کردن سرّ، به عنوان یک حرام نام برده شده، لذا از این روایت به عنوان مؤیّد می‌توان استفاده کرد.

روایت دیگر: «محمد بن علي بن الحسين في كتاب (عقاب الأعمال) عن محمد بن موسى بن المتوكل، عن محمد بن يحيى، عن سهل بن زياد، عن يحيى بن المبارك، عن عبدالله بن جبلة، عن محمد بن فضيل، عن أبي الحسن موسى عليه‌السلام قال: قلت له: جعلت فداك، الرجل من أخواني يبلغني عنه الشيء الذي أكرهه، فأساله عنه فينكر ذلك وقد أخبرني عنه قوم ثقات، فقال لي: يا محمد كذب سمعك وبصرك عن أخيك، فإن شهد عندك خمسون قسامة وقال لك قولا فصدقه وكذبهم، ولا تذيعن عليه شيئا تشينه به، وتهدم به مروءته، فتكون من الذين قال الله: إن الذين يحبون أن تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب أليم في الدنيا والآخرة»[4]

رجال حدیث: محمد بن علی بن حسین ابن بابویه، امامی و ثقه است. محمد بن موسی بن متوکل، امامی و ثقه است. محمد بن یحیی عطار، امامی و ثقه است. سهل بن زیاد آدمی، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. یحیی بن مبارک، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی است و وثاقتش ثابت نشده است. عبدالله بن جبلة کنانی، واقفی و ثقه است. محمد بن فضیل صیرفی، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی است و وثاقتش ثابت نشده است.

افشا نکنید چیزی را که باعث ناراحتی انسانی می‌شود و مروّت و شخصیت انسانی را زیر سؤال نبرید که اگر این کار را بکنید، مصداق این آیه شریفه می‌شوید که «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[5]

این روایت مورد استدلال مرحوم شیخ[6] قرار گرفته که هر چیزی که باعث ناراحتی یک انسان شود، مصداق غیبت است. این روایت می‌تواند مؤیّد باشد. بر خلاف مرحوم خویی که کراهت را از مقومات غیبت نمی‌دانستند.


[1] سوره حجرات، آيه 12.
[2] الصحاح تاج اللغه وصحاح العربيه، الجوهري، أبو نصر، ج1، ص196.
[3] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص294، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص295، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[5] سوره نور، آيه 19.
[6] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج1، ص326.