درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقوّمات غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: در جلسات قبل در مورد غیبت و شرایطی که در تحقق غیبت لازم است، مطالبی بیان شد. یکی از شرایطی که برای غیبت ذکر شده، اشتراط الکراهة است. اشتراط الکراهة به این معنی که انسان پشت سر شخص دیگر صحبتی کند که باعث ناراحتی او شود. برای اثبات این شرط برای غیبت به روایاتی استدلال شد که در جلسه گذشته بعضی از آن روایات مطرح شد.

از جمله روایاتی که به آن استدلال شده این روایت است که: «العياشي في ( تفسيره ) عن عبدالله بن حماد الأنصاري ، عن عبدالله بن سنان قال : قال أبو عبدالله عليه‌السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ...»[1]

رجال حدیث: عیاشی، ثقه است. عبدالله بن حماد انصاری، مورد اختلاف است اما به نظر ما ثقه است. عبدالله بن سنان، امامی و ثقه است. با توجه به سلسله روات این حدیث می‌گوییم که این روایت مرفوعه است چون عبدالله بن حماد انصاری از اصحاب امام کاظم(ع) است و عیاشی در دوران غیبت صغری زندگی می‌کرده است و طبیعتاً عیاشی نمی‌تواند از او روایت نقل کند.

در این روایت هم آمده که معنای غیبت این است که شما یک عیب مستوری را بیان کنید. این روایت هم مورد استدلال آیت الله سبحانی واقع شده، و استفاده کرده‌اند که قید «یکرهه» از عبارت «ما قد ستره الله علیه» برداشت می‌شود.[2]

به نظر ما این روایت مؤید است و دلیل نمی‌باشد، چون این روایت بخاطر مرفوعه بودن، ضعیف است. ولی با این وجود ظهور در کراهت دارد.

روایت دیگر: «محمد بن يعقوب ، عن الحسين بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الحسن بن علي الوشاء ، عن داود بن سرحان قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الغيبة قال : هو أن تقول لأخيك في دينه مالم يفعل ، وتبث عليه أمرا قد ستره الله عليه لم يقم عليه فيه حد»[3]

رجال حدیث: محمد بن یعقوب کلینی، امامی و ثقه است. حسین بن محمد بن عامر، امامی و ثقه است. معلی بن محمد بصری، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. حسن بن علی وشاء، امامی و ثقه است. داود بن سرحان عطار، امامی و ثقه است. لذا سند این حدیث صحیح است.

از امام صادق(ع) در مورد غیبت سؤال می‌کند، حضرت می‌فرماید: پخش می‌کنی عیبی را که خدا پوشانده و حدّی هم بر او جاری نشده که مردم بفهمند.

آیت الله سبحانی به این روایت استدلال کرده‌اند که کراهت در غیبت شرط است.[4]

به نظر ما این روایت دلالت بر مدعا می‌کند چون ظهور در این دارد که عیب مستور برای غیبت شونده، مکروه و باعث ناراحتی می‌شود. سند این روایت هم که صحیح است و قابل استناد می‌باشد.

روایت دیگر: «عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن العباس بن عامر ، عن أبان ، عن رجل لا نعلمه إلا يحيى الأزرق قال : قال لي أبوالحسن عليه‌السلام : من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه مما عرفه الناس لم يغتبه ، ومن ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه ، ومن ذكره بما ليس فيه فقد بهته»[5]

رجال حدیث: محمد بن یحیی عطار، امامی و ثقه است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری، امامی و ثقه است. عباس بن عامر قصبانی، امامی و ثقه است. ابان بن عثمان احمر، امامی و ثقه است و از اصحاب اجماع می‌باشد. یحیی بن عبدالرحمن ازرق، امامی و ثقه است. لذا سند این روایت صحیح است.

آیت الله سبحانی به این روایت استدلال کرده‌اند و استفاده کرده‌اند که از این روایت، کراهت استفاده می‌شود.[6]

روایت دیگر: «عن علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس بن عبد الرحمن ، عن عبد الرحمن بن سيابة قال : سمعت أبا عبدالله عليه‌السلام يقول : الغيبة أن تقول في أخيك ما ستره الله عليه»[7]

رجال حدیث: علی بن ابراهیم بن هاشم قمی، امامی و ثقه است. محمد بن عیسی بن عبید، امامی و ثقه است. یونس بن عبدالرحمن، امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است. عبدالرحمن بن سیابة کوفی، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. لذا سند این روایت به نظر ما صحیح است.

ظهور این روایت هم در این است که عیوب مستور کسی را ذکر کردن، موجب کراهت او است. آیت الله سبحانی به این روایت استدلال کرده‌اند.[8]

به نظر ما این روایت هم مانند روایت سابق دلالت بر مدعا دارد.

قول دوم: عدم اعتبار کراهت: عدّه‌ای مانند مرحوم امام فرموده‌اند که کراهت در غیبت شرط نیست، نه در ماهیت غیبت و نه در مفهوم عرفی آن.[9]

به نظر ما ماهیت غیبت همان است که لغویون و فقها و روایات ذکر کرده‌اند و ظاهر کلمات آنها و همچنین عرف این است که کراهت مغتاب، در غیبت شرط است و ذکر چیزی که شخص از آن خوشش بیاید غیبت نیست.

دلیل قول دوم: روایات

از جمله روایات: «عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن العباس بن عامر ، عن أبان ، عن رجل لا نعلمه إلا يحيى الأزرق قال : قال لي أبوالحسن عليه‌السلام : من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه مما عرفه الناس لم يغتبه ، ومن ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه ، ومن ذكره بما ليس فيه فقد بهته»[10] [11]

اگر عیبی ذکر شود که مردم نمی‌دانند، غیبت است و اگر همه می‌دانند غیبت نیست. اطلاق روایت اقتضا می‌کند که کراهت شرط نیست. مرحوم نراقی[12] و مرحوم امام[13] به این روایت استدلال کرده‌اند.

به نظر ما درست است که روایت اطلاق دارد ولی اطلاق روایت، انصراف دارد به آنچه در روایات دیگر بیان شده، مانند «ذکرک اخاک بما یکرهه» یا «بما یغمه لو سمعه» لذا جمع بین این دو دسته از روایات به این است که «آن چیزی که مردم نمی‌دانند» به این معناست که وقتی مردم بفهمند، غیبت شونده ناراحت می‌شود.

روایت دیگر: «عن علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس بن عبد الرحمن ، عن عبد الرحمن بن سيابة قال : سمعت أبا عبدالله عليه‌السلام يقول : الغيبة أن تقول في أخيك ما ستره الله عليه و أما الأمر الظاهر مثل الحدة و العجلة فلا ، و البهتان أن تقول فيه ما ليس فيه»[14]

مرحوم نراقی[15] و مرحوم امام[16] به اطلاق این روایت استدلال کرده‌اند.

به نظر ما «ما ستره الله علیه» ظاهر در این است که خداوند ستّار العیوب است و وقتی کسی ما ستره الله را افشا کند، غیبت است، پس با سایر روایات که می‌فرماید «ذکرک اخاک بما یکرهه»، منافات ندارد. پس اطلاق این روایت نیز انصراف دارد.

روایت دیگر: «محمد بن يعقوب ، عن الحسين بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الحسن بن علي الوشاء ، عن داود بن سرحان قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الغيبة قال : هو أن تقول لأخيك في دينه مالم يفعل ، وتبث عليه أمرا قد ستره الله عليه لم يقم عليه فيه حد»[17]

مرحوم نراقی[18] و مرحوم امام[19] به اطلاق این روایت استدلال کرده‌اند. به نظر ما همان اشکالی که در دو روایت قبل وارد بود، در اینجا نیز وارد است.


[1] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص286، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[2] . المواهب في تحرير احکام المکاسب، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص577.
[3] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص288، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[4] . المواهب في تحرير احکام المکاسب، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص578.
[5] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص289، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[6] . المواهب في تحرير احکام المکاسب، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص578.
[7] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص288، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[8] . المواهب في تحرير احکام المکاسب، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص578.
[9] . المكاسب المحرمة، السيد روح الله الخميني، ج1، ص259.
[10] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص289، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[11] . با توجه به اینکه رجال این روایت و روایات بعدی، در همین درس بررسی شده لذا از تکرار آن خودداری شده است.
[12] . مستند الشّيعة، أحمدالنّراقي، ج14، ص159.
[13] . المكاسب المحرمة، السيد روح الله الخميني، ج1، ص259.
[14] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص288، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[15] . مستند الشّيعة، أحمدالنّراقي، ج14، ص159.
[16] . المكاسب المحرمة، السيد روح الله الخميني، ج1، ص259.
[17] . وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص288، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[18] . مستند الشّيعة، أحمدالنّراقي، ج14، ص160.
[19] . المكاسب المحرمة، السيد روح الله الخميني، ج1، ص259.