درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

96/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقوّمات غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: بحث در مقوّمات غیبت بود. یکی از مقوّمات غیبت این است که عیب در مغتاب وجود داشته باشد. در روایاتی که در باب غیبت وارد شده استفاده می‌شود که آن عیب باید در مغتاب باشد. پس در حقیقت باید عیب بیان شود تا غیبت صدق کند و هم عیبی که بیان می‌شود باید در مغتاب وجود داشته باشد. بعضی از روایات را در بحث گذشته خواندیم.

روایت پنجم: «وفي المجالس عن محمد بن موسى بن المتوكل، عن عبدالله بن جعفر الحميري، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن عبد الرحمن بن سيابة، عن الصادق جعفر بن محمد عليه‌السلام قال: إنّ من الغيبة أن تقول في أخيك ما ستره الله عليه ...».[1]

سند روایت: «فی المجالس» این روایت در امالی شیخ صدوق ذکر شده است. محمد بن موسی بن متوکل امامی و ثقه است. عبدالله بن جعفر حمیری امامی و ثقه است. احمد بن محمد بن عیسی اشعری امامی و ثقه است. حسن بن محبوب امامی و ثقه است. عبدالرحمن بن سیابه مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. لذا سند این روایت صحیحه است.

امام صادق (ع) در این روایت می‌فرماید: «إنّ من الغيبة» یعنی یکی از افراد غیبت این است که در مورد برادرت چیزی را بگویی که خدا بر او مخفی کرده است.

با استفاده از این روایت می‌توان به محقق خویی جواب داد. چرا که ایشان غیبت را «ما ستره الله علیه» می‌دانستند و «یکرهه» را دخالت نمی‌دادند؛ اما نظر ما این بود که یکرهه هم در غیبت دخیل است. حال از این روایت استفاده می‌کنیم که یک نوع از افراد غیبت «ما ستره الله علیه» است و ممکن است افراد دیگری هم داشته باشد مانند «ما یکرهه» که در روایات دیگر آمده بود.

عبارت «ما ستره الله علیه» در روایت طبق برداشت آیت‌الله سبحانی[2] به معنای عیبی است که مستور و مخفی است و در مغتاب وجود دارد. لذا سه قید در غیبت لحاظ می‌شود: عیب، مستور بودن و وجود داشتن در مغتاب.

روایت ششم: «العياشي في (تفسيره) عن عبدالله بن حماد الأنصاري، عن عبدالله بن سنان قال: قال أبو عبدالله عليه‌السلام: الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه...».[3]

سند روایت: عیاشی امامی و ثقه است. عبدالله بن حمّاد انصاری، مورد اختلاف است ولی به نظر ما ثقه است. عبدالله بن سنان مولی بنی هاشم، امامی و ثقه است. این روایت مرفوعه است چون عبدالله بن حمّاد از اصحاب امام کاظم (ع) است ولی عیاشی در زمان غیبت صغری است و روات بین آن‌ها حذف شده است.

به نظر ما: این روایت می‌تواند به عنوان مؤیّد کلام آیت الله سبحانی قرار گیرد.

قول دوم: عدم اعتبار عیب در تحقق غیبت.

مرحوم امام می‌فرمایند: «فالاظهر عدم اعتبار هذا القيد في عنوان الغيبة، فلو كان لعنوانها اثر خاص يترتب على من اغتاب مؤمنا بما ليس فيه كما لو قلنا: بوجوب الاستحلال منه أو الاستغفار له».[4]

مرحوم امام می‌فرمایند در غیبت لازم نیست عیب وجود داشته باشد. تهمت هم نوعی غیبت است. آثاری که برای غیبت وارد شده در مورد تهمت هم هست. مثلاً اگر گفتیم که غیبت کننده باید استغفار کند، معنایش این است که تهمت زننده نیز باید استغفار کند.

اشکال: به نظر ما: مسلّم است که گناه تهمت بیشتر از غیبت است. وقتی می‌گوییم که غیبت کننده باید استغفار کند به طریق اولی تهمت زننده باید استغفار کند. پس از این باب نیست که غیبت و تهمت یکی است بلکه از باب «دخول الاخفّ تحت الاشد» است یعنی وقتی حکمی برای اخفّ صادر شد، همان حکم به طریق اولی برای اشدّ ثابت است.

مرحوم امام در جواب به این اشکال می‌فرمایند: «فان الظاهر عدم اعتباره في معناه اللغوى والعرفي كما هو ظاهر كلام المصباح حيث قال: وان كان باطلا فهو الغيبة في بهت، وظاهر كلام الطبرسي المتقدم، والتعريف المحكى عن الشهيد الذى نسبه إلى المشهور، وكذا تعريفه الآخر، والظاهر منه حصر معنى الغيبة لدى الفقهاء بهما، وان عدم هذا القيد مفروغ عنه لديهم بل لدى غيرهم: وظاهر معقد الاجماع».[5] ایشان به کلام مصباح المنیر تمسّک جسته‌اند که آمده: اگر عیب در او باشد، غیبت است و اگر نباشد، غیبت در بهتان است. منتهی یکی غیبت اشدّ است و دیگری غیبت اخفّ. سپس به کلام شهید استناد می‌کنند که در یکی از کتابهایشان این مطلب را نوشته‌اند که غیبت بر دو نوع است: یکی غیبت اشدّ که تهمت است و دیگری غیبت اخفّ که همان غیبت است.

به نظر ما: اشکال بر کلمات مرحوم امام وارد است؛ همان‌طور که قبلاً هم بیان شد، لغویین با صراحت غیبت را تعریف کرده‌اند که اگر عیبی که بیان شده، در او وجود داشته باشد غیبت است و اگر در او وجود نداشته باشد بهتان است. در روایات هم همین مطلب بیان شده است. اگر منظور شما کلمات فقها باشد که بازهم به همین مطلب صراحت دارد و اگر منظور شما عرف عوام باشد که وقتی‌که مخالف با کلمات لغویین و فقها باشد، دلیل نمی‌شود. شما چطور قول یک لغوی را گرفته‌اید ولی قول بقیه را رها کرده‌اید و چطور به ظاهر کلام یک فقیه استدلال می‌کنید درحالی‌که صریح کلام بسیاری از فقها خلاف آن است؟

مرحوم امام در اینجا می‌فرماید: غیبت معنای عامی دارد که مشترک بین بهتان و غیبت است بلکه می‌توان از کلام عدّه‌ای از علماء استفاده کرد که این تقسیم برای غیبت یک امر حادث اصطلاحی است و اگر در این ظهور مناقشه شد، حداقل احتمال نزدیک وجود دارد.

به نظر ما: این احتمال ضعیف است و دلیل لازم دارد؛ هرچند در بعضی از روایات، غیبت در بهتان هم استعمال شده است اما در سایر کلمات معصومین این دو از هم جدا شده‌اند.

 


[1] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص282، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[2] المواهب في تحرير احکام المکاسب، الشيخ جعفر السبحاني، ج1، ص578.
[3] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص286، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[4] المكاسب المحرمة، السيد روح الله الخميني، ج1، ص259.
[5] المكاسب المحرمة، السيد روح الله الخميني، ج1، ص254.