درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

96/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعریف غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در مورد تعاریفی که در مورد غیبت ارائه شده، بود. چند تعریف را بیان نموده و نقد کردیم.

در تعاریف، اختلافاتی است که نشان دهنده ابهام در معنای غیبت است.

در برخی از تعاریف گفته شده است که غیبت در جایی است که «مما ستر الله علیه» باشد؛ یعنی نقص و عیبی که خداوند آن را مستور کرده است آشکار شود. مفهوم چنین شرطی آن است که اگر عیبی وجود دارد که گوینده و شنونده از آن مطلع هستند، غیبت در آنجا صدق نمی‌کند. اگر هر دو طرف عیب را می‌دانند، آیا شخصی که در موردش صحبت می‌کنند ناراحت نمی‌شود!؟ این بازگو کردن باعث ناراحتی شخص صاحب عیب می‌شود، آیا این عمل جایز است؟

نکته اصلی این است که آیا شرط در غیبت، «مما ستر الله علیه» است یا «ما یکره علیه»؟ مرحوم محقق خویی می‌فرماید شرط، «مما ستره الله علیه» است[1] و برخی از فقهاء می‌فرمایند شرط، «ما یکره علیه» است.[2]

یکی از نکات مورد ابهام در تعاریف غیبت، این است که آیا کلام باید پشت سر انسان باشد؟ یعنی اگر جلوی روی خودش گفته شود دیگر غیبت نیست. در این مورد مرحوم شهید در شرح لمعه می‌فرماید اگر روبرو گفته شود گناهش بیشتر است.

چگونگی رفع ابهام: برای رفع ابهام، باید روایات را بررسی کنیم تا ببینیم مقوّمات غیبت چیست. در بررسی روایات نیز باید چند نکته مورد توجّه قرار گیرد: 1ـ سند روایت 2ـ منطوق روایت 3ـ مفهوم روایت.

در بررسی روایات به این روایت رسیدیم:

روایت سوم: «الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا قَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَأَمَّا إِذَا قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيهِ فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً».[3]

این روایت از حیث سند مرفوعه می‌باشد چرا که برخی از طبقات روایی بین مرحوم نجاشی و عبدالله بن حمّاد مفقود است؛ بنابراین روایت ضیف السند است. از حیث منطوق، روایت مؤیّد این نکته است که غیبت جایی است که مطلب مخفی، آشکار و بیان شود.

روایت چهارم: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ رَجُلٍ لَا نَعْلَمُهُ إِلَّا يَحْيَى الْأَزْرَقَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ ع مَنْ ذَكَرَ رَجُلًا مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا عَرَفَهُ النَّاسُ لَمْ يَغْتَبْهُ وَ مَنْ ذَكَرَهُ مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا لَا يَعْرِفُهُ النَّاسُ اغْتَابَهُ وَ مَنْ ذَكَرَهُ بِمَا لَيْسَ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَهُ».[4]

سند روایت صحیح است و دلالت آن مؤید نظر مرحوم محقق خویی (قول به عیب مخفی) می‌باشد.

روایت پنجم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْغِيبَةِ قَالَ هُوَ أَنْ تَقُولَ لِأَخِيكَ فِي دِينِهِ مَا لَمْ يَفْعَلْ وَ تَبُثَّ عَلَيْهِ أَمْراً قَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ لَمْ يُقَمْ عَلَيْهِ فِيهِ حَدٌّ».[5]

ظاهراً روایت از حیث سند صحیح باشد. از عبارت «ما لم یفعل» معلوم می‌شود که در کلام ائمه، گاهی در مورد تهمت،‌ عنوان غیبت نیز استفاده می‌شده. همچنین از عبارت «ما ستره الله الخ» استفاده می‌شود که تا حدّ بر کسی اجرا نشده و عیب آشکار نشده، بیان نکنید. در این روایت هم کشف سِر، شرط است. علاوه بر این‌که از این روایت برداشت می‌شود که مورد غیبت، برادر مؤمن است نه اهل سنّت یا مسیحیان و ...، در حالی که در برخی روایات عنوان «رجل» مطرح شده است.

روایت ششم: «وَ فِي الْمَجَالِسِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ: ... وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص- قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا فِيهِ لَمْ يَجْمَعِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا فِي الْجَنَّةِ أَبَداً وَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا لَيْسَ فِيهِ فَقَدِ انْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ بَيْنَهُمَا وَ كَانَ الْمُغْتَابُ فِي النَّارِ خَالِداً فِيهَا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ».[6]

روایت به خاطر وجود «علقمة بن محمد» که امامی است امّا توثیقش ثابت نشده، حسنه است. در این روایت قید «مما ستره الله علیه» لحاظ نشده است بنابراین مؤید مرحوم خویی نمی‌تواند باشد.


[1] . مصباح الفقاهه، محقّق خوئی، ج1، ص508.
[2] . جامع المقاصد، محقّق کرکی، ج4، ص27، ط آلالبیت. مستند الشّیعه، محقّق نراقی، ج14، ص159، ط آلالبیت. الحدائق النّاضره، محقّق بحرانی، ج18، ص146، ط انشارات اسلامی.
[3] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص286، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص289، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص288، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعة، العلامة الشيخ حرّ العاملي، ج12، ص285، ابواب، باب، ح، ط آل البيت.