1403/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المكاسب المحرمة/ولایت از سوی جائر /مسوغات
خلاصه جلسه گذشته: سخن در علم فقه درباره پذیرش ولایت جائر بود که گفتیم این عمل، حرام است، مگر در مواردی که یکی از آن موارد، مورد اکراه بود. اگر انسانی اکراه شود، در این صورت، پذیرش ولایت جائر، جایز است. دراینباره دیدگاهی شیخ انصاری رحمهالله داشت که مورد پذیرش صاحب جواهر، امام خمینی و فقهای دیگری بود. شیخ انصاری رحمهالله معتقد است که ضرر متوجه هر کسی باشد، همان شخص وظیفه دارد که جلوی ضرر را بگیرد و دیگران نسبت به او وظیفهای ندارند. اگر بخواهیم بگوییم که دیگران وظیفه دارند که جلوی ضرر دیگری را بگیرند، حرج لازم میآید؛ لازم میآید که انسان، زندگی خود را رها کند و جلوی ضررهای دیگران را بگیرد.
صاحب جواهر رحمهالله میگوید: «لا يجب عليه تحمّل الضرر في رفع الإكراه مقدّمةً لتجنّب ظلم الغير؛ ضرورة معلوميّة سقوط وجوب المقدّمة بالعسر و الحرج و المشقّة و الضرر في سائر التكاليف الشرعيّة المطلقة، فيسقط حينئذٍ وجوب ذيها، فلا يجب عليه حينئذٍ نقل نفسه من موضوع الإكراه إلى موضوع الاختيار بما يضرّ بحاله ضرراً لا يتحمّل خصوصاً و قد صار بالإكراه كالآلة للمكره، بل ليس هو حينئذٍ إلّا كالأجنبيّ الذي يستطيع رفع الظلم عن مؤمن، بما يضرّ بحاله من مال أو نفس أو عرض».[1]
هر مقدمهای که همراه با عسروحرج باشد و ضرر داشته باشد، آن مقدمه لازم نیست. همه واجباتی که ضرری شدند، کنار میروند و وجوب ندارند. هنگامی که در کاری عسروحرج باشد، لازم نیست که آن کار را انجام دهیم. در محل بحث نیز اگر بنا باشد که من جلوی ضرر شما را بگیرم، برای من ضرر است. شما هم اگر قرار باشد جلوی ضرر من را بگیرید، برایتان عسروحرج است.
احکامی که در موضوع ضرر جعل شده، مانند خمس، زکات، جهاد و... با وجود عسروحرج و ضرر، برداشته نمیشوند، اما احکامی مانند، وضو، غسل، روزه و...، با وجود ضرر، برداشته میشود.
ما حاشیهای به دیدگاه شیخ انصاری رحمهالله داشتیم که اگر ضرر یسیر میسور و بدون حرجی بود، بر ما لازم است که جلوی آن را بگیریم. برای توضیح مطلب، فرض کنید که زمان شاه (حکومت جائر) از شما میخواهند که شغلی را بپذیرید. مثلاً میگویند که در اداره فرهنگ یا آموزشوپرورش، معلم شوید، یا در وزارت بهداشت، سرپرست قسمتی شوید. اگر جان، مال یا آبروی شما در خطر باشد، اشکالی ندارد و میتوانید این شغلها را بپذیرید. شما هم میگویید که در این شغلها وارد میشوم و چون مؤمن متدین هستم، میکوشم که سخن خلافی نگویم و کار خلافی مرتکب نشوم. گاهی به شما میگویند که باید قاضی شوید و شما میدانید که اگر قاضی شوید باید بهظلم، جان دیگری را بگیرید، اموال او را مصادره کنید یا آبروی او را از بین ببرید. اگر شما را تهدید کنند که اگر قضاوت را نپذیرید، جان، مال یا آبرویتان را از بین میبرند، آیا جایز است که این شغل را بپذیرید. در شغلهای دیگر اشکالی ندارد بروید، اما حق ندارید این شغل را بپذیرید که ناچار باشید، به جان، مال یا آبروی دیگران، تعرض کنید. من حاضر نیستم که مال یا آبروی هزاران نفر را ببرم از ترس اینکه مال یا آبروی من را از بین ببرید. اگر تعارض میان ضرر کم و ضرر زیاد بود، شما باعث ضرر زیاد نباش، هرچند که شما را اکراه میکنند و ضرر میکنید.
تفاوت اکراه و اضطرار این است که انسان مضطر، هیچ راهی ندارد، اما مکرَه با اراده و اختیار کاری را انجام میدهد. شما میخواهید با اراده و اختیار، هزاران مال یا آبرو را از بین ببرید. عیبی ندارد که آبروی شما برود، اما هزاران آبرو حفظ شود؛ لااقل به دست شما این کار انجام نشود.
شیخ انصاری رحمهالله معتقد است که وظیفه شرعی در برابر ضرر دیگران ندارید؛ هرچند که ضرر دیگری بسیار باشد و ضرر شما خیلی کم باشد. تفکر دیگر آن است که اگر با ضرر بسیار کم میتوانی جلوی ضرر بسیار را بگیری، باید این کار را بکنی. ضمان، بحث دیگری است که آن طرف مقابل باید ضرر شما را جبران کند.
نتیجه بحث این شد که در حکومت جائر یا کشورهای دیگر، اگر شغلی دولتی است؛ مانند معلم، وکیل، شهردار و... که حقوق دیگران از بین نمیرود، اشکالی ندارد؛ بهویژه که همراه با اکراه باشد. برخی از مسلمانان در برخی کشورها دارای احترام و جایگاهی هستند و میتوانند به مقامهایی دست یابند، مثلاً کسی تماس گرفت و پرسید که من میتوانم در کشور سوئیس، شهردار شوم، آیا بر من جایز است؟ اشکالی ندارد و گاهی میتواند جلوی برخی از ظلمها را بگیرد، هرچند که بهنوعی کمک به ظالم است.
آیتالله مکارم حفظهالله معتقد است که اگر عمل ظالمانه به کسی استناد داده شود، حرام است و نباید مرتکب شود، هرچند که مکره باشد، اما اگر مانند آلت و ابزار است و استناد عمل به کس دیگری داده شود، اشکالی ندارد. مثلاً در زمان شاه، ساواک در قم طلبهها را خیلی آزار داد و کتک میزد. گاهی مردم میگویند این مأمور بیچاره کارهای نیست، بلکه فلان فرد خبیث که دستور به این کار داده، مقصر است و این کار را کرده است. اگر تهدید کردند که جانت را میگیریم، در اینجا چارهای ندارد، اما در جایی که تهدید به گرفتن مال یا بردن آبرو میکنند، حق ندارد که با اراده و اختیار، این کار را بکند و مال یا آبروی دیگری را از بین ببرد. «و لكن هذا الدليل ... مبني على كون المقام من قبيل تحمّل الضرر لتوجّه الضرر إلى الغير بحسب مقتضيه، و لكن قد عرفت أنّ هذا مبني على كون المكره كالآلة، و قد عرفت أنّه ليس كذلك و هو ينافي الامتنان. و إطلاق كلام القوم لعلّه ناظر إلى ما إذا كان الضرر المتوعّد به ضررا كثيرا، و إلّا يبعد التزامهم بما ذكر».[2]
آیتالله سبحانی نیز میگوید: «إنّه لا يتحمّل الضرر المتوجّه إلى الغير حتّى يقال: إنّ تحمّل ضرر الغير حرج عظيم؛ كتحمّله ضرر السيل، بل أقصاه أنّه ترك الإضرار بالغير و إن كان هذا الترك ملازماً للإضرار بالنفس و ما يتوجّه إليه من العقوبة ليس هو الضرر الذي طلب منه إيقاعه على الغير».[3] من ضرر به غیر نمیرسانم، هرچند که برای من ضرر دارد. ضرر به دیگران حرام است و هرچند مقداری برای خود شخص، ضرر دارد.
البته به نظر ما تا جایی که انسان، اراده و اختیار دارد، نباید به غیر ضرر برساند.
در داستان عمّار، او حتی کفر بر زبان جاری کرد تا جانش حفظ شود و آیه قرآن در شأن او نازل و کارش را تأیید کرد؛ ﴿ إِلّٰا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ﴾.[4] امام خمینی رحمهالله به این آیه استدلال کرده است.[5]
اشکال شده که در داستان عمار و آیه، پای جان در میان است و مسئله آبرو یا مال نبود. درباره جان، همه جواز این کار را پذیرفتهاند. هنگامی که عمار از این کار ناراحت بود و خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسید، پیامبر به او فرمود که اگر بازهم از تو خواستند این کار را بکن و جانت را حفظ کن.
پاسخ داده میشود که شأن نزول، مخصص نیست؛ پس میتوان آن را درباره مال و آبرو نیز تعمیم داد.