1401/09/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: لهو/حکم تکلیفی لهو/ حرمت فیالجمله لهو
خلاصه جلسه گذشته: بحث در علم فقه درباره لهو بود. دیدگاه دوم این است که «اللهو حرام فی الجمله». معنای فیالجمله این است که برخی از موارد لهو حرام است و برخی حرام نیست. برای این مدعا باید ادلهای را اقامه کرد.
ادله حرمت فیالجمله:
دلیل اول: روایات:
روایت اول: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ[1] وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ[2] وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ[3] وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ[4] وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ[5] وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ[6] رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ[7] قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ[8] قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ[9] قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ[10] عَنِ الْأَعْمَشِ[11] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: الْإِيمَانُ هُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْكَبَائِرِ ... وَ الْكَبَائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ هِيَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ... وَ الْمَلَاهِي الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَكْرُوهَةٌ كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ».[12]
سند روایت ضعیف است.
ایمان آن است که واجبات انجام شود و گناهان کبیره، ترک شود. ... گناهان کبیره، حرام است که شامل میشود: شرک به خداوند ... ملاهی است که از یاد خدا بازمیدارد؛ مکروه است مانند غناء و نواختن موسیقی.
درباره معنای روایت دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: «والملاهی» عطف به سایر گناهان کبیره مانند شرک باشد؛ پس ملاهی یکی از گناهان کبیره است. در این صورت باید «مکروهة» را به معنای «محرمة» دانست.
احتمال دوم: واو در «والملاهی» استینافیه است. بیان گناهان کبیره تمام شده و امام علیهالسلام، حکم ملاهی را بیان میکند.
بیان دو گناه غناء و نواختن موسیقی، مؤیّد احتمال اول است اما با احتمال دوم، دلیلی بر مدعای حرمت فیالجمله لهو است.
روایت دوم: «سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّعِبِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ وَ شِبْهِهَا هَلْ يَصْلُحُ؟ قَالَ علیه السلام: لَا نَسْتَحِبُّ شَيْئاً مِنَ اللَّعِبِ غَيْرَ الرِّهَانِ وَ الرَّمْي».[13]
علی بن جعفر از امام کاظم (علیهالسلام) پرسید: آیا بازی چهارده و مانند آن جایز است؟ امام فرمود: هیچ بازی مستحب نیست مگر اسبدوانی و تیراندازی.
مفهوم روایت این است که بازیها حرام نیستند بلکه مباح هستند و تنها برخی از آنها مستحب است. سند و دلالت روایت، درست است.
دلیل دوم: اجماع
محقق سبزواری رحمهالله ادعا میکند: اجماع داریم که همه لهوها حرام نیست بلکه تنها برخی از آنها حرام است.[14]
دلیل سوم: ضرورت
محقق خویی رحمهالله ادعای ضرورت میکند: «لا خلاف بين المسلمين قاطبةً في حرمة اللهو في الجملة، بل هي من ضروريّات الإسلام».[15]
سخن شیخ انصاری رحمهالله
«إنّه إن أُريد به مطلق اللعب كما يظهر من الصحاح و القاموس؛ فالظاهر أنّ القول بحرمته شاذّ مخالف للمشهور و السيرة؛ فإنّ اللعب هي الحركة لا لغرض عقلائي، و لا خلاف ظاهراً في عدم حرمته على الإطلاق. نعم، لو خُصَّ اللّهو بما يكون عن بَطَرٍ و فسّر بشدّة الفرح كان الأقوى تحريمه، و يدخل في ذلك الرقص و التصفيق، و الضرب بالطشت بدل الدفّ، و كلّ ما يفيد فائدة آلات اللهو. و لو جعل مطلق الحركات التي لا يتعلق بها غرض عقلائي مع انبعاثها عن القوى الشهوية، ففي حرمته تردد».[16]
اگر گفته شود که همه بازیها لهو هستند، چانکه صحاح و قاموس گفتهاند، حرمتش شاذّ است و مخالف مشهور و سیره است. لعب، حرکتی است که غرض عقلایی بر آن مترتب نمیشود. در حرام نبودن مطلق آن خلافی نیست. اگر گفته شود که معنای لهو، لعب نیست بلکه چیزی است که شادی زیادی ایجاد میکند، اقوا حرمت آن است. مانند رقص که بازی است و شادی زیادی ایجاد میکند. مثالهای دیگر «کف زدن» و زدن بر تشت بهجای زدن بر دف و هر چیزی که جایگزین آلت موسیقی باشد. اگر لهو را هر حرکتی که غرض عقلای بر آن مترتب نمیشود و ناشی از قوای شهوانی بدانیم، در حرام بودن آن، تردید وجود دارد.
کتاب صحاح میگوید: «و لَهَوْتُ بالشىء أَلْهُو لَهْواً، إذا لعبتَ به».[17]
کتاب قاموس المحیط میگوید: «لها لهوا: لعب».[18]
هرچیزی که ناشی از قوه شهوانی است، نمیتواند حرام باشد؛ زیرا شهوت حلال و حرام داریم. اگر برای همسر شرعی، حرکتی بر اثر قوه شهویه ایجاد شود، دلیلی بر حرمت آن نداریم.
محقق شیرازی رحمهالله به مرحوم شیخ، اشکال میکند که جای تردید نیست و باید حکم به جواز کرد. یکی از مستحبات، لعب با زوجه است. از طرفی، غرض عقلایی بر این کار مترتب است.[19]
اگر عامی داشته باشیم و با دلیلی تخصیص بخورد اما مخصص مجمل باشد آیا اجمال مخصص باعث اجمال در عام میشود؟ «اجمال المخصص هل یوجب اجمال العام؟
مخصص دو گونه است: مخصص متصل و مخصص منفصل. اگر مخصص منفصل باشد، باعث اجمال عام میشود اما اگر منفصل باشد، عموم عام، منعقد میشود و اجمال مخصص باعث اجمال عام نمیشود.
بر اساس آنچه گفته شد، اگر دلایلی داشتیم که «اللعب حلال» مانند روایت سابق، عام ما را تشکیل میدهد. خاص هم ادلهای است که برخی از لهوها را حرام میداند. مخصص در اینجا منفصل است . اجمال خاص باعث اجمال عام نمیشود؛ پس با شک در حکم هر موردی، حکم به حلیت میشود.