درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1403/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات، تنبیه سوم (استصحاب کلی قسم اول)

 

بحث در تنبیه سوم استصحاب بود یعنی استصحاب کلی. گفتیم مستصحب گاهی یک امر شخصی جزئی است که می شود استصحاب جزئی یا استصحاب فرد و گاهی یک امر کلی است که می شود استصحاب کلی.

در استصحاب کلی صاحب کفایه و علمای دیگر رحمهم الله فرموده اند استصحاب کلی سه قسم است که در جلسه قبل نام بردیم.

قسم اول استصحاب کلی این است که ما میدانیم یک فرد از افراد کلی وجود پیدا کرده است لذا کلی در ضمن آن تحقق پیدا کرده است شک در بقای فرد داریم لذا شک در بقای کلی می کنیم. می دانیم زید وارد خانه شد و کلی انسان در خانه محقق شد الان شک در بقای کلی داریم زیرا نمی دانیم فرد باقی است یا نه. اگر زید باقی نباشد کلی هم باقی نیست و اگر باقی باشد کلی باقی است. مثال شرعی: وضو گرفته ام و در ضمن آن کلی طهارت تحقق پیدا کرد شک در بقای کلی طهارت پیدا می کنم زیرا شک در بقای وضو دارم. در اینجا علما فرموده اند هم استصحاب کلی می تواند بکند و هم استصحاب فرد می تواند بکند البته به شرط اینکه استصحاب اثر شرعی داشته باشد. تا اینجا را در جلسه قبل توضیح دادیم.

مرحوم امام قدس سره در اینجا مطلبی دارند. اگر حکم کلی را استصحاب کردم من را از استصحاب فرد بی نیاز می کند یا نه؟ مثلا استصحاب کلی طهارت را جاری میکند آیا می تواند آثار خصوص وضو را مترتب کند یا نه؟ استصحاب کلی کنم ولی آثار مصداق و فرد را مترتب کنم؟ اگر نذر کند نسبت به وضو آیا با استصحاب کلی طهارت اثر وضو (وجوب وفای به نذر) بر این استصحاب مترتب می شود یا نه؟

همچنین اگر استصحاب فرد جاری کند آیا می تواند آثار کلی را مترتب بر آن کند یا نه؟

در اینکه هر دو استصحاب جاری می شود هم کلی هم فرد تردیدی نیست و تردیدی نیست در اینکه هر استصحابی جاری شود آثار خودش مترتب می شود. ولی حرف این است که آیا اگر استصحاب خاص بکند آثار کلی مترتب می شود و اگر استصحاب کلی بکند آثار خاص و فرد جاری می شود یا نه؟

أمّا الأوّل: فلا إشكال في جريان استصحاب الكلّي و الفرد فيه و ترتيب آثار كلّ منهما عليه، كما أنَّه لا إشكال في أنَّ جريان استصحاب الكلّي لا يُغني عن استصحاب الفرد؛ لأنَّ بقاء الكلّي يستلزم عقلاً كونه في ضمن هذا الفرد؛ لانحصاره به فرضاً. و هل يغني استصحاب الفرد عن الكلّي أم لا أو يفصّل بين ما إذا كان الكلّي بنحو صرف الوجود، و بين ما إذا كان بنحو الوجود الساري؛ لأنَّ الكلّي اعتبر في النحو الثاني مُتّحداً مع الأفراد، فجريانه في الفرد يُغني عنه؛ لأنَّه مُتّحد معه، لا مستلزم إيّاه !!

مرحوم امام خمینی قدس سره فرموده اند در اینکه استصحاب فرد و کلی جاری می شود شکی نیست و همچنین استصحاب کلی بی نیاز کننده از استصحاب فرد نیست زیرا با استصحاب کلی بقای کلی ثابت می شود ولی اینکه این کلی در ضمن این فرد است را عقل می گوید. وحدت موضوع در استصحاب عرفی است لذا باید ببینیم عرف فرد و کلی را یکی می داند یا نه؟ مستصحب کلی با مستصحب فرد عرفا یک چیز است یا دو چیز است؟ عرف کلی و فرد را دو چیز می داند لذا با استصحاب کلی فقط بقای کلی ثابت می شود و آثار کلی بر آن مترتب می شود و آثار فرد مترتب نمی شود زیرا فرد با کلی عرفا فرق دارد. به تعبیر دیگر آیا مطلوب صرف الوجود است یا مطلوب وجود ساری است. مثلا گفته اکرام کن انسانی را. آیا صرف الوجود مطلوب است یعنی اولین فرد از اکرام را محقق کنی مطلوب محقق شده است یا مطلوب وجود ساری است یعنی حقیقتی که در همه افرادش ساری است در نتیجه در صورت اکرام کن انسان را به منزله اکرام کن هر انسانی را است و در صورت اکرام یک فرد مطلوب حاصل نشده است؟ آیا تفصیل قائل بشویم در مورد اول استصحاب کلی از فرد بی نیاز نمی کند و در صورت دوم بی نیاز می کند؟ مرحوم امام می فرماید نه استصحاب کلی بی نیاز کننده از استصحاب فرد است و نه استصحاب فرد بی نیاز کننده از استصحاب کلی است.