درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1403/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات، تنبیه اول: فعلیت شک و یقین (بررسی جریان قاعده فراغ در فرع اول)

 

در جلسه قبل روایات مربوط به قاعده فراغ را خواندیم. در دو روایت تعبیری امام علیه السلام فرموده اند که باید به آن دقت کنیم چون در فرع اول موثر است. فرع اول این بود که یقین به حدث داشته با غفلت وارد نماز شده و بعد از نماز التفات پیدا کرده است. اینجا استصحاب جاری نمی شود ولی آیا قاعده فراغ جاری می شود یا نه؟ با توجه به برخی از روایات قاعده فراغ جاری نمی شود. یک روایتش روایت ابن بکیر بود که تعبیر به اذکر شده بود. طبق این تعبیر باید حین نماز حالت ذُکر داشته باشد و التفات داشته باشد و در فرع اول این ذُکر نیست.

مرحوم آیت الله خویی می فرماید صحیحه زراره می فرماید که نماز صبح را خوانده بعد از نماز شک می کند امام فرموده اند وقت نماز اقرب به حق بود. این روایت هم با غفلت حین العمل همخوانی ندارد. لذا با توجه به این روایت و روایت قبل که تعبیر اذکر داشت در قاعده فراغ لازم است حین العمل حالت ذُکر را داشته باشد. این مطلب را مرحوم آیت الله خوئی فرموده اند.

أما الفرع الأول، فلأن قاعدة الفراغ لا تخلو من أمرين: فاما أن تكون من الأصول التعبدية الشرعية، و إما أن تكون من الأمارات العقلائية كما هو الظاهر، لأن ترك الجزء أو الشرط عمداً لا يتصور بالنسبة إلى من هو في مقام الامتثال، فان تركا لا يستند تركهما إلا إلى الغفلة و النسيان. و هو خلاف الأصل، فان مقتضى طبيعة الإنسان هو الذّكر في حال العمل، لا السهو و النسيان كما في الأمور العادية، فالفراغ عن العمل أمارة كاشفة نوعاً عن عدم وقوع الغفلة و السهو.

ظاهر این است که قاعده فراغ از امارات است نه اصول عملیه. ترک جزء و شرط عمدا در مقام امتثال معنا ندارد چون با امتثال تنافی دارد لذا اگر جزء و شرط در مقام امتثال ترک شده اند نسیان و غفلت بوده است و اصل در عمل انسان عدم غفلت و نسیان است و غفلت و نسیان در عمل دلیل می خواهد. غفلت و نسیان در افعال انسان خلاف قاعده است. مقتضای طبیعت انسان این است که در حال عمل می فهمد چکار می کند و در امور عادی همینطور است. حالا کار تمام شده و شک کرده است. نفس ذُکر در مقام عمل اماره بر عدم غفلت و نسیان حین العمل است.

و يؤيد هذا المعنى قوله عليه السلام: «هو حين يتوضأ أذكر منه حين يشك» و كذا قوله عليه السلام: في صحيحة محمد بن مسلم الواردة في الشك في عدد ركعات الصلاة بعد الفراغ: «و كان حين انصرف أقرب إلى الحق منه بعد ذلك».

موید اماره بودن تعبیر اذکریت و اقربیت در این دو روایت است. بنابراین قاعده فراغ اماره نوعیه بر عدم غفلت و نسیان است. حالا اگر علم به غفلت داشته باشد اینجا جای قاعده فراغ نیست و ربطی به این قاعده ندارد زیرا اذکریت و اقربیتی در حین عمل نیست. در عین حال استصحاب در حال غفلت جاری نمی شود همانطور که قاعده فراغ جاری نمی شود. پس چکار کنیم؟ شک دارم وضو گرفتم و نماز خواندم یا نه بدون وضو نماز خواندم؟ معنایش این است که درست است که الان توجه پیدا کردم به شک و حین العمل غافل بوده است ولی الان بعد از عمل است و شک پیدا کرده است الان که هم شک و هم یقین فعلی است همین الان شک دارد که قبل از عمل طهارت داشت یا نه لذا ارکان استصحاب درست است یا نه. زیرا همین الان شک به وضوی قبل از نماز دارد لذا استصحاب حدث جاری می شود. اما این سوال هست که آیا اصل مثبت می شود یا نه؟ اصل مثبت نیست زیرا واسطه ای بین مستصحب و اثر آن وجود ندارد.

این در صورتی بود که قاعده فراغ از امارات باشد اما اگر از اصول عملیه باشد قاعده فراغ ولو در حال عمل غفلت داشته جاری می شود. اگر گفتیم استصحاب جاری نمی شود قاعده فراغ بلا معارض خواهد بود اما اگر استصحاب جاری شود چون شک فعلی را لازم نمیدانیم لازمه استصحاب بطلان صلات است و لازمه قاعده فراغ صحت صلات است لذا این دو با هم تعارض می کنند. در این تعارض برخی گفته اند تعارض بدوی است و قاعده فراغ حاکم است زیرا بر فرض از اصول باشد از اصول محرزه است و جنبه کاشفیت دارد و نسبتش با استصحاب نسبت اماره به اصل است.