1403/06/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /بررسی صحیحه اول ( سند روایت و توضیح "الرجل ینام و هو علی وضوء")
بحث اصول ما در گذشته در رابطه با اصول عملیه بود. رسیدیم به چهارمین اصل از اصول عملیه یعنی استصحاب. استصحاب را لغتاً و اصطلاحا معنا کردیم. ادله حجیت استصحاب را میشمردیم؛ دلیل عقلی و بنای عقلا و اجماع که سه تا دلیل از ادله حجیت استصحاب بود را بیان کردیم.
تمسک به روایات برای اثبات حجیت استصحاب
رسیدیم به روایات؛ صاحب کفایه فرموده الوجه الرابع و هو العمده فی الباب الاخبار المستفیضه فرموده از دلیل چهارم بر حجیت استصحاب اخبار مستفیضه و فراوانی است که در این باب نقل شده است. صاحب کفایه سه تا حدیث را به تفصیل وارد بحث شده که هر سه حدیث صحیح است و از زرارة بن اعین نقل شده که از حواریون حضرت امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام و شخص بزرگی است. در بعضی از روایات آمده است اگر زراره نبود لاندرست آثار النبوه آثار نبوت از بین میرفت. شخصیت بسیار بزرگی است سه تا حدیث صحیحه از ایشون نقل شده است.
صحیحه اول زرارة رحمه الله
صحیحه اول این است؛ صحیحه زراره: قال: قلت له: الرجل ینام و هو علی وضوء أتوجب الخفقة و الخفقتان علیه الوضوء؟
فقال: یا زرارة قد تنام العین و لا ینام القلب و الأذن، فاذا نامت العین و الأذن والقلب وجب الوضوء.
قلت: فان حرّک علی جنبه شیء و لم یعلم به؟
قال: لا، حتی یستیقن أنه قد نام. حتی یجیء من ذلک أمر بیّن و الا فانه علی یقین من وضوئه و لا تنقض الیقین أبدا بالشک و لکن تنقضه بیقین آخر.
دو جهت بحث در صحیحه اول زراره رحمه الله
این روایت از دو جهت مورد بحث علما قرار گرفته جهت اول از نظر سند مورد بررسی قرار گرفته آیا این روایت سند معتبری دارد یا ندارد جهت دوم بحث مفاد این حدیث است این حدیث چه معنایی دارد آیا بر استصحاب دلالت میکند یا نه؟
بررسی جهت سند صحیحه اول زراره رحمه الله
این روایت از نظر سند مشکلی ندارد چون تمام راویانی که به زراره وصل میشوند همشون از ثقات اصحابند همه شان شیعه اثنا عشریه مورد وثوق اند؛ لذا از این جهت مشکلی ندارد این حدیث لذا بزرگان از فقه مانند صاحب کفایه، شیخ اعظم انصاری و هر یک از بزرگان متاخرین اینها از این روایت تعبیر به صحیحه کرده اند لذا سندش نیاز به بررسی ندارد مگر یک جمله او و آن این است که زراره میگه قلت له خوب زراره از کی سوال کرده این له مرجع این ضمیر کیه آیا امام است یا غیر امام است اگر غیر امام باشد سخن غیر امام که اعتباری ندارد و اگر امام است کدام امام است. به تعبیر اصطلاحی علمی حوزوی این روایت مضمره است یعنی ضمیر داره اسم امام مشخصا نیامده است لذا خواستند ایراد بگیرند به این حدیث به این جهت ولی بزرگان چه مرحوم آخوند چه مرحوم حاج شیخ و علمای متاخر مثل مرحوم آیت الله خویی، امام همه این بزرگان فرموده اند اولاً این روایت در مجامع حدیثی دو نوع نقل شده یک نوع نقلش قلت له هست یه نوع نقلش قلت للباقر علیه السلام اسم امام برده شده اصلاً ضمیر نیست اولاً بدون ضمیر با نام بردن امام در مجامع حدیثی نقل شده پس اولاً مضمره نیست لو فرض که مضمره باشد چه کسی با ضمیر نقل کرده؟ زراره یه آدم عادی که نبوده شخصی که فرموده اگر زرارة بن اعین، ابان بن تغلب، محمد بن مسلم اینها لولا هؤلاء لاندرست آثار النبوه اگر نمیبودند آثار نبوت از بین میرفت این شخص این چنینی گفته قلت له این از غیر امام نقل نمیکند شأن زراره بالاتر از آن است که از غیر امام نقل بکند. بنابراین از نظر سند این روایت نیاز به بحث و گفتگو ندارد چنانکه اصحاب او را صحیحه دانستهاند صحیح است و میشود به او استدلال کرد
بررسی معنای صحیحه اول
بعد از این نکته سندی باید وارد بحث بشیم که این حدیث معناش چیه تا ببینیم برای استدلال حجیت استصحاب به درد میخورد یا نه و اگر مفید است استدلال به این حدیث مفادش حجیت استصحاب است مطلقا آیا در باب وضو مطلقا حجیت است یا در موضوعات فقط مطلقا حجت است یا در مورد شک در رافع نه شک در مقتضی تفصیلهایی که بعداً خواهد آمد. لذا باید این حدیث را دقت کنیم کلمه به کلمه.
توضیح فقره الرجل ینام و هو علی وضوء
ملاحظه کنید؛ قال قلت له به امام عرض کردم الرجل ینام وهو علی وضوئه اگر ما خواسته باشیم از نظر ادبی ترکیب کنیم میگیم الرجل مبتداست ینام فعل و فاعل و خبر است. و هو علی وضوء؛ واو حالیه است هو مبتدا علی وضو متعلق به محذوف؛ کائن، ثابت، کان علی وضوء مجموعه جمله حال است برای ذوالحالی که رجل باشد این مجموعه ی "الرجل ینام و هو علی وضوء" خوب دقت کنید شخص میخوابد در حالی که وضو دارد اگر شخصی بخوابد وضو دارد؟ وقتی خوابید چطور وضو دارد الرجل ینام و هو علی وضو شخصی میخوابد در حالی که وضو دارد وضو دارد بله اگر بخوابد یعنی چی این جمله خودش یعنی چی یعنی همچون که خوابید وضو هم دارد این چطور حالی است؟ در کتاب نحو گفته اند که حال اقسامی دارد یکی حال محققه است حال محققه یعنی حالی که زمان او و زمان عامل ذوالحال یکی است. جاء زید راکباً؛ زید ذوالحال عاملش چیه جاء هست. جائنی زید راکبا. زمان رکوب و سواره بودن با آمدن یکی است به این می گویند حال محققه یعنی حالی که زمان عامل ذوالحال و زمان حال یکی است. دوم مقدره حال مقدره حالیست که زمان عامل ذوالحال الان است ولی زمان حال آینده است مثل اینکه بگوید جائنی زید و هو راکب غدا؛ یعنی او فرض کرده که واقع شده هنوز واقع نشده لذا به این حال میگویند حال مقدره. قسم سوم حال محکیه است. حال محکیه یعنی حالی که زمان عامل ذوالحال الان است ولی زمان حال گذشته است و شما نقل گذشته را میکنید میگویید جائنی زید و هو راکب بالامس. الان زید پیش من آمد ولی دیروز سواره بود زمان حال گذشته است و زمان عامل ذوالحال الان است. به این حال میگویند حال محکیه. شما در حقیقت با حال حکایت میکنید نقل میکنید حالت دیروز زید را به امروز کاری ندارد. یک قسم دیگر از حال را هم گفته اند حال مقارنه یعنی اونجایی که عامل ذوالحال الان است ولی زمان حال بلافاصله است فاصله زیاد نیست فاصله بین زمان عامل ذوالحال و عامل حال زیاد نیست الان به آینده نزدیک وصل است. به این مورد گفته اند حال مقارنه. حالا از شما سوال میکنم روایت دارد الرجل ینام و هو علی وضوء شخص میخوابد و وضو دارد این وهو علی وضوء چه حالی است؟ حال محکیه است یا حال مقارنه هست یا حال محققه است یا مقدره است چیه؟ حالا باید بررسی کنیم که این کدام یک از اقسام حال است؛ یقیناً حال محققه که نیست به این معنا که زمان خواب و زمان نوم یکی باشد چون اگر اینجور باشه نوم ناقض وضو است و نمیشود که با هم باشند چون نوم ناقض وضوست اگر بنا باشد این حال حال محققه باشد باید شما این حرف را درست بدانید قعد زید قائماً میشود گفت زید نشست ایستاده؟ میشه دو تا ضد؟ اینجا نمیشود یکی حال باشد دیگری عامل ذوالحال باشد نمیشود. پس بنابراین این وهو علی وضوء حال محققه که نیست چون نوم ناقض وضوست نمیتواند حال باشد برای وضو نمیشه یا وضو بفرمایید به وسیله نوم از بین میرود چه جور میشود حال برای نوم باشد تا نوم تحقق پیدا کرد وضویی در کار نیست پس بنابراین حال محققه که نیست و اما حال مقدره اینم بگید که یعنی این حال در زمان آینده است اینم که خلاف روایت دیگه بله روایت میخواد بفرماید شخصی وضو داره بعد چرت زد آیا وضوش باطله یا نه اینکه بگین آینده میخواد وضو داشته باشد با مفاد روایت همخوانی ندارد. خوب این پس حال محققه و مقدره که نیست. حال محکیه یعنی چی یعنی وهو علی وضوء فی الامس مثلا یا فی الان سابق قبل از اینکه بخوابه وضو داشت قبل از اینکه بخوابد وضو داشت حالا خوابید بله اگر اینجور باشد میشه حال محکیه یعنی قبلاً وضو داشته خوابیده ایوجب الخفقة والخفقتان علیه الوضوء حال محکیه باشه درست شد. حال محکیه خلاف قاعده است دلیل میخواهد قرینه لازم دارد شما در اون مثالی که زدم جائنی زید و هو راکب بالامس کلمه بالامس قرینه بود بر اینکه رکوب مربوط به قبل است مربوط به حالا نیست. حال محکیه نمیخوایم بگیم باطله ولی حداقل قرینه لازم دارد که میخوایم بگیم زمان حال مربوط به قبل است. خوب اینجا چطوری قرینه دارد الرجل ینام و هو علی وضو بله چه قرینهای دارد که این حال محکیه باشد؟ حالت سوم این است که بگید حال مقارنه یعنی زمان عامل ذوالحال با زمان حال مقارنت زمانی داشت نزدیک به هم بودند مثل اینکه به اهل بهشت میگویند ﴿فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾[1] داخل بهشت بشید در حالی که جاودانه هستید خلودشان با دخولشان مقارنةٌ. زماناً یکی نیست چون وقت دخول خلود نیست. باید داخل بشود تا خلود معنا داشته باشد. ولی به خاطر اینکه مقارنت دارد تقریبا نزدیک هماند دخول با خلود فی الجنة تقریبا نزدیک هم می باشد چون اینجور هست حال مقارنه باشد این هم یک حالت دیگر وهو علی وضوء اینجور باشه خوب ما به شما عرض میکنیم وهو علی وضو یعنی قبلا وضو داشت یا از حالا به بعد وضو دارد اینو بگید قبلاً وضو داشت یا الان میخواد وضوء داشته باشد مقارنتا لنوم آیا اینجوریه لذا ضابطه حال مقارنه هم خیلی در مورد ما تطبیق نمیکند. اللهم الا ان یقال یه حرفی بگویید که البته حرف ما نیست محقق بزرگی مانند مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی رحمة الله تعالی علیه در حاشیه کفایه نوشته اند کلام این مرد بزرگ را نگاه کنید میفرماید: در حال مقارنه چنانکه نحویین گفتند که مقارنت زمانی لازم است غیرصحیحٍ. در حال مقارنه مقارنت زمانی لازم نیست که بگویید زمانش یکی باشد نزدیک به هم باشد بلکه مقارنت در حال مقارنه چیه میفرماید به اینکه بهترین شکل قضیه این است که ما بگوییم و الاقتران تارةً فی الوجود بلحاظ متن الواقع مقارنت مقارنت وجودیه به زمان کاری نداره دو شیئی که وجود داشته باشند در عالم هستی و واقع اونها مقارنت دارند لذا در ادخلوها خالدین بهشت و امثال اینها فوق زمانیات است، در زمان نمیگنجد؛ مقارنت در وجود دارند یعنی در عالم هستی هردو هستند با هم سازش دارند با هم ممکنه باشه من فکر میکنم به خاطر اینکه کلمات این مرد بزرگ را مرتب گفته باشیم و امانت داری کرده باشیم بهتر این است که عین عبارت ایشان را بخوانیم؛ این کتابی که ما داریم چاپ سه جلدی جلد سوم صفحه ۳۰ پاورقی ۸۹۰ بعد اینجا فرمودند: منها:قوله(ينام و هو على وضوء)و حيث ان النوم لا يجامع الطهارة الحاصلة بالوضوء،فلذا يقال بأن إرادة إشرافه على النوم أو إرادته. و ظاهر شيخنا الأستاذ-في تعليقته الأنيقة-الاكتفاء في المقارنة،بين الحال،و العامل في ذي الحال بمجرد الاتصال زماناً إما مطلقاً أو في خصوص المقام مما كان أحدهما رافعاً للآخر. و الظاهر أن مجرد الاتصال الزماني لا يكفي في المقارنة المعتبرة في الحال.[2]
و حیث ان النوم لا یجامع الطهارة الحاصلة بالوضوء. چون که نوم با طهارتی که با وضو پیدا میشود همخوانی ندارد قابل جمع نیست فلذا یقال لذا بعضی اینجور توجیه کرده اند که مقصود از ینام یعنی اراده النوم الرجل یرید النوم یا یشرف علی النوم مشرف بر نوم و هو علی وضوء. شما اگر ینام را تغییر بدهید بگویید که یرید النوم یا بگویید یشرف علی النوم شخص مشرف به خواب است در حالیست که میخواهد بخوابد وهو علی وضو اگر اینجور گفتید درست در میاد یعنی هنوز خواب محقق نشده قصد خواب دارد رفته تو بستر دراز کشیده مقدمات کار را انجام داده است که بخوابد یشرف علی النوم یرید النوم اگر شما اینجور گفتید حال محققه میشود یعنی زمانهاش تقریباً نزدیک هم میشود بعضی اینجور فرمودند وظاهر شیخنا الاستاد مرحوم محقق اصفهانی میفرماید ظاهر کلام استاد ما مقصودشان صاحب کفایه است فی تعلیقته الانیقه در حاشیه ارزشمندی که بر رسائل آخوند خراسانی نوشته فرموده الاکتفا فی المقارنه فرموده این حال حال مقارنه است و در حال مقارنه همین مقدار کافیست که بین حال و عامل در ذی الحال فقط اتصال زمانی باشه کافیه اما مطلقا یا به طور کلی یا در خصوص این روایت یا بگید اصلاً حال مقارنه یعنی مقارنت زمانی داشته باشد لازم نیست همزمان باشد و یا اینکه بگویید در خصوص این روایت مراد از مقارنت یعنی تقریبا همزمان باشد ممّا کان احدهما از مواردی که یکی از آنها رافع دیگری و الظاهر مرحوم حاج شیخ محمد حسین میفرماید ظاهر این است که اتصال زمانی کفایت نمیکند چرا کفایت نمیکند توضیح خواهیم داد این کلام محقق بزرگ را ان شاء الله در جلسه آینده.