1403/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/استصحاب /ادله استصحاب(سیره عقلاء، دلیل عقلی، اجماع) و نقد آنها
بحث ما در رابطه با ادله حجیت استصحاب است و اولین دلیلی که برای حجیت استصحاب مطرح شده است سیره عقلا است که این دلیل را به تفصیل توضیح دادیم گفتیم این دلیل هم از نظر صغری باید ثابت بشود که سیره عقلاییه بر طبق حالت سابقه عمل میکند و هم کبری ثابت بشود که این سیره حجت است .
اما اثبات صغرای قیاس و اینکه چنین سیره ای وجود دارد محل تامل است و محل اشکال است معلوم نیست که عقلا بر حالت سابقه دائم عمل میکنند به عنوان یک سیره و بنای عملی بلکه در وقتی عمل میکنند ظاهرا که اطمینان برایشان حاصل بشود اگر اطمینان حاصل شد عمل میکند و الا عمل نمیکنند بنابراین سیره ای وجود ندارد .
حالا فرض کنید که سیره وجود دارد و محال که محال نیست ایا این چنین سیره ای حجت است یا نه بعضی گفتند این چنین سیره ای حجیت ندارد چرا؟ به دو دلیل حجیت ندارد :1- در حجیت سیره عقلاییه باید ثابت بشود که شارع متحدالمسلک است باعقلا یعنی راه و روش جدیدی ندارد برنامه جدیدی ندارد باید این ثابت بشود شما ملاحظه کنید استصحاب یقین سابق است و شک لاحق و عمل کردن بر طبق یقین سابق یا برای شارع یقین و شکی پیدا میشود برای من مکلف یقین و شک پیدا میشود یقین دارم به وضو شک پیدا میکنم در ثبوت حدث لذا شک در بقاء وضو دارد این برای من پیدا میشود اما برای شارع برای خدا اینچنین پیدا میشود که بگی یقین سابق داشت و شک لاحق دارد بر طبق حالت سابقه عمل میکند این اصلا نسبت به شارع نمیشود گفت چنین چیزی وجود دارد و ثانیا شارع قانون جعل میکند و عمل برای مکلفین است خدا که نمیخواهد وضو بگیرد مثلا و نماز بخواند لذا اثبات این که شارع متحدالمسلک باشد اثبات دونه خرط القتاد لذا از این جهت این سیره حجیت ندارد .
دلیل دوم بر اینکه این سیره حجیت ندارد ادله ایست و ایاتی است که عمل به غیر علم منع میکند انچه که نسبت به او علم نداری براو اعتمادی نکن
شما وقتی یقین سابق به وضو دارید و شک لاحق در حدث بقای وضو دارید ایا در چنین صورتی علم به بقا دارید ؟ ندارید چون علم به بقاء ندارید حداکثر ظن به بقاء دارید
می گوید به غیر علم توجه نکن – ظن و گمان شما را از حق بی نیاز نمیکند ای سیره عقلاییه لایفید الا الظن بالبقاء پس لایغنی مع الحق شئیا- ادله ای که میگوید ظن حرام است میگوید این ظن هم اعتباری ندارد – می گوید عمل بر طبق ظن حرام است پس ادعا شده است ایات از ناحیه ی عمل به غیر سیره عقلاییه را میگیرد زیرا سیره عقلاییه هم مفید علم و یقین نیست از این دلیل جواب هایی داده اند یک جواب این است که مرحوم صاحب کفایه می فرماید ان الظن ای که لایغنی من الحق شیئا – ظنی است که مربوط به اعتقادات است در مورد اعتقادات لایغنی من الحق شیئا – دلیلش هم این است که آیه پس از آیاتی آمده است که مربوط به عقاید است در رابطه فروع دین و احکام عملی نیست پس کلا این ایات درمورد اصول دین است و البته بر منکر امام زمان لعنت ما هم میگوییم ظن در اصول دین حجیتی ندارد .
هذا اولا و ثانیا : ادله ای که دلالت میکند بر اعتبار بعضی از ظنون ، مثل خبر واحد مثل ظاهر کتاب ان ادله ای که میگوید الظاهر حجةٌ خود آن دلیل قطعی است و دلیلی که می گوید الخبر الواحد حجةٌ – خود ان دلیل حجیت قطعی است دلیلی که میگوید السیره حجةٌ خود ان دلیل قطعی است درست است که سیره تفید الظن – اما دلیلی که میگوید السیره حجةٌ تفید الیقین –بنابراین این ظنی که ما بر طبقش عمل میکنیم بالاخره منتهی میشود به علم و یقین که دلیل حجیت باشد پس عمل بر طبق این ظن عمل به ظن نیست عمل به آن یقینی است که در دلیل حجیت افاده یقین میکند پس بنابراین سیره عقلا و امثال اینها موضوعا از ادله ی ناحیه ی ان العمل بغیر العلم خارج است گفته عمل به غیر علم نکن ما عمل به غیر علم نمی کنیم عمل به علم است که دلیل حجیت باشد لذا در اصطلاح در باب انسداد اگر خاطر شریف باشد گفتند راه علم و علمی منسد است یعنی من علم ندارم یک ، دلیل علمی ندارم دو – ولی اگر ما دلیل علمی داشته باشیم یقینا مشمول ان الظن لایغنی من الحق شیئا نمیشه . پس این دلیل که به این واسطه سیره اعتبار نداشته باشد این دلیل دلالتی نمیکند ولی ان حرف اول هنوز در ذهن ما همچنان میچرخد که شارع متحدالمسلک نیست اگر متحدالمسلک نیست ایا واقعا این بنا و سیره کاشف از رضای شارع و امضاء شارع هست یا نیست این محل تامل است .
پس اولین دلیلی که بر حجیت استصحاب ذکر شده است سیره است که این سیره از نظر صغری یقینا ممنوع است و تحقق خارجی ندارد ما برای شئ ای که تحقق خارجی ندارد دعوا میکنیم که ایا حجیت دارد یا حجیت ندارد
علی کل حال ظاهرش این است که اتحاد مسلک اگر ثابت نشد حجیت ندارد دلیل دومی که برای استصحاب و حجیت استصحاب اضافه کرده اند دلیلی است که در کلمات بعضی از علما دیده میشود ظاهرا یک چیزی که ذهن ما هست در کفایه حاجبی گفته است :
گفته است که وقتی که ما یقین سابق داریم و بعد شک برای ما پیدا میشود و بعد غالبا ظن به بقاء و نوعا ظن به بقاء است و طبق ظن به بقا عمل میکنیم .
این دلیل دوتا ادعا و دو مطلب دارد1- یقین سابق پس از امدن شک لاحق نوعا یفید الظن بالبقاء – که ایا ببینیم ظن به بقا هست یا نیست 2-بر فرض که ظن بر بقاء باشد بعد ایا چنین ظنی معتبر است یا معتبر نیست لذا اولا در رابطه با صغرای قضیه که ایا یقین سابقی که متعقب به شک است ایا یورث الظن بالبقاء و یفید الظن بالبقاء- می گوییم اقا مراد از ظن بالبقاء ظن نوعی و غالبی است یا ظن شخصی ؟ ظن شخصی یعنی برای همه ظن بالبقاء پیدا میشود برای تک تک اشخاص ظن بالبقاء پیدا میشود که اگر ظن بالبقاء نبود هیچی و اگر مرادتان از ظن بالبقا ظن شخصی است این صغری ممنوع است یعنی اینگونه نیست که همه جا یقین سابق و شک لاحق بود ظن بالبقاء است کی گفت همه جا ظن بالبقاء است ممکن است واقعا من شک لاحق که دارم شک پنجاه پنجاه باشد یقین دارم به حدوث وضو و شک دارم به بقا وضو چون احتمال حدث میدهم این احتمال من ممکنه پنجاه پنجاه باشد اصلا ظن به بقا نیست شک در بقاء است پس بنابراین اگر مرادتان از ظن بالبقا – ظن شخصی است یعنی تمام افراد و در همه حالات و در همه موارد ظن به بقا هست که این اصلا ادعایی است که عهدتها علی مدعیها –اصلش قابل قبول نیست و اگر مرادتان ظن به بقا است ظن نوعی است غالبا هفتاد درصد هشتاد درصد ظن به بقاء نوعا هست پنجاه پنجاه نیست اگر این را میخواهید بگویید که مراد ظن نوعی است و غالبی باشد این حرفتان بعید نیست که درست باشد لذا صغری ممنوع نیست اما چنین ظنی حجت است ؟فرض کنید یقین سابقی که متعقب به شک لاحق است مفید ظن به بقا است –دلیل بر حجیت چنین ظنی از کجا ؟ اگر دلیل بر حجیت نداری شک در حجیت کردید گفته اند شک در حجیت مساوی است با عدم حجیت شما باید قطع به حجیت پیدا کنید اگر قطع به حجیت نداشتید داخل در ادله عدم حجیت است و حرمت عمل به ظن است لذا دلیلی بر حجیت چنین ظنی وجود ندارد .
پس این دلیل عقلی من جهتا صغرا و کبرا ممنوع است و قابل قبول نیست و من جهتا از نظر کبروی حجیتش محل اشکال است .
دلیل سوم بر حجیت استصحاب تمسک به اجماع است فرمودند به اینکه تمام علما و مسلمانان و اصحاب ائمه بر طبق حالت سابقه عمل میکردند بنابراین مسئله اجماعی است اتفاق نظر اجماع است و الاجماع حجةٌ- این حرف را و این دلیل را اقامه کرده اند بر حجیت استصحاب. در باب اجماع در جای خودش تحقیق شده است که اولا شیعه اجماعی را حجت میداند که کاشف از قول معصوم بوده است و الا اجماع بماهو اجماع – اعتباری ندارد ثانیا –اجماع اگر حجت باشد باهمه ی شرایط اجماع محصل است.
اجماع منقول به خبر واحد حجیت ندارد ادله حجیت خبر واحد او را شامل نمیشود ثالثا اصلا اجماعی وجود ندارد بعضی از علما کلا استصحاب را حجیت نمیدانند بعضی استصحاب را در موضوعات خارجیه حجت میدانند در احکام کلی حجت نمیدانند بعضی در مورد شک در رافع حجت نمیدانند درمورد شک در مقتضی حجیت نمیدانند اختلاف اقوالی که وجود دارد شما چطور ادعای اجماع میکنید اجماعی وجود ندارد که شما بحث کنید ایا حجت است یا خیر- و رابعا: اجماعی حجت است که مدرکی نباشد اگر اجماع مدرکش معلوم است علما همه نظر دادند نظر واحد بر فرض داده باشند ولی میدانیم مدرک همه سیره عقلاست باید به سیره نگاه کنیم اجماع دلیل تعبدی نمیشود یا با وجود اخبار ممکنه مدرک کسانی که اجماع کرده اند این اخبار و روایات باشد باید به اخبار مراجعه کنیم علی کل حال این اجماع یا معلوم المدرک است و یا محتمل المدرک است و اجماع مدرکی حجیت ندارد لذا این دلیل سوم هم بدرد ما نمیخورد و اثبات حجیت استصحاب نمیکند .
و اما دلیل چهارم الاخبار الوارده و هو العمده – روایاتی که در باب استصحاب رسیده توجه داشته باشید که علما قبلا استصحاب را جز ادله عقلیه میدانستند تا زمان پدر شیخ بهایی که مرحوم پدر شیخ بهایی برای استصحاب و حجیت استصحاب به روایات استدلال کرده از انجا باب رجوع به اخبار باز شد و در رابطه با حجیت استصحاب از باب اخبار علما شروع کردند به تحقیق کردن.
روایاتی که در این باب رسیده چند روایت است ظاهرا سه تا از این روایات صحیحه باشد که حالا این روایات را یکی یکی بررسی میکنیم و مقدار دلالتش را بیان میکنیم و ایا بر حجیت استصحاب دلالت میکند یانه ؟