درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1403/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/استصحاب /ادله استصحاب(سیره عقلاء)

 

برای اثبات حجیت استصحاب به ادله اربع تمسک کرده اند اولین انها سیره و بنای عقلا است دیروز به این دلیل اشاره ای کردیم و بعد گفتیم این دلیل اولا باید ثابت بشود از نظر صغری که چنین قضی ای و سیره ای کلا وجود دارد یا چنین سیره ای وجود ندارد این یک بعدا اثبات بشود که ایا چنین سیره ای و بنایی حجیت دارد و یا بنای این سیره حجیت ندارد ملاحظه کنید گاهی می گوییم سیره عقلا دلیل عقلایی گاهی می گوییم دلیل عقلی این دو باهم متفاوت است : وقتی می گوییم سیره عقلا یا بنای عقلا معنای این حرف امور اعتباری است و قراردادهایی است که عقلا بین خودشان دارند برای حفظ نوع انسانی قراردادهایی عقلاییه وجود دارد که از انها تعبیر میشود به اعتبارات عقلاییه . پس بنای عقلا و سیره عقلا هیچ واقعیتی ندارد جز اعتبار عقلایی و امر اعتباری به ید معتبر است و معتبر تا وقتی اعتبار بکند هست و تا حدی که اعتبار بکند هست اگر از حد اعتبار یا زمان اعتبار خارج شد امر اعتباری وجود ندارد ملاحظه کنید مثل قوانینی که بر کشورها حاکم است قوانین را مصوب میکنند دستور اجرا میدهند تا وقتی که به ان قانونیت خود باقی است بله لازم الاعتبار است و باید طبق او عمل بکنند و قرار دادی است و ممکن است قانون گذار دست از اعتبار و قانونش بردارد و با یک ماده واحده ای ان قانون را یا تعمیم بدهد و یا تخصیص بدهد و یا کلا با یک تصویب جدیدی کلا ان قانون قبلی ملغا شود و از بین برود بنابراین امور اعتباریه دائر مدار اعتبار و جعل و قانون گذاری است تا وقتی که این اعتبار باشد هست و الا نیست با امور واقعیه فرق میکند شما شجر در عالم وجود دارد هزار مرتبه اعتبار کنید نبود او را ، اون نبود پیدا نمیکند – کوه در عالم وجود دارد شما هرچه اعتبار کنید نبود او را تاثیری در او ندارد بنابراین امور واقعیه اموری است که صرف نظر از اعتبار و قرارداد و قانون گذاری خودشان حقیقت و واقعیتی دارند که با هزاران اعتبار نه وجود پیدا میکنند نه نابود میشوند این امور واقعیه است ولی امور اعتباریه دائر مدار اعتبار است تا وقتی جعل و اعتبار و قرارداد باشد هست و الا تا قرار داد را برداشتند نیست

البته همین امور اعتباریه آثار فراوانی هم ممکن است داشته باشد زوجیت امر اعتباری است که با زوَّجتُ و قَبلتُ بین زوجین برقرار میشود دائر مدار اعتبار است تا وقتی از هم جدایند این اعتبار است البته این اعتبار اثر هم دارد یک مرتبه صبح میبیند بچه اش به دنیا امد اثر واقعی دارد ولو اینکه اصلش اصل اعتباری و قرار دادی باشد بنابراین سیره عقلا و بنای عقلا از امور اعتباریه و قراداد های عقلایی است برای حفظ نظام نوع انسانی و جلوگیری از اختلال نظام معاش مردم –این بنای عقلا است ولی امر عقلی یک امر واقعی است که عقل او را درک میکند مثل اینکه بگوید دودوتا میشود چهارتا اعتبار بکند یا نکند تاثیر ندارد پس امور عقلیه امور واقعیه ایست که عقل اونها را ادراک میکند کلیاتی است که عقل آنها را ادراک میکند و حقیقت دارد بنابراین پس فرق است بین دلیل عقلی و بنای عقلایی این دو باهم فرق میکنند مطلبی که فرموده اند که ایا پشتوانه ی بنای عقلا و امر اعتباری دلیل عقلی است یا نیست این نکته ایست که علما وقتی باشند عقلشان همراهشان است دیگر ولی اینها جزء اعتباریات است و انها جزء واقعیات است که ادراک میکند عقل

عقل درک میکند که الاثنین نصف الاربع – این را درک میکند و این قراردادی و اعتباری نیست و این واقعیت است خوب در چه مواردی نظر عقلا میشود بنای عقلا ؟

اگر یک امری در کتاب اصول فقه آمده گاهی عقلا یک حکمی دارند یک نظری دارند بماهم انفعالیون – تحت تاثیر قرار می گیرند و احساساتی میشوند و نظری میدهند این اسمش بنای عقلا نیست – گاهی به عنوان هم اخلاقیون – خلقیات یک گروه یا جمع اقتضا میکند شئ ای را عادیات مثل اینکه عادت کرده است که اگر چنانچه صبح از خانه بیرون امد کلاغ غار کشید بگوید این سفر میمنت ندارد اینها بنای عقلایی ندارد و عادیات است وهمیات است گاهی بعضی از احکام مربوط به منطقه ای دون منطقه ای است در کشوری و یک منطقه ایی یک سری خصوصیات است که در کشور دیگر نیست اگر تمام مردم آن منطقه یک چیزی را بگویند این دلیل نمیشه که ان بنای عقلا باشد اگر با توجه به یک عقیده ای تبانی کردند یک جمعی اونم بنای عقلا حساب نمیشود

بنای عقلا در قضایایی است که هیچ گونه شی ای دخل و تصرفی در ان حکم عقلایی ندارد جز توافق تمام عقلای عالم صرف نظر از ملیت ها – دین ها و عقاید خاص اگر اینچنین موضوعی اتفاق افتاد میشود بنای عقلا یا سیره عقلا چنین قضایایی را در اصطلاح میگویند ارای محموده – یعنی نظریاتی که مورد توافق تمام عقلای عالم است بماهم عقلا صرف نظر از هرگونه قومیت و ملیت و دین و.... همه کنار همه عقلا یک نظری بدهند .

این میشود بنای عقلا و سیره عقلا و ارای محموده .

اگر در مسئله ای بنای عقلا بماهم عقلا بود اما نه بماهم انفعالیون و نه بماهم ایرانیون اینجوری وقتی مقید به قیدی بود بنای عقلا حساب نمیشود وقتی بنای عقلا حساب نشد در اطراف او بحث کردن که ایا حجیت دارد یا ندارد اثری ندارد و اما وقتی که اثبات شد که عقلا واقعا اتفاق نظر دارند در مسئله ای – شارع من العقلا بل رئیسهم بل خالقهم – نمیشود همه ی عقلا یک چیز بگویند ولی حکم خالق انها شی دیگری باشد مخالف عقل باشد چنانکه عقلا اتفاق نظر در حسن عدل و قبح ظلم همه می گویند اینجور است ظلم قبیح است به مصادیقش کاری نداریم که منافعشان اگر اقتضا کرد از ظلم فاحش حمایت میکنند بعضا ولی آنها بماهم عقلا نیست – بماهم عقلا درک میکند بر حسن عدل را و قبح ظلم را این میفهمد و همه میفهمند و میگویند اینطوری است و حکم میکند قبح ظلم و حسن عدل .

اینجا شارع من العقلا بالخالق العقلا- نمیشود یک شئ ای را همه بگویند حسن است شارع بر خلاف او حرکت بکند – همه بگویند قبیح است و شارع بر خلاف او حرف بزند

سیره عقلا معنایش این است – حالا گفته اند یکی از ادله حجیت استصحاب بنا و سیره عقلا است گفته اند عقلا از هر ملیتی – قومیتی طبق حالت سابقه عمل میکند . شما بازاریان را میبینید که میداند طرف تجاری اش در خارج ازکشور برایش جنس میفرستد و او هم برایش پول میفرستد و اصلا تحقیق نمکند که ایا اون طرف مرده باشد – دیروز که زنده بود به حسب همان دیروز زنده است –همه ی عقلا همینطور عمل میکنند معلم صبح به کلاس میرود و حال اینکه احتمال میدهد شب کلاس خراب شده باشد ولی به این احتمال توجه نمیکند و طبق هر روز و سابقه عمل میکند – صاحب کفایه فرموده است پا را فراتر می گذاریم اصلا بدون توجه مردم بر حالت سابقه عمل میکنند فراتر از این حیوانات هم این کار را انجام میدهند – پرنده صبح از لانه میرود بیرون بعد شب به لانه اش برمیگردد .

پس بنابراین سیره عقلا حاکم براین است که بر حالت سابقه عمل میکند و سیره عقلاییه حجت است پس استصحاب حجت است .

اولا ایا صغری این سیره درست است و این چنین سیره ای وجود دارد ؟

یکی ام شما میگید حیوانات صبح میروند بیرون شب برمیگردند به لانه شان ایا مگر حیوانات هم یقین و شک دارند که طبق حالت سابقه عمل میکنند ؟ یا این مثال هایی که میزنیم تاجر پول میفرستد برای شخصی در خارج و او برایش جنس خریداری می کند و انها اطمینان دارند که طرفش زنده است و الا اگر به قول شما یک زلزله ای پیش امده باشد ده تا از تجار مرده باشند و این اقا احتمال بدهد که تاجر مد نظر او مرده باشد تا تحقیق نکند پول نمیفرستد پس بنابراین اصل این که عقلا بر طبق حالت سابقه عمل می کنند بله روش عقلا اینطوری هست اما چون یقین سابق داشتند شک لاحق آمد طبق یقین سابق عمل میکنند یا نه اطمینان به بقا دارند و اصلا شک ندارند یا اصلا توجه ندارند که طبق یقین سابق عمل میکنند پس اصل اینکه چنین سیره ای وجود داشته باشد اول کلام است ظاهرش این چنین است که اینچنین سیره ای وجود ندارد شما این حرفها را برو در بازار بگو بهت می خندند یعنی چی ؟ ما اگر شک کنیم و احتمال بدیم طرف مقابل برایش مشکلی پیش امده تا اطمینان پیدا نکنیم مالمان را در اختیار غیر قرار نمیدهیم

پس اصل سیره محل کلام است از نظر صغری مشکل دارد حالا فرض کنیم سیره ای وجود داشته باشد حالا ایا این سیره حجت است یا نیست ؟

با توجه به این که گفتیم سیره عقلا با ان خصوصیات ایا واقعا این سیره اعتبار دارد یعنی عقلا بما عقلا بدون استثا همین کار را انجام میدهند و چنین سیره ای اعتبار دارد که شاید مورد توافق همه نباشد در عین حال ما در اثبات سیره حرف داریم ولی اگر سیره محقق شد که نیست بماهم عقلا اگر سیره ای وجود داشت اعتبار دارد به شرط اینکه شارع منع نکرده باشد بلکه بزرگان فرموده اند سیره عقلاییه حجت است به دو شرط 1- شارع از آن سیره منع نکرده باشد و طریق و راه جدیدی در احکام خودش اختراع نکرده باشد 2- شارع متحدالمسلک باشد با عقلا –یعنی چی ؟ یعنی شارع هم یقین سابق و شک لاحق داشته باشد و به یقین سابق عمل کند ایا شما میتوانید در مسئله استصحاب بگویید که شارع متحدالمسلک است مقصود از شارع خداست ، خدا نسبت به چیزی یقین دارد و بعد شک حاصل میشود ؟

لایعزب عنهم مثقال ذرة – هیچ چیز از دید خداوند تبارک و تعالی پنهان نیست که شک بکند و این شک مربوط به من و شماست و 99 درصد از علوم ما جهل است این شک برای ما است پس اولا اتحاد مسلک شارع با عقلا در بحث استصحابی مسلم نیست چون متحدالمسلک نیست نمیشود گفت حجت است و ثانیا – سیره عقلا حجت است به شرط اینکه شارع منع نکرده باشد اگر شارع ردع و منع کرده باشد فرموده باشد طبق این سیره عمل نکن قبول ندارد درصورتی که ردع و منع کرده باشد بازم حجیت ندارد بعضی از فضلا و بزرگان فرموده اند نسبت به سیره درمورد استصحاب شارع ردع و منع هم کرده کجا ردع کرده کفی بالردع فی ذلک –ان یتبعون الا الظن ، ان الظن لایغنی من الحق شیئا – تابع ظن و گمان اند و ظن و گمان انسان را از حق بی نیاز نمیکند شما وقتی یقین سابق داری و شک لاحق داری ایا ظن به بقا بیشتر داری و ظن به بقا از همان مواردی است که فرموده است ان الظن لایغنی من الحق شیئا – پس شارع منع کرده است و ردع کرده است از این سیره و لذا این سیره اعتباری ندارد .ایا این حرف حرف درستی است و ایا رادع سیره خواهد بود یا نه ؟