درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1403/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/استصحاب /بررسی احتمالات در ماهیت استصحاب

 

بحث ما در رابطه با اینکه تعریف استصحاب بود گفتیم شیخ انصاری استصحاب را تعریف کرد به ابقاء ما کان و صاحب کفایه هم یک چیز کمی به او اضافه کرد کلمات این دو بزرگ را گفتیم و کلمات امام و مرحوم خوئی را توضیح دادیم که این دو بزرگوار فرمودند با مبانی مختلفی که در استصحاب وجود دارد تعریف واحدی از استصحاب نمیتونیم داشته باشیم ما کلمات این دو بزرگ را نقل کردیم بخصوص حرفهای اقای خوئی را خط به خط گفتیم .

خوب حالا ادامه همین بحث را نقل میکنیم امام رض – در این کتاب الاستصحاب در اواخر صفحه چهار و اوایل صفحه پنج می فرماید: و ينبغي التنبيه على أمرين:– دوتا تنبیه را باید نقل کنیم /

الأمر الأوّل: الاحتمالات التي في الباب‌– احتمالاتی که در استصحاب وجود دارد چندتا است : امام ظاهرا شش احتمال نقل میکند یک احتمال هفتمی نقل میکنند که ردش میکنند

می فرماید در مقام ثبوت و تصور و در مقام اثبات باید به دلیل توجه کنیم اما در مقام تصور و ثبوت – شش هفت احتمال وجود دارد

إنَّه يُحتمل- بحسب التصوّر و مقام الثبوت- أن يكون الاستصحاب أصلًا عمليّاً كأصالة الحلّ و الطهارة. و يُحتمل أن يكون أصلًا شرعيّاً للتحفّظ على الواقع، و يكون حُجّة عليه.

ممکن است استصحاب یک اصل شرعی باشد و غرض از این اصل تحفظ للواقع باشد میخواهیم واقع بماند و حفظ بشود مثل جایی که احتیاط واجب است تا واقع حفظ شود در موقع دماء و الفروج واجب است چون خون به ناحق ریخته نشود یا مفسده دیگری پیدا نشود لذا در اینجا احتمال همه کاره است یعنی جایی که احتمال بدهی نفس محترمه باشد و قتلش جایز نیست باید احتیاط کنی و احتمال محرمیت بدهی حق ازدواج نداری اینجا احتمال منجز است چون هدف تحفظ علی الواقع است خوب در مقام ثبوت و واقع این احتمال است که استصحاب اصلی باشد برای تحفظ للواقع یعنی چی ؟ واقع را بما نشان نمیدهد کاشف از واقع نیست حاکی از واقع نیست میگوید به این احتمال توجه کن که واقع اسیب نبیند اما واقع چیست معلوم نیست این شخص محقون الدم است یا مهدور الدم است نمی دانم ولی باید احتیاط کنیم این شخص خواهر رضاعی است یا نه نمیدانم ولی باید احتیاط کنم و ازوداج نکنم استصحاب هم باید یک اینچنینی باشد به شما بگویند ایا یقین سابق مانده یانه نمی دانم

اما واقع را حفظ کن توجه کن به یقین سابق که واقع بماند این یک احتمال و

احتمال دوم : چطور خبر ثقه اماره شرعی است یعنی ادله شرعیه از کتاب و سنت و اجماع و سیره عقلایی قائم شده بر حجیت خبر واحد من حیث افادته الظن نوعا – استصحاب هم همینطور باشه یعنی اماره شرعی باشد یعنی طریقیتی به واقع دارد طریق است طریق به واقع چند چیز است یکی قطع است یکی ظاهر – خبر واحد – استصحاب است .

احتمال سوم این است که :استصحاب اماره عقلایی باشد بگیم بابا شارع در اینجا هیچ گونه امرو نهی ندارد و کاری هم ندارد عقلا طبق استصحاب عمل میکنند چنانکه صاحب کفایه ره – فرموده است عمل بر طبق حالت سابقه سیره عقلا است بلکه طبیعت کل حیوانات است پرنده صبح از لانه می اید بیرون و شب بر میگیردد پس بنابراین بر تبع همه وجود دارد اما یک جایی می خواهید بگویید سیره ی عقلایی که شارع هم او را امضا کرده است نه بگید بنای عقلایی و سیره عقلایی طبق یک استصحاب عمل میکنند پی میشود اماره عقلایی یعنی عندالعقلا طریق علی العاقل است .

احتمال چهارم : که این یک اصل عقللایی است منتهی عقلا می گویند طبق اصل ما عمل کن ببینید اماره عقلایی یعنی عقلا سیره عملیشان این است ماهم خدایی نکرده انشالله جز عقلا هستیم همان سیره عملی را ادامه میدهیم . اما این که بگوییم اصل عقلایی است یعنی عقلا یک برنامه ای دارند که هرگاه یقین داشته باشند سپس شک کنند می گویند یقینتان را ادامه دهید به عملشان کاری ندارد اصل عقلایی است که روشت را برطبق حالت سابقه قرار بده یعنی حکم عقلا است که این حکم را انجام دهد. چرا ؟ بخاطر اینکه مصلحتی میداند می گویند خوب اگر قرار باشد همیشه یقین پیدا کنی به اینها باید توجه نکنی عسر و حرج میشود بخاطر اینکه حفظ نوع لازم است اختلال نظام درست نیست مصلحت این است که طبق حالت سابقه عمل کنی .

احتمال بعدی : دلیل عقلی باشد منتهی دلیل عقلی از ملازمات عقلی غیر مستقل مثل ملازمه بین وجوب شئ و وجوب مقدمه اش – بگیم ملازمه وجود دارد عقلا بین یقین سابقی که به چیزی داشتی و بعد شک کردی و بقائ او اینجور بگو چنین ملازمه ای وجود دارد که شک پشت سرش امده و اقدام بر بقاء ملازمه عقلایی است منتهی یقینا جز مستقلات عقلیه نیست . شریعت یک چیزی فرموده یک مقدمه عقلی دارد و یک مقدمه غیر عقلی دارد مجموعه بین انها یک استدلال را برای ما درست میکند احتمال ششم .

احتمال هفتم : این که استصحاب از مستقلات عقلیه است مثل قبح ظلم و حسن عدل – که البته میفرماید امام که این صرفا احتمالی بیش نیست و جز ضروریات عقلی نمی باشد .

این یک بحثی که امام برای احتمالات فرموده اند – حالا کسی که استصحاب را حجت میداند ایا او را از اخبار میگیرد از بنای عقلا میگیرد از دلیل عقلی یا از اجماع میگیرد از کجا میگیرد ؟ به تعبیر دیگر اگر ما گفتیم استصحاب حجت بخاطر روایات مجبوریم بگیم اصل عملی یا اماره است یا هر کدام را گفتیم مانعی ندارد و به عبارت روشن تر مبنایی که ما انتخاب میکنیم و دلیلی که انتخاب می کنیم برای حجیت ایا ان دلیل ما تکلیف ما را مشخص میکند که الاستصحاب اصل عملیٌ او امارةٌ یانه دلیل اثبات حجیت استصحاب را میکند حالا استصحاب هرچی میخواهد باشد باشد این حرف امام بخاطر رد بعضی از نظریات است شاید بعضی نظریات این باشد اگر استصحاب دلیل حجیت اش روایات باشد اصل عملی است اگر ظن به بقا باشد اماره است .

امام برای دفع این شبهه میفرماید به اینکه ثمّ اعلم: أنَّ القائل بأنَّ الاستصحاب أصلٌ عمليّ يمكن أن يأخذه من الأخبار و هو واضح، و يمكن أن يأخذه من بناء العُقلاء؛ لإمكان أن يكون اصلًا عُقلائيّاً بنى‌ عُقلاء على العمل به لمصالح، كدفع الحرج و رَغَد العيش. - کسی که میگوید استصحاب اصل عملی است به اجبار نباید بگوید دلیلش بنای عقلا است یا دلیلش اخبار است نه می گوید اصل عملی است در دلیلش ممکن است ادله ای را انتخاب بکند پس قائل به اینکه استصحاب اصل عملی است ممکن است او را از اخبار گرفته باشد و یا ممکن است او را از بنای عقلا گرفته باشد چون بنای عقلا یعنی سیره عملی عقلا بنابراین عمل عقلا این است پس این اصل عملی است عقلا میگویند ابقاء ما کان سیره عملی است و اماره نیست و ممکن است اخذ شده باشد از بنای عقلا چون امکان دارد که یک اصل عقلایی باشد که عقلا بر طبق او عمل میکنند لمصالح - مثل دفع حرج – بعد می فرماید مگر اینکه کلا شما بگید ما اصل عقلایی در کار نداریم بنای عقلا یعنی اماره – عقلا چرا بر طبق یقین سابق عمل میکنند چون اماره علی الواقع است اگر ما بنای عقلا را اینجور توضیح دادیم یقینا کسی که گفت مدرک من بنای عقلا است باید استصحاب را اصل عملی بداند و اما اماره نمیتواند بگوید .

و القائل بأنَّه دليل اجتهاديّ يمكن أن يأخذه من بناء العقلاء أو حُكم العقل، و يمكن أن يأخذه من الأخبار؛ بادّعاء أنَّ مفادها هو اعتباره من حيث طريقيّته و كاشفيّته عن الواقع. – همچنین کسی که استصحاب را اماره میداند و دلیل اجتهادی ممکن است دلیل او چه باشد یک روایات باشد روایات به ما گفته یکی از طرق الی الواقع یقین سابق است دو – ممکن است دلیل عقلی باشد دلیل عقلی چیست ؟ دلیل عقلی را ظاهرا صاحب کفایه در کفایه از قول حاجبی نقل کرد گفت که کسی که یقین سابق دارد و شک لاحق نوعا ظن به بقا دارد یعنی اماره پس اگر این باشد میشود دلیل عقلی و ممکن است بنای عقلایی باشد با ان معنا چطور عقلا بر طبق خبر واحد عمل میکنند چون او را طریق به واقع میدانند استصحاب هم طریق به واقع است و اماره است لذا عقلا او را معتبر میدانند این مطلب را امام رض بیان فرموده اند .

تنبیه دوم

این امر اولی بود که فرمودند تنبیه بر او لازم است امر دومی این است استصحاب جز ادله ی اربعه نیست ادله اربعه کتاب است و سنت است و اجماع است و عقل و استصحاب جز هیچ کدام از انها نیست چرا نیست بیان میکنیم.