1403/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/استصحاب /کاربرد کلمه استصحاب، تعریف استصحاب
صاحب کفایه در مقصد اخری که اصول عملیه است فرمودند فصل فی الاستصحاب این یک فصلی است.
در مورد اصل استصحاب اولا باید عرض کنیم استصحاب مانند سایر مسائل اصولی در ابتدای کار بسیار خلاصه و مختصر بوده است به مرور زمان هم علما کتاب هایی نوشته اند هم توضیحات فراوانی در رابطه با استصحاب و جهات گوناگون او در کلمات شان اوردند .
مرحوم امام رض- یک چند تا رساله که دریک جا چاپ شده بود جمعا بنام رسائل یکی از ان رساله ها در مورد استصحاب است یک رساله درمورد قاعده لاضرر است . در سالهای قبل این مجموعه باهم چاپ شده بود ولی در حال حاضر این رساله ی مربوط به استصحاب مستقلا توسط موسسه تنزیل و نشر اثار امام ره – کتاب مستقلی چاپ شده بنام الاستصحاب کتاب مستقلی است و با این چاپی که در اختیار ماهست نزدیک به سیصد چهارصد صفحه دارد.
در این کتاب حالا مطالب عمیق و دقیقی خود امام رضوان الله علیه- در ضمن مباحث اورده اند این موسسه ای که کتاب را چاپ کرده یک مقدمه یسه چهار صفحه ای دارد که حالا دراین مقدمه چند صفحه ای یک مقداری درمورد کتاب توضیح داده که حالا اون مقدماتش خیلی نیاز نیست گفته شود در ضمن مطالب بیان خواهد شد .
اما تاریخچه استصحاب راهم بیان داشته و در حقیقت معنای استصحاب را در طول تاریخ بیان داشته که این مطلب دوم به نظر رسید مطلب خوبی باشد که ما و شما توجه بکنیم که اگر به کتب گذشتگان نگاه کردیم خصوصا خیلی قدیم ها این اصطلاحات و معانی که برای استصحاب گفته شده مدنظر باشد دیگر اینکه فهم این مطالب هم در فهم اصل مطالب اساسی استصحاب بی دخالت نیست لذا من این مطالبی که در مقدمه امده است خدمتتان نقل میکنم .
اولا تحول این بحث استصحاب را در مقدمه اورده که از زمان شیخ مفید که ایشان کتابی در این موضوع نوشته اند که ظاهرا در ضمن کتاب خودشان که در فقه نوشته اند ایشان بعد از مرحوم شیخ مفید شاگردشان سید مرتضی ره الذریعه تا اصول شرعیه کتاب نوشته اند بعد از ایشان شیخ طوسی موسس حوزه علمیه نجف عده الاصول را نوشته – مرحوم ابن زهره غنیه رانوشته – مرحوم محقق اول معارج الاصول را نوشته همین طور تا امده است تا شهید اول قواعد و شواهد – شهید ثانی تمهید القواعد – پسر شهید ثانی معالم الدین ......
قوانین میرزای قمی – کفایه – رسائل و..... که یقینا روزی که شیخ طوسی بحث استصحاب را در اصول مطرح کرده خیلی بحث خلاصه ای بوده است .
من یادم است استصحاب معالم دو صفحه بیشتر نیست ظاهرا انچه که یادم است و خلاصه بود ولی امروز یک کتاب مستقل است خوب این تحول و تطور این بحث در طول تاریخ و اما در طول تاریخ این کلمه استصحاب معناهای مختلف داشته و کاربردهای کوناگون داشته در این کتاب شریف پنج معنا و پنج استعمال برای این کلمه ذکر کرده –
استعمال اول : که به ترتیب مقدمه کتاب می گوییم فرموده استصحاب حال شرع –یعنی چه ؟ اگر حکمی اعم از وجوب یا حرمت یا حکم دیگری به دلیل سمعی یعنی با ایه ای یا با روایتی ثابت شد مثلا وجوب الجمعه – یا با ایه ای ثابت شد به اینکه الصوم واجب-نمی دانیم این وجوب ادامه دارد یا نه استصحاب حال شرع یعنی ان حکمی که به دلیل ایه و روایت به دلیل اجتهادی ثابت شده ادامه بدهیم او را – مصاحب همراهی کن در زمان متاخرین یک مورد کاربرد این دلیل – شما اگر اینجا ملاحظه کنید اصل نیست دیگر دلیل شرعی به حال خود باقی است نمیدانیم اطلاق دارد یانه میگوییم اطلاق دارد – نمیدانیم عموم دارد یانه میگوییم عموم دارد این در حقیقت اصل عملی نمیشود .
استعمال دوم : استصحاب حال الاجماع – یعنی مدرک یک دلیلی فقط اجماع امامیه است .
ایه ای نداریم روایتی نداریم علمای امامیه اتفاق نظر دارند برحکمی – نمیدانیم این اتفاقشان بهم خورده یانه – این اجماع را استصحاب می کنیم برای اینده – اجماع هم دلیل اجتهادی است منتهی دلیل اجتهادی لفظی نیست دلیل اجتهادی لبی است ، اصل عملی و فقاهتی نیست – هنگام سر در گمی و سرگردانی به اجماع مراجعه نمیکنیم اجماع خودش دلیل است .
اینم کاربرد دوم این کلمه .
مثالی زده اند البته این مثال از طرف شیخ طوسی نقل شده و به شافعیه نسبت دادند
اگر کسی اب پیدا نکرد وظیفه او ان است که باتیمم نماز بخواند این وظیفه ای که باید با تیمم نماز بخواند به چه دلیل می گویید بر اجماع – اجماع علما بران است که کسی واجد ماء نیست به طهارت ترابیه نماز بخواند خوب اگر بین نماز اب پیدا نکرد و ادامه داشت که معلومه اما حالا اگر وسط نماز اب پیدا شد ؟ ایا نماز را ادامه بدهد یانه یا باید قطع بکند و وضو بگیرد ؟ این اقایان فرمودند : اگر دلیل امد که ان دلیل گفت به مجرد دیدن اب دیگر نماز باطل؟ اگر این چنین دلیلی داشتیم فبها –دلیل اجماع را ادامه بده بگو من بالاجماع میتوانستم نماز بخوانم نمیدانم از حالا به بعد نمازم باطل است یانه ؟ همان دلیل اجماع را ادامه میدهم مگر یک دلیلی ایه ای روایتی قاطع بیاید که بگوید نه از وقتی اب پیدا شد دیگر هیچ . این هم یک نوع کاربرد دیگر .
کاربرد سوم : استصحاب حال عقل است این استعمال در معتبر مرحوم محقق است ظاهرا در کتاب معالم هم بود .یعنی چی ؟ اصل در اشیا برائت است و عدم است – نمیدانیم وجوبی امده یانه ؟ قبلا وجوب بود یا نبود – نمیدانیم تازه وجوبی امد یانه – ان عدم قبلی را ادامه میدهیم ؛ حرمتی در کار نبود نمیدانیم حرمتی پیدا شد یانه قبلا که عقل میگفت عدم و نبود الان هم عقل میگوید برائت یانبود حکم – استصحاب حکم عقل یعنی همان حکم عقل برائت و عدم را ادامه بده مگر دلیلی بیاید اثبات وجوب بکند یا اثبات حرمت بکند .
کاربرد چهارم : استصحاب حال لغت : لغتی یک معنایی داشت نمی دانیم این لغت فعلا معناش فرق کرده یا نکرده میگیم ان شاءالله فرق نکرده مگر با دلیل ثابت شود که معنای این لغت فرق کرده و الا اگر ثابت نشد همان معنای لغوی قدیم را ادامه میدهیم .
کاربرد مورد پنج برای کلمه استصحاب : استعمال پنجم استصحاب قهقری یاقهقرایی است این استصحاب در کتاب سیوطی امده است و در بعضی از کتب هم نقل شده ست
شما میبینید یک لغتی این معنا را دارد نمیدانید ایا در اصل وضع لغت همین معنارا داشته و به مرور زمان عوض شده و معنای جدید پیداکرده و یا نه از همان قدیم معنای این کلمه همانی است که الان هست میگوییم خوب در این صدسال اخیرهمین بود صدسال قبلشم هم همین بوده –همینجور برعکس ادامه میدهیم یعنی در اصل برمیگردیم به عقب – پس در اصل لغت هم معنایش همین بوده و تغییری برای او حاصل نشده این مجموعه استعمالاتی است که این کلمه در عرف علما داشته حالا علمای شیعه یاسنی در کتب مختلف ولی ظاهراهیچ کدام اینها ربطی به استصحابی که ما میخواهیم بحث کنیم ندارد بعنوان اصل عملی – ولی این مطالبی را که عرض کردم براتون بخاطر این بود که ذهنتان با این مطالب اشناباشد تحقیق هم بکنید تا ان شاء الله براتون مفید واقع بشه – گاهی در کتابی اگر این کلمه بکار رفت نگید این کلمه معنایش چیست ؟ اینها مطالبی بود که عرض کردم در مقدمه این کتاب استصحاب امام رضوان الله علیه – البته توسط موسسه و ناشر این را گذاشته و ربطی به مقدمه امام ندارد .
واما از این مطالب که گذشتیم الاستصحاب ماهو –استصحاب چیست ؟
شما وقتی به کتب علما نگاه کنید برای استصحاب تعریفی اورده اند. مرحوم شیخ انصاری ره بعد از انکه دوسه تا تعریف را ذکر میکند و مورد نقد قرار میدهد انها می فرماید شاید مختصر ترین و بهترین تعریف برای استصحاب ابقاء ماکان باشد – این مطلبی است که شیخ اعظم انصاری در تعریف استصحاب بیان فرموده این تعریف به نظر صاحب کفایه بی ایراد نبوده است لذا فرموده است وهو الحكم ببقاء حكم أو موضوع ذي حكم شك في بقائه – حکمی که قبلا یقینی بوده حالا مشکوک موضوعی که قبلا یقینی بوده حالا مشکوک است و همان را نگه دار و ادامه بده استمرار ببخش – صاحب کفایه اینجور فرموده دیگر بزرگان هم مطالبی فرمودند –
امام رضوان الله علیه – می فرماید تا شما ثابت نکنید که ایا استصحاب اصل است یا اماره ، مسئله اصولی است یا فقهی ، اصلا شما نمیتوانید تعریف درستی از استصحاب تحویل بدهید باید یک موضوع دیگری را مطرح کنیم و مسئله دیگری را بررسی کنید بعد از ان بررسی میتوانید برای ان استصحاب تعریفی بیاورید لذا اگر شما در تحقیقاتتان به این نتیجه رسیدید که استصحاب مانند قاعده طهارت است چطور میگید کل شئ طاهر- وقتی شک کردید یعنی طهارت تو ادامه بده اگر اینجور باشد مسئله فقهیه اصلا مسئله اصولی نیست اگر اینجور بود ابقاء ماکان است و ایشان می فرماید حرف صاحب کفایه هم حرف جدیدی نیست همان شرح کلام شیخ است منتهی در اینجا دیگر اصل عملی نیست مسئله فقهیه نه بدرد استنباطتان میخورد نه به طریق استنباط میگیرد و اگر شما گفتید الاستصحاب ابقاء ماکان تعریف تان درست است اما این استصحاب در طریق استنباط حکم شرطی قرار نمیگیرد.
چرا ؟چون مسئله فقهیه لیس مسئله اصولیه
اما گاهی شما استصحاب را جور دیگری معنا میکنید می گویید اذا تیقن بشیئ ثم شک فیه فالیقین السابق یورث الظن بالبقاء-اگر اینجور معنا کردید که بعضی گفتند در این صورت استصحاب مسئله شرعی نیست و فقهی نیست بلکه مسئله اصولی است و در طریق استنباط قرار میگیرد –واقع را نشان میدهد و تنجیز میکند و طبق ان باید عمل کرد و واقع را نشان میدهد اگر اینجور شد هو حجتا – مانند سایر امارت اگر اینجور شد دیگر تعریف ابقا ماکان درست نیست باید تعریف را به گونه ای بگید که با حقیقت استصحاب سنخیت داشته باشد
الظن الحاصل من الیقین السابق المتعقب بالشک – بنابراین اگر اینجور بود یقینا معنای استصحاب هم تغییر میکند همان طوری که حقیقت استصحاب تغییر میکند و مسئله شرعی نیست و مسئله اصولی است و هکذا در تعریفات دیگر که کلام امام را به تفصیل تعریف خواهیم کرد.