1403/02/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/خاتمة: في شرائط الأُصول /تنبیهات لاضرر(تنبیه پنجم: ضرر واقعی و علمی)
در تنبیه پنجم مطلبی را بیان فرمودن وان اینست که وقتی ما میگوییم لاضرر و لاضرار ضرر موضوع قرار گرفته است برای حکمی از احکام ایا مقصود از این ضرر ضرر واقعی است یا منظور از ضرر ضرر علمی است مقصود از چگونه ضرری است ایا مقصود واقعی است من نسبت به اون ضرر عالم باشم یا نباشم یا منظور از ضرر در اینجا علمی است یعنی ضرری که من علم به اون ضرر دارم چنین و چنان است و الا اگر من علم نداشته باشم حکمی از احکام بر ان مترتب نمیشود خلاصه این لاضرر که نفی ضرر کرده مقصود نفی ضرر واقعی است یا علمی؟؟ یعنی ضرری که مکلف علم به ان دارد حکم ان ضرر منفی است و اگر علم به ان ندارد به ضرر حکم ان ضرر منفی نیست
فرمودند به اینکه منظور از ضرر ضرر واقعی است یعنی در لاضرر و لاضرار ضرر واقعی است که حکمی از احکام بران مترتب نمیشود و حکمی براش جعل نشده است تا این فرمایش را فرمودند دوتا مطلب در ذهن میاد که ان دو مطلب ما را در بیانمان مردد میکند لاضرر یعنی نفی ضرر واقعی هر جا ضرری واقعی بود حکمش منفی است و براش جعلی انجام نشده است
دو مورد داریم که ضرر واقعی هست ولی حکمش منفی نیست
1: علماء در باب خیار غبن وخیار عیب گفتن کدام غبن خیار می اورد و از چه زمانی خیار دارد از زمانی که علم به غبن پیدا بکند فرض کنید معامله ای داشته است و این معامله 50 روز پیش بوده و امروز فهمید مغبون است حالا خیار غبن برای او ثابت میشود
اگر شخصی در معامله ای مغبون بود و اصلا علم به او پیدا نکرد مالش رو فروخته بود پولش رو هم خرج کرده بوده رفت تا اخر عمر ایا این شخص خیار غبن دارد و معامله باطل است یا خیر ؟هیچکس نمیگوید خیار غبن ثابت است و لزوم بیع از بین میرود وبه مجرد اینکه ضرر واقعی غبن واقعی باشد غبن معلوم للمغبون خیار می اورد لزوم بیع را از بین میبرد بیعی که لازم بود تغییر پیدا کند وبیع جایز میشود پس بنابراین غبن واقعی وحقیقی موضوع نیست برای غبن بلکه غبن معلوم للمغبون موضوع است برای خیار غبن
پس معلوم میشه این لا ضرر که منفی است نفی ضرر عندالعلم است نه نفی حکم ضرر واقعی و هکذا الکلام در باب خیار عیب هم تا شخص علم پیدا نکند به عیب خیاری موجود نیست البیع لازم مادام لم یعلم بالعیب اذا علم بالعیب فالبیع جایز ویمکن له الفسخ
پس اونجاهم ضرر واقعی نسیت عیبی موجب خیار است ولزوم بیع را ازبین میبرد که ان عیب معلوم باشد عندالبایع والا اگر معلوم نباشد بیع به لزوم خود باقی است چطور شماگفتید لاضرر نفی ضرر واقعی را میکند یعنی حکمی که واقعا ضرری باشد منفی است
لزوم بیع در خیار مغبون واقعا ضرری هست یانه؟واقعا ولو من علم ندارم واقعا ضرری است وحال اینکه تا علم پیدا نکند لزوم به حال خودش باقی است در باب عیب ایا لزوم بیع ضرری هست یا نیست ضرریه واقعا
اینجا دوتا دوتا مورد نقض علماء بیان کردن خیار ثابت نیست مگر بعد از علم به غبن وعیب پس چطور شما میگین ضرر واقعی است به این معنی حکمی که ضرر واقعی دارد منفی است وحال اینکه لزوم ضرر واقعی داردومنفی هم نیست چطور میگین؟
مورد هم کسی است که اب واقعا براش ضرر دارد ولی او هیچ توجهی به این قضیه ندارد نمیدانسته که اب براش ضرر داشته رفته وبا اب وضو گرفته یا غسل کرده بعد از وضو وغسل فهمیده براش ضرر داشته حالا بهش میگن برو تیمم بگیر خب حالا همون غسلی که با اب گرفته کافیه یا باید بره تیمم بدل ازغسل بگیرد ؟یاهم وضو که همان وضو کافیه یا باید تیمم بدل از وضو بگیرد؟ و نمازش را میتواند بااین وضو بخواند که واقعا ضرری هست یا باید تیمم بدل از وضو بگیرد وباان نمازش را بخواند. شما گفتی اگر لاضرر یعنی حکمی که واقعا ضرری است و منفی است باید این جواز وضو با اب منفی باشد چون واقعا ضرری بوده نتیجه اش این است که این وضو حداقل امر نداشته است پس باطل است حال که همه فقها گفته اند درست است این وضو – چنین غسلی درست است .
گفتند اگر بعد از انجام وضو بعد از انجام غسل فهمید که اب یقینا برایش ضرر داشته بگیم گذشته که گذشته از حالا به بعد نباید وضو بگیری .
چطور شما میگویید مقصود از ضرر ضرر واقعی است حداقل در این دو مسئله ای که مطرح کردیم علما اینجور فرموده اند که مراد از ضرر ضررواقعی نمی تواند باشد .اما جواب از این سوال دوم و اشکال دوم ؟ یعنی وضوی ضرری واقعا مکلف به این موضوع رسید که وضو برایش ضرر داشته است ولی وضو گرفته حالا چرا فقها میگویند این وضو درسته و نماز بخواند و برای نمازهای بعدی حق ندارد وضو بگیرد ؟فرمودند به اینکه چراهمین وضویش باطل نیست از حالا به بعد معلومه نباید وضو بگیرد و با همین میتواند نماز بخواند چرا؟
چون لاضررو لاضرار فی الاسلام – در مقام امتنان از امت است می خواهد لطفی به امت داشته باشد و نسبت به انها موضوع را اسان بگیرد و اگر ب من بگن که وضوی ات به هیچ نمی ارزد و دوباره برو مجددا تیمم بگیر ایا این امتنان است اینکه زحمت انسان بیشتر شد امتنان نیست چون امتنان نیست لاضرر این موضع را اصلا شامل نمیشود چون قاعده لاضرر در مقام امتنان در امت است و اگر بگویند وضو باطل است امتنانی نیست کار را باید اسان کنند نه سخت تر اگر سخت تر شد که امتنان نیست .
این جواب از بحث طهارت مائیه که اب واقعا براش ضرر داشته – اما در بحث خیار غبن و خیار عیب – ان شاءالله در ذهن مبارک شما هست که خیار غبن دلیلش چیست :خیار عیب دلیلش چیست – دلیل اثبات خیار عیب یا دلیل اثبات خیارغبن قاعده لاضرر است – اصلا قاعده لاضرر در خیار عیب و خیار غبن اصلا جاری نمیشود دلیل ثبوت خیار غبنو خیار عیب روایات متعددی است که دراین باب امده است ویکی از نکات مهم قضیه ان است که خیار عیب و غبن در مورد معاملاته و معاملات احکام امضائی شرعی است یعنی چی ؟
یعنی انچه دربین عقلا رایج است و دائر بوده است شارع او را امضاء کرده حالا گاهی بعضی چیزا را اضافه کرده یا کم کرده – پس بنابر این احکام شرعیه در مورد معاملات خیلی ها تاسیسی نیست امضائی است یعنی انچه در بین عقلا رایج است شریعت او را امضا کرده است خوب تبانی عقلایی در مورد غبن چیست؟ که ارزش ثمن و مثمن برابر باشد این مطلب در ذهن عقلا است در تمرکز عقلا این است که وقتی میخواهند معامله بکنند ثمن و مثمن تقریبا ارزششان یکسان باشد اگر تفاوت دارد خیلی کم باشد که عقلا انرا تفاوت حساب نمیکنند پس این ارتکاز عقلایی به این که در معامله ثمن و مثمن باید از نظر ارزشی یکسان باشد همین ارتکاز عقلایی موجب میشود که معامله انجام بگیرد و معامله لزوم داشته باشد یا معامله فسخ شده باشد . و شارع را همین ارتکاز عقلایی را تایید کرد و فرمود ماهمانی که در اذهان عقلایی متمرکز است و ان است در ذهن قبول میکنیم وقتی که معلوم شد غبن بوده از انجا به بعد ارتکاز عقلایی برای ادامه نیست پس شارع حکمی نداشته که بگیم ضرر واقعی بود یانه این ارتکاز عقلاییه رزا امضاء کرد وقتی غبن معلوم شد ارتکاز عقلایی وجود ندارد درمورد خیار عیب ارتکاز عقلایی یعنی انچه که تداول است متعارف است عندالعقلا این است که جنسی را که تحویل میدهد سالم باشد معیوب نباشد این ارتکاز عقلاییه وجود دارد ؟ مادام العیب لم یکن ظاهرا- تا وقتی که عیب ظاهر نشه یعنی وقتی که ظاهر شد عقلا میگویند این معامله قابل قبولی نیست از حالا به بعد خیار میشود و
پس بنابراین در این موردخیار عیب و غبن اصلا دلیل این خیار لاضرر نیست ربطی به قاعده لاضرر ندارد اصلا که شما بگید مراد ضرر واقعی است یانه دلیل لزوم در انجا ارتکاز عقلایی است تا وقتی ارتکاز عقلایی و بنای عقلایی باشد بین لزوم دارد و الا ندارد
چه درمورد غبن چه در مورد عیب.
درمورد این طهارت مائیه هم گفتیم اگر حکم به بطلان بشود خلاف امتنان است و ایضا قاعده لاضرر موضوعش در ضرر واقعی هست اما این مطالبی هم که شما به عنوان نقد واردکردید وارد نیست.